شاه تهماسب یکم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Kouroshpic (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹:
== نام تهماسب ==
تَهم بهمعنی
<gallery caption="[[پرونده:Flag_Shah_tahmasp_safavi.jpg|بندانگشتی|درفش شاه تهماسپ یکم صفوی]]">
</gallery>
[[پرونده:Shah Tahmasp by Charles Heath.jpg|بندانگشتی|چپ|نگاره شاه طهماسب یکم توسط Charles Heath]]
سطر ۳۶ ⟵ ۳۸:
تهماسب در روز چهارشنبه ۲۶ ذیالحجة الحرام سال [[۹۱۹ (قمری)|۹۱۹]] [[هجری قمری]] ([[۳ اسفند]] [[۸۹۲]]) در روستای [[شهآباد]] اصفهان متولد شد. پس از مرگ [[شاه اسماعیل یکم]] [[صفویان|صفوی]]، شاه طهماسب یکم در سال [[۹۲۹ (قمری)|۹۲۹]] هـ. ق (۱۵۲۳ م) در ۱۰ سالگی به سلطنت رسید. روشن است که بهدلیل کم بودن سن و سال شاه جدید، فرصتی برای کسب قدرت برای امرای قدرتطلب قزلباش فراهم شد. ۱۰ سالِ اولِ سلطنت شاه طهماسب در واقع عرصه رقابت امرای قزلباش برای کسب قدرت بود. شاه جوان بهعلت شجاعت و تدبیر، کمکم توانست خود را بهعنوان شاهی مقتدر برای [[ایران]] مطرح کند و زمام قدرت را در دست گیرد. شاه طهماسب در دوره بلند حکومت خود توانست با وجود کمبود منابع، بهخوبی تهدیدات مکرر [[ازبکان]] و سپس [[عثمانیان]] را دفع کند و سپس دورهای از صلح و ثبات را برای کشور به ارمغان آورَد؛ دورهای که تا مرگ وی در سال [[۹۸۴ (قمری)|۹۸۴]] و به سلطنت رسیدن فرزند تندخوی او، [[شاه اسماعیل دوم]]، ادامه داشت.
[[پرونده:Qazvin - Chehel Sotun.jpg|بندانگشتی|[[کاخ چهلستون قزوین|عمارت چهل ستون]]<ref>http://www.aftab.ae/photoblog/page.php?id=942{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot }}</ref> [[قزوین]]، محل استقرار دولت در زمان [[شاه طهماسب|شاه تهماسپ]]<ref>{{یادکرد|فصل=فصل چهارم:کاخها|کتاب=آشنایی با بناهای تاریخی|نویسنده = سید مهدی میر دانش|صفحه=صفحه ۵۵ و ۵۶|سال=۱۳۸۴}}</ref> و [[شاه اسماعیل دوم]] صفوی]]
== پادشاه هنرمند ==
سطر ۴۵ ⟵ ۴۷:
== جنگ قدرت امرای قزلباش ==
پس از به سلطنت رسیدن تهماسپ، [[کپک سلطان]] [[استاجلو]]، امیر قبیله [[استاجلو]]، که در [[تبریز]] (پایتخت) حاضر بود، به وکالت (صدارت) شاه منصوب شد. در همین زمان [[دیوسلطان روملو]]، که در [[بلخ]] حکومت میکرد، وصیتنامهای را از [[شاه اسماعیل]] در دست داشت که طبق آن [[شاه اسماعیل]] وی را بهعنوان [[نایبالسلطنه]] منصوب کردهبود. وی لقب آتابیگ یا [[اتابک]] را پس از مدتها دوباره زنده کرد و خود را آتابیک شاه طهماسب نامید. [[دیوسلطان روملو]] از [[بلخ]] به سمت [[تبریز]] حرکت کرد، اما زمانی که به تبریز رسید کپک سلطان خود را وکیل نامیدهبود و پایتخت تحت قدرت [[استاجلوها]] بود. به این سبب و به بهانه دفع تهاجم [[ازبکان]]، از تبریز به [[خراسان]] بازگشت و امرای قزلباش [[خراسان]] و [[عراق عجم]] را به همراهی خود برای دفع ازبکان فراخواند. امرای نامدار بسیاری به یاری او شتافتند، از جمله {{پم|چوهه سلطان تکلو|Çuxa sultan Təkəli|زبان=az}} حاکم [[اصفهان]]، [[قراجه سلطان تکلو]] و [[علی سلطان]] حاکم [[شیراز]]. وی با بذل و بخشش و احسان، امرا را به وکالت خود راضی کرد. در این زمان خبر رسید که ازبکان خراسان را ترک کردهاند. دیو سلطان از فرصت استفاده کرده و با لشکریان زیادی که از اطراف بر گرد او جمع شدهبودند به سمت تبریز حرکت کرد.
