حماسه دارن شان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بهبود ترجمه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
AES-2099 (بحث | مشارکت‌ها)
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: انها⟸آنها، ایواناآقای⟸ایوانا آقای
خط ۲۹:
 
=== ادامه داستان (هشدار اسپویل) ===
در مدتی که دارن شبح بوده‌است استیو هم نیمه شبح واره شده‌است (شبح‌هایی که تمام خون انسان‌ها را می‌مکند و بیرون می‌کشند-انهاآنها را طبق رسوم در خانه نمی‌کشند چون شبح واره‌ها و شبح‌ها قوانین خود را دارند) و در بین آن‌ها ارباب شبح واره‌ها شده. در واقع آقای دیستینی (دیسموند تینی که به معنی سرنوشت است) سالها پیش به شبح‌ها و شبح واره‌ها نوید جنگی را می‌دهد که با آمدن ارباب شبح واره‌ها شروع می‌شود. او به شبح واره‌ها تابوتی از آتش می‌دهد که در شرایط معمولی اگر کسی در ان چند ثانیه بماند می‌سوزد و می‌میرد. وقتی استیو نیمه شبح واره می‌شود به اصرار گانن هارست-یکی از شبح واره ها-داخل تابوت می‌خوابد و بعد از یک دقیقه زنده بیرون می‌آید. طبق پیش بیینی آقای تینی اگر شبح واره‌ها از ارباب استیو حمایت نکند منقرض می‌شوند. آقای کرپسلی دارن را به فرمان آقای تینی نیمه شبح کرده‌است و تمامی اتفاقاتی مثل [[شبح]] شدن دارن و شبح‌واره شدن استیو نقشه آقای تینی بوده-او می‌تواند در زمان سفر کند و حتی به‌وجود آمدن شبح واره‌ها نقشهٔ وی بوده‌است. در واقع آقای تینی پدر دارن و استیو و آقای تال-رئیس سیرک- و ایوانا-جادوگری پیر- است و آنان را با ژنهای خودش به وجود آورده. طبق افسانه‌ها شبح‌ها یا شبح واره‌ها نمی‌توانند زاد و ولد کنند ولی بچه‌های آقای تینی می‌توانند. او دنبال تاریکی است پس استیو و دارن را در مقابل هم قرار داد تا بفهمد کدامیک قوی تر هستند تا او را [[ارباب سایه‌ها]] شود. ارباب سایه‌ها موجودی است که عامل ویرانگری دنیا می‌شود.
 
=== پایان ===
خط ۳۶:
اگر کتاب را مطالعه نکرده‌اید این مطلب را نخوانید.
 
دارن با استیو در جلد آخر می‌جنگد و او را می‌کشد. در این موقع آقای تینی نقشه اش را به او می‌گوید و دارن می‌فهمد که با به وجود آمدن [[ارباب سایه‌ها]] دنیا ویران خواهد شد؛ بنابراین نقشه آقای تینی را به هم می‌زند و کاری می‌کند که استیو درآخرین لحظه عمرش او را بکشد. سپس به جهنم اشباح یعنی [[دریاچه ارواح]] می‌رود. پس از مدتی خواهر جادوگرش (دختر آقای تینی) او را از دریاچه درمی‌آورد. وقتی از دریاچه در می‌آید می‌بیند در آینده یعنی عصر [[اژدها]]ها است. خواهرش ایواناآقایایوانا آقای تینی را راضی می‌کند او را به صورت کوتوله‌های آقای تینی به گذشته برگرداند. اما او هم به آقای تینی کلک زده و دفترچه خاطرات دارن را در لباس کوتوله‌ای او گذاشته.
دارن دقیقاً به [[سیرک عجایب]] برمیگردد و خودش را فراری می‌دهد تا هیچ وقت آقای کرپسلی را نبیند. به این ترتیب او گناهی مرتکب نمی‌شود. سپس دفترچه خاطرات خود را به برادرش آقای تال (پسر آقای تینی) که رئیس سیرک عجایب است می‌دهد. تمامی رویدادهایی که بعد از شبح شدنش برایش افتاده‌بود در آن دفترچه وجود داشت. سپس او می‌میرد و به [[بهشت]] می‌رود. (مثلاً کتاب سرزمین اشباح همان دفترچه خاطرات اوست که برای هشدار دادن به مردم در مورد آقای تینی چاپ شده‌است؛ بنابراین او دنیا را نجات داده‌است!)