آبی تمام‌عیار: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: جزییات⟸جزئیات، شئ⟸شیء
خط ۲۱:
 
== داستان ==
فیلم درباره‌ی دختری به اسم میما کریگوی است. کسی که اگرچه به عنوان خواننده‌ی اصلی یک گروه موسیقی پاپ هواداران کشته-مُرده‌ی بسیاری دارد، اما تصمیم می‌گیرد خوانندگی را ترک کند و وارد دنیای بازیگری شود. اولین پروژه‌ی او بازی در نقش بسیار کوتاهی در یک سریال جنایی سیاه است. سریالی که طرفدارانش را ناامید می‌کند و همین باعث می‌شود تا او توسط مرد مرموزی که همیشه او را زیر نظر دارد پیامی با عنوان «خیانتکار» دریافت کند. اما رونا هیداکا به عنوان مدیر برنامه‌هایش به او قوت قلب می‌دهد که باید این چیزها را نادیده بگیرد. از یک طرف میما می‌خواهد هرچه سریع‌تر در حوزه‌ی بازیگری هم به جایگاهی که با خوانندگی به آن به‌دست پیدا کرده بود برسد و از طرفی دیگر تنها راهی که فعلاً پیش‌رو دارد پیشنهادی است که نویسنده‌ی سریال به او می‌دهد: اگر او قبول کند بازی در یک صحنه‌ی غیر اخلاقی را قبول کند، نقش او پررنگ‌تر می‌شود. میما قبول می‌کند و این آغازی است بر شروع فروپاشی روانی او. چون این کار به معنی از بین رفتنِ تصویر ستاره‌ی معصوم و پاکی است که به عنوان خواننده در ذهن مردم بر جای گذاشته بود. در همین حین، او با وبسایتی به اسم «اتاق میما» برخورد می‌کند که وقایع و جزییاتجزئیات زندگی روزمره‌ی او را از زبان خودش برروی اینترنت منتشر می‌کند. نویسنده‌ی وبسایت پرسونای خواننده‌ی میما را ستایش می‌کند و از بدبختی‌هایی که بعد از رها کردن آن برای میما ایجاد شده حرف می‌زند. میما شگفت‌زده می‌ماند که این کیست که این‌گونه از افکار و جزییاتجزئیات احساسات او خبر دارد. اتفاقات بدتری که در ادامه برای میما می‌افتد، باعث می‌شود تا او رسماً خط اتصالش با دنیای واقعی را از دست بدهد و در وضعیت روانی ناثبات و شکننده‌ای قرار بگیرد. او در توهماتش خود گذشته اش را می بیند که دائماً او را مورد سرزنش قرار می‌دهد و می گوید: من میمای واقعی هستم، نه تو!
مدتی بعد افرادی که با میما ارتباط کاری داشته‌اند یا به او نزدیک بوده‌اند به طرز وحشتناکی کشته می‌شوند. میما که حالش بدتر شده، قادر به تشخیص واقعیت از خیال نیست و حتی نمی‌داند اتفاقاتی که می افتند واقعی هستند یا تنها در توهمات او رخ می دهند.
یک شب که رومی به خانه اش می آید، در لباس رسمی گروه چم جلویش ظاهر می‌شود و می گوید: من میمای واقعی هستم!
رومی که دچار جنون شده بود، تصور می کرد میمای واقعیست و می خواست میما را به قتل برساند و ثابت کند که تنها یک میما وجود دارد و او خودش یعنی رومی است. وبسایتی که وقایع روزانه میما را می نوشت هم رومی ساخته بود و با نوشتن مطالبی همچون:«من پشیمونم که بازیگر شدم»، «دوست دارم برگردم و دوباره با گروه چم بخونم»، «اونا منو مجبور می کنن که این کارا رو انجام بدم!»و... قصد داشت ثابت کند که میمای واقعی همان میمای خواننده است و مطالب سایت از زبان خود میماست.
میما می ترسد و از دست رومی فرار می‌کند. اما توهماتش رومی را به شکل گذشته خودش در می آورند و او دائماً به جای رومی، خودش را می بیند که به قصد کشت با شئشیء تیزی دنبالش افتاده و تعقیبش می‌کند. در میان تعقیب و گریز، ماشینی به هردوی آن‌ها اصابت می‌کند و رومی و میما روی زمین می افتند.
در سکانس پایانی فیلم، میما به دیدن رومی در تیمارستان می رود. سپس سوار ماشینش می‌شود، به آینه نگاه می‌کند و می گوید: من واقعی هستم!