پس از رسیدن دیوسلطان و سپاهیان به نزدیکی [[تبریز]]، دیوسلطان، کپک سلطان را به قبول وکالت خود فراخواند و کپک سلطان هم برای جلوگیری از جنگ با وی از تبریز خارج شد و به استقبال وی رفت. سپس هر دو به نزد شاه طهماسب رفتند و دیوسلطان حکم وکالت را از شاه دریافت کرد.
سطر ۹۷ ⟵ ۹۹:
تا پنج سال پس از اتمام فتنه [[القاص میرزا]] غیر از درگیریهای محلی بین امرای نواحی مرزی، در مرز بین [[ایران]] و [[عثمانی]] صلح برقرار بود. این بار هجوم عثمانیان به تحریک [[اسکندر پاشا]] بود. اسکندر پاشا در ابتدا حاکم [[وان]] بود. در مدتی حکومت وان وی هر از چند گاهی نواحی مرزی [[ایران]] را مورد تاخت و تاز قرار میداد و امرای مرزی ایران به علت اینکه دولت ایران در حال انجام مقدمات صلح بود و آمادگی یک نبرد کامل را نداشتند در پی پاسخ به وی برنمیآمدند. [[اسکندر پاشا]] به دلیل این اقدامات مورد تشویق سلطان عثمانی قرار گرفته و به مقام [[بیگلربیگی]] [[ارزروم]] منصوب شد. عدم پاسخگویی امرای مرزی به وی باعث جسارت زیاد [[اسکندر پاشا]] شده بود و وی [[سلطان سلیمان]] را تشویق به حمله به [[ایران]] کرد. سلطان سلیمان در نامهای که به شاه طهماسب فرستاد وی را تهدید به جنگ کرد و خود در خاک عثمانی شروع به تدارک سپاه نمود.
در پی این اقدام شاه طهماسب به امرای نواحی مرزی دستور داد مرز ایران و عثمانی در مسیر احتمالی عبور سپاهیان عثمانی از آذوقه خالی شود. در پی این فرمان [[تفلیس]]، [[وان]]، [[ماسیس]] و [[عادلجور]]
[[سلطان سلیمان]] به علت کمبود آذوقه در راه مجبور به اردو زدن در حلب شد. پس از گذشتن فصل سرما به سمت [[نخجوان]] حرکت کرد. سپاه عثمانی در مسیر حرکت بهطور مداوم مورد شبیخون نیروهای ایران قرار میگرفت تا به [[نخجوان]] رسید. سلطان سلیمان پس از اقامت کوتاهی در نخجوان به علت نبود آذوقه مجدداً به سمت خاک عثمانی حرکت کرد و این دقیقاً زمانی بود که سپاه ایران به فرماندهی شاه طهماسب برای نبرد به اردوی وی نزدیک میشد. در هنگام یکی از درگیریهایی که میان قراولان عثمانی و ایران درگرفت [[سنان بیک]] که یکی از درباریان نزدیک به سلطان سلیمان بود به اسارت درآمد. عثمانیان که در اثر کمبود آذوقه در تنگنا قرار گرفته بودند آزادی سنان بیک را بهانهای برای صلح قرار داده و به خاک خود عقب نشستند. مذاکرات صلح بین دو طرف به نتیجه رسید و قرار داد صلحی بین [[ایران]] و عثمانی منعقد شد که تا مرگ شاه اسماعیل دوم برقرار ماند.
سطر ۱۰۷ ⟵ ۱۰۹:
== اقدامات شاه طهماسب ==
[[پرونده:Khiaban sepah qazvin.JPG|بندانگشتی|چپ|خیابان سپه و دروازه عالی قاپو در قزوین]]
[[پرونده:Tehran1857.jpg|بندانگشتی|چپ|باروی طهماسبی تهران که تا زمان ناصرالدین شاه تغییر نکرد]]
سطر ۱۲۷ ⟵ ۱۳۰:
تا ۱۷ ربیعالاول ۹۸۴ قمری (۱۴ ژوئن ۱۵۷۶ میلادی) و با هدف تصاحب جانشینی شاه و بین [[حیدر میرزا (فرزند شاه طهماسب صفوی)|حیدر میرزا]] (فرزند چهارم شاه) و اسماعیل میرزا ([[شاه اسماعیل دوم]]، فرزند دوم شاه) و طرفدارانشان روی میدهد. در پایان نزاعهای دربار قزوین (پایتخت)، حیدر میرزا کشته میشود و اسماعیل میرزا در تاریخ چهارشنبه ۲۷ جمادیالاول ۹۸۴ (۲۲ اوت ۱۵۷۶) خود را شاه اسماعیل دوم خوانده، سومین پادشاه صفویان میگردد.<ref>{{یادکرد|فصل=جلد اول|کتاب=زندگانی [[شاه عباس اول|شاه عباس اوّل]]|نویسنده=[[نصرالله فلسفی]]|ترجمه=|ناشر=انتشارات نگاه|شهر=تهران|کوشش=فرید مرادی|ویرایش=|صفحه=۴۰ تا ۴۹|سال=۱۳۹۱|شابک=978-964-351-726-7}}</ref>
