ابوریحان بیرونی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏دیدگاه دربارهٔ خط عربی، زبان فارسی، اسلام و ایرانیان: هر 3 منبع یکی بودند و هر 3 در یک بخش. یکی آخر بخش کافی هست.
خط ۶۹:
== دیدگاه دربارهٔ خط عربی، زبان فارسی، اسلام و ایرانیان ==
بیرونی در کتاب «الصیدنه» می‌نویسد: یک یونانی به ولایت ما گذر کرد و من پیش او می‌رفتم و نام‌های میوه‌ها، تخم‌ها، گیاه‌ها و دانه‌ها را به زبان یونانی می‌پرسیدم و می‌نوشتم؛ ولی خط عربی آفت بزرگی دارد و آن همانندی واتها به همدیگر و ضرورت تمایز با نقطه و اعراب و علامات است که اگر آن‌ها را ننویسند، معنی مبهم می‌شود. اگر این آفت نبود، کتاب‌های ترجمه شده به عربی از قبیل دیسقوریدس و جالینوس و غیره کافی بود؛ ولی اکنون اعتمادی بر آن‌ها نیست.
بیرونی در کتاب «الصیدنه» می‌نویسد: چنان‌که علمی به [[زبان خوارزمی]] که مطلوب من است جاودانه شود، بی‌گانه در آید. پس به زبان‌های عربی و فارسی پرداختم، در هریک از آن‌ها تازه واردم، به زحمت آن‌ها را آموختم، اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش تر از ستایش به زبان فارسی است، درستی سخنانم را کسی در می‌یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند، همین که زرق وبرقش ناپدید شد معنایش در سایه قرار می‌گیرد، سیمایش تار می‌شود واستفاده از آن از میان می‌رود زیرا این گویش فقط برای داستان‌های خسروانی و قصه‌های شب مناسب است. ابوریحان بیرونی در ارتباط با دین اسلام و معترضان به آن در کتاب خود الصیدنه فی الطب می‌نویسد
 
{{نقل قول|'"دین ما و دولت ما به لحاظ گذشتهٔ خود عربی است، (آنها) توام اند که برفراز یکی از آنها نیروی الهی در اهتزاز است، وبرفراز دیگری دست آسمانی (گسترده‌است). بارها طوایف گوناگون از زیر دستان به ویژه گیلانیان و دیلمیان گرد هم آمدند تا جامهٔ توحش به دولت بپوشند، اما آرزوی آنها برآورده نشد، روزانه پنج بار اذان در گوش‌هایشان به صدا در می‌آید، صف اندر صف پشت سر امامان به نماز وقرآن عربی مبین را می‌خوانند. در مسجدها پارسهایی را به این (زبان عرب) برایشان موعظه می‌کنند، (گسترده) بمانند بر دست‌ها ودهن! ریسمان اسلام پاره نشود و دژ آن ویران نگردد"'<ref name="ReferenceA">الصیدنة فی الطب، ترجمه: باقر مظفر زاده، فصل چهارم صفحهٔ ۱۶۸</ref>}}