اسطورهشناسی ایرانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
به نسخهٔ 28352293 ویرایش Telluride برگردانده شد: کپی. (T) برچسب: خنثیسازی |
|||
خط ۶:
[[آریاییها]] اقوامی بودند که از نخست در در داخل [[فلات ایران]] زندگی میکردند. بعدها دستهای از آنها به هند و دستهای دیگر به سوی [[قفقاز]] و سپس [[اروپا]] کوچیدند. گروهی از این اقوام به نام [[پارتها]] در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که [[ماد]] و [[پارس]] نامیده میشدند، به سوی سرزمینهای جنوب غربی حرکت کردند (در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوریهای عراق برای نخستین بار، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبههای خود یاد کردهاند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته آمد که احتمالاً مادها و پارسها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بودهاند و بعدها به دلایلی به سرزمینهای جنوبی رفتهاند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارسها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پس از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریاییها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران میتوان به مانناییها، اورارتوها و لولوبیها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومتهای مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروههای دیگری در مارلیک گیلان، حسنلوی آذربایجان، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران ساکن شدند. ما ابتدا بهطور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی میگیریم.
در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگهای جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف آثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاحها و ابزار آهنی و مفرغی (
===
[[پرونده:Untash Napirisha stele Louvre Sb12.jpg|بندانگشتی|چپ|<sub>نقش برجسته عیلامی: در این تصویر زنی با پاهایی شبیه به دم ماهی مارهایی در دست دارد. دم ماهی ظاهراً از مظاهر اساطیری عیلامیان بوده و حتی در نقشهای دوره هخامنشی به ویژه در پاسارگاد نشانههای آن دیده میشود</sub>]]
پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدنهای آریایی منفردی در این سرزمین میزیستند که عمدتاً با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگیهایی بودند. این اقوام شامل [[لولوبی]]ها، [[گوتیان|گوتیها]]، [[کاسی]]ها و [[اورارتو]]ها میشدند. البته [[عیلامیان]]، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شدهای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آنها اطلاع چندانی در دست نیست با اینحال اساطیر کاسیها تا اندازهای به تمدنهای ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهتهایی به ویژه در نامها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابتهای زبانی با دراویدیهای غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگودا مشترک است. سنتها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریاییها بود تأثیر گذاشت. با قدرتگیری مادها و سپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته میشوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرتگیری مادها، شاخهای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت کردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورتهای کهن [[اساطیر ایرانی]] میدارد. اسطورهشناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطورهای خاص را بازسازی میکنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطورهشناسی ایرانی میآید کتاب [[ریگودا]] به [[زبان سنسکریت]] است. با جایگیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطورههای تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطورههای اقوام بومی فلات ایران و اسطورههای میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جایجای اساطیر ایرانی نشان دادهاند.
=== ریشههای
اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جایهاست.<ref>تاریخ مردم ایران، زرینکوب، ص ۲۰</ref> زبانهای بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشههای مشترک ایشان را تأیید میکند. از اینرو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشتههای دور یکسان بودهاست اما مهاجرت هندیان از فلات آریان به سرزمینهایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آنها پدیدآوردهاست. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نامهای خدایانشان نزدیک به همدیگر است. [[آتش]] در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش میشود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام میدادند.<ref>جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، ص ۱۹</ref>
=== شکلگیری
کهنترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست اشارههایی در [[اوستا|اوستاست]] بهخصوص در [[یشت]]ها. چون یشتها بیش از هر چیز مجموعهای سرودهای نیایشیاست اشارتهای مفصل به اسطورهها در آنها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاهاست. وانگهی تدوینکنندگان یشتها از آشنایی شنونده با شخصیتهایی که نام برده میشدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار میآید. از جمله به کمک آنها صورت کهن نام شخصیتها را اندر توان یافت.
خط ۲۳:
تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (بهطور سنتی) از زمانهای دور با اسطورهها آغاز شدی و اندکاندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیتهای اسطورهای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیتهایی «اسطورهای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً [[پیشدادیان|شاهان پیشدادی]] که بهطور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطورهای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطورهای» تلقی میشود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب میشود. آنچه که امروز اسطوره خوانده میشود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخنگاری مبتنی بر اسطوره — یا دستکم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظامهای فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.
==
بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهادهاست. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهورهها [در منابع هندی اسطورهها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یکدیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اهورهها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهورهها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردند. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بردارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ میداد.
=== نمای کلی
در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از [[زرتشت]] جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. [[آسمان]] نیز سنگی و سخت مانند [[الماس]] تصور میشد. زمین در مرکز کاملاً هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست [[اهریمن]] به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوهها ایجاد شدند و رودخانهها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش درآمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن [[خونیرث]] نام داشت و شش سرزمین به صورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستارهپایه، [[ماهپایه]] و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در [[البرز]] قرار داشت مرکز عالم دانسته میشد.<ref>شناخت اساطیر ایران. صفحات ۲۹–۳۱</ref>
|