جسد شاه طهماسب به دلیل درگیریهای جانشینی ابتدا در باغچه دفن شد. پس از مدت کوتاهی به صحن [[شاهزاده حسین (قزوین)]] منتقل شد. یکسال بعد جسد وی به حرم [[علی بن موسی الرضا]] در مشهد منتقل شد. دوازده سال بعد مشهد به تصرف ازبکان درآمد و آنها به قصد اهانت جسد را از قبر خارج کرده و به بخارا بردند. این عمل به دلیل احتمال اشتباه بر روی جسد دیگری هم تکرار شد. امروز برخی عقیده دارند که آنها هر دو بار اشتباه کردهاند و جسد در حرم محفوظ است و برخی دیگر نیز معتقدند با تطمیع ازبکان، جسد از آنها گرفته و به اصفهان منتقل و در امامزاده شاه سید علی خاکسپاری شدهاست.<ref>{{یادکرد وب |url=http://www.imamreza.net/per/imamreza.php?id=195 |title=امام رضا |accessdate=۲۷ دسامبر ۲۰۱۵ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20160105033254/http://www.imamreza.net/per/imamreza.php?id=195 |archivedate=۵ ژانویه ۲۰۱۶ |dead-url=yes }}</ref>
== خانواده ==
سطر ۱۴۸ ⟵ ۱۵۱:
* [[اسماعیل میرزا|سلطان اسماعیل میرزا]] (تولد ۲۸ می ۱۵۳۷ قزوین – مرگ ۲۵ نوامبر ۱۵۷۷ قزوین) از ملکه سلطانم بیگم زاییده شد.
* سلطان مراد میرزا (تولد ۱۵۳۸، قزوین – ۵ سپتامبر ۱۵۴۵، قندهار) از ملکه سلطانم بیگم.
*
* [[سلیمان میرزا|سلطان سلیمان میرزا]]، (تولد ۱۳ مارس ۱۵۵۴ نخجوان – اعدام ۵ نوامبر ۱۵۷۶، قزوین) از
* [[مصطفیمیرزا صفوی|سلطان مصطفی میرزا]] (تولد ۱۵۵۶ قزوین – اعدام ۲ نوامبر ۱۵۷۶، قزوین) از زاهرا باجی خانم.
* [[محمود میرزا (صفوی)|سلطان محمود میرزا]] (تولد ۱۵۵۷ قزوین – اعدام ۲۴ فوریه ۱۵۷۷، قزوین) از خانپرور خانم.
* سلطان احمد میرزا (تولد ۱۵۶۰ قزوین – اعدام در ۲۴ فوریه ۱۵۷۷، قزوین) از فریده خانم.
* سلطان امامقلی میرزا (تولد ۱۵۶۲ قزوین – اعدام ۲۴ فوریه ۱۵۷۷، قزوین) از خانپرور خانم زاییده شد.
* سلطان علی میرزا (تولد ۱۵۶۴ قزوین – مرگ ۳۱ ژانویه ۱۶۴۲ اصفهان) از عایشه بیگم خانم.
==== دختران ====
* [[گوهرسلطان بیگم|گوهر سلطان بیگم]] (تولد آوریل ۱۵۴۰ – مرگ ۱۹ می ۱۵۷۷ قزوین) در سال ۱۵۵۵ با [[سلطان ابراهیم میرزا صفوی|سلطان ابراهیم میرزا]] پسر [[بهرام میرزا]] ازدواج کرد.
* [[پریخان خانم|پریخان بیگم]] (تولد اوت ۱۵۴۸ – مرگ ۱۷ فوریه ۱۵۷۸، قزوین) در سال ۱۵۵۸ با [[سلطان بدیعالزمان میرزا]] پسر [[بهرام میرزا]] ازدواج کرد.
*
*
* [[مریم بیگم (شاه طهماسب)|مریم سلطان بیگم]]، (تولد ۱۵۶۲ قزوین – مرگ ۱۶۰۸ اصفهان) در سال ۱۵۷۸ با [[خان احمد گیلانی]] و بعد از مرگ او در سال ۱۵۹۲ با شاه نعمتالله نوری ازدواج کرد.
**
* خانیش بیگم، (تولد ۱۵۶۳ قزوین – مرگ ۱۵۹۲ اصفهان) در سال ۱۵۸۹ با شاه نعمتالله نوری ازدواج کرد.
* فاطمه سلطان بیگم (تولد ۱۵۶۴ قزوین – مرگ ۱۵۸۱ اردبیل) در سال ۱۵۸۰ با [[امیرخان موصلوی ترکمان]] ازدواج کرد.
* شهربانو بیگم (تولد ۱۵۶۵ قزوین – مرگ ۱۵۸۳ اردبیل) در سال ۱۵۸۰ با [[سلمانخان استاجلو|سلمان خان استاجلو]] ازدواج کرد.
== پانویس ==
|