مارکوس آئورلیوس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴:
| همسر ۳ =
| کاخ =
| دودمان = [[آنتونینیدودمان آنتونی نروایی|آنتونی نروایی]]
| آواز سلطنتی =
| شعار سلطنتی =
| پدر = [[مارکوس آنیوس وروس]]{{-}}[[آنتونیوس پیوس]] (فرزندخوانده)
| مادر = [[دومیتیا لوسیا]]
| فرزندان = [[کومودوس]]
| دین =
| امضاء =
}}
'''مارکوس آئورلیوس آنتونیوس''' یا '''مارک اورل '''(به [[زبان لاتین|لاتین]]: Marcus Aurelius Antoninus، به [[زبان فرانسه|فرانسه]]: Marc Aurel) از امپراتوران بزرگ [[روم]] است. او یکی از «[[دودمان آنتونی نروایی|پنج امپراتور خوب]]» و یک [[رواقی‌گری|فیلسوف رواقی]] است. وی در [[۲۶ آوریل]] سال [[۱۲۱ (میلادی)|۱۲۱ میلادی]] زاده‌شد.<ref>[http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&GD=20&GM=4&I1.x=20&I1.y=11 Iranians History on This Day<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> مارک اورل در [[۱۷ مارس]] [[۱۸۰ (میلادی)|۱۸۰ میلادی]] به بیماری [[تیفوس]] درگذشت.
 
مارکوس آئورلیوس نقش برجسته‌ای در آخرین دوره جنگ‌های رم علیه [[پارت]]ها داشت.<ref>[http://www.bbc.com/persian/blogs/2015/11/151124_l10_nn_italy وبلاگ گزارشگران: ماجرای پوشش خبری یک داستان متحرک]، ''بی‌بی‌سی فارسی''</ref> او کتاب ''[[تاملات]]'' {{انگلیسی|Meditations}} را در میان سال‌های ۱۷۰ تا ۱۸۰ در حالی که روم در حال جنگ بود، تألیف کرد.
خط ۴۲:
راستی و شرف برای او از قدرت و ثروت مهم‌تر بودند. او همچون روستایی‌ها لباس‌های ساده می‌پوشید و بر تخت‌های سخت و خشن می‌خوابید تا اینکه در هجده سالگی از عمرش عموی وی امپراتور [[آنتونیوس پیوس]] او را به ولیعهدی خود برگزید؛ و این شاهزادهٔ از دنیا بریده را وارد دنیایی کرد که آن را دوست نمی‌داشت.
 
مارکوس اورلیوس [[تأملات]] خود را مثل بسیاری از فیلسوفان در پشت میز تحریر اتاق خویش ننوشته‌است؛ بلکه ثبت آن‌ها مربوط به سال‌های ۱۶۵–۱۷۵ در کارزار [[جنگ]] است. نبردی که به گفته مورخان با متجاوزگران [[قبیله سازمانسرم‌ها|قبایل سارماتی‌ها]] و … بوده‌است.
 
مطابق نوشتهٔ [[ویل دورانت]] می‌توان او را دید که پس از نبردی سخت در روز؛ شب هنگام در اردوگاه سربازان در نزدیکی یکی از آبریزهای فرعی دانوب در حالی که مقابل چادر خود آتش بزرگی برپا کرده‌است؛ دربارهٔ عمل و تصورات خود در آن روز می‌اندیشد: {{نقل قول|«هنگام روز سرمتها (یا سارماتی‌ها، آلمانی‌های بربر در آن ایام) را تعقیب می‌کرد، و شب هنگام می‌توانست دربارهٔ ایشان با همدردی بنویسد.»}}