{{جعبه نقل قول| نقل قول='''. . . اما شرافتمندانه بگویم شباهتی میان صحنهٔ آخر «''[[نیمروز (فیلم)|سر ظهر]]''» با صحنهٔ آخر باغستان وجود ندارد. آن مقابله، در شهر میگذرد و این مقابله - که مقابلهای هم نیست - در دشت؛ ولی به هر حال من بسیاری از فیلمهای [[وسترن]] را دوست دارم؛ و چارهای هم نیست؛ فیلمسازی را نمیشناسم که در فضای دشت و صحنهٔ مقابلهٔ دو گروه بتواند از یادآوری وسترن فرار کند. گرچه حتی در یکی دو فیلم گنگستری از نوع «[[فیلم سیاه]]» هم صحنهٔ پایانی هست که در آن قهرمان زخمی سرانجام خودش را از شهر به فضای بازِ دشت یا مزرعهٔ آرزو شدهاش میرساند و آنجا میمیرد. موقع نوشتن و ساختن، فکر احتمال این تداعیها و گریز از آنها را میکردم. فیلم باید حتماً به فضای اولین دیدار عاشقانهٔ گلرخ و ناصر معاصر برمیگشت؛ به فضای «''سگکشی''». راه آخر این بود که بر خلاف آن فیلمها . . . اصلاً هیچ چیزی از درگیری نشان داده نشود. با نشانههایی، درگیری فقط احساس شود. . . . تماشاگر میتواند بقیهاش را حدس بزند. احتمال نمیرود ناصر معاصر چندان توان مقاومت داشته باشد.'''{{سخ}}|عرض= ۳۲۵px||زبان=fa| منبع = بیضایی، در گفتگو با زاون قوکاسیان<ref>{{پک|بیضایی|۱۳۸۱|ف= «گفتگو با بهرام بیضایی» از کتاب ''بهرام بیضایی و پدیدهٔ سگکشی''|رف=قوکاسیان|ص=۱۱۸}}</ref>| تراز = راست| تراز منبع = چپ|رنگ پسزمینه=#FFFFF0}}
[[امیر پوریا]] به یاد آورده که در پایانِ [[جشنوارهٔ فیلم فجر ۱۳۷۹]] که ''سگکشی'' نخستین بار به نمایش همگانی درآمد، هیئت داوران بخش مسابقهٔ سینمای ایران «با اشارهای کموبیش صریح به بهرام بیضایی، در بیانیهٔ نهایی خود به طعنه یادآوری کرد که «میتوان استادی را کمتر به رخ کشید»».<ref>{{پک|پوریا|۱۳۸۰|ف=. . . که خاک در جهان بسیار است!|ص=۷۸}}</ref> مجموعهای سیصدصفحهای از گفتارها و گفتگوها دربارهٔ این فیلم در کتابی به نام ''بهرام بیضایی و پدیدهٔ سگکشی'' (۱۳۸۱) به کوشش [[زاون قوکاسیان]] گرد آمدهاست که فیلم را نزدِ همکاران و از چشم دیگران میسنجد. غیر از گفتگوی مفصّلی با بیضایی و گفتگوهایی با [[مژده شمسایی]] و [[حبیب دهقاننسب]] و [[مجید مظفّری]] و دیگران، از مقالات مهم این کتاب است «مشقّت بیضایی بودن» کارِ [[رضا کیانیان]]، «پسزمینه» نوشتهٔ [[خسرو دهقان]] و مقالهای بینام از [[فرهنگ معیّری]].<ref>http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/666231</ref>