سلطان صاحبقران (مجموعه تلویزیونی): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۸۳:
داستان از روز دوازدهم ذیقعده سال [[۱۳۱۳ (قمری)]] آغاز میشود. زمانی که [[ملیجک]] ([[پرویز فنیزاده]]) که نور چشمی سلطان محسوب میشود، سلطان [[ناصرالدینشاه قاجار]] ([[جمشید مشایخی]]) را از خواب بیدار میکند تا مهیّای جشنها و مراسم مربوط به پنجاه سالگی سلطنتش شود. امّا ناصرالدین شاه به خاطر پیش بینی منجم باشی دربار که پیشگویی کردهاست که پس از پنجاه سال سلطنت ممکن است که علیه جان وی سوء قصدی صورت بگیرد، نگران است.
او اعلام میکند که مایل نیست کسی را ملاقات کند، و سپس رئیس [[شهربانی|نظمیه]] و حکیمباشی و برخی درباریان را به حضور میپذیرد و برای سرگرمی صورت ملیجک را نقاشی میکند و به مرور خاطرات خویش میپردازد. اینطور که پیداست شاه از برخی کارهای گذشته خود از جمله به خصوص از رفتاری که با میرزاتقی خان [[امیرکبیر]] ([[ناصر ملکمطیعی]]) داشته و او را پس از برکنار کردن از صدراعظمی، به قتل رساندهاست، پشیمان است. به تدریج وی به رؤیایی که ما آن را با فلاش بک میبینیم، فرومیرود و در ذهن خویش کمکها و راهنماییهایی را که امیرکبیر برای بر تخت نشاندن او انجام داده و روز انتصاب امیرکبیر به صدراعظمی و نیز ازدواج او با خانم [[عزتالدوله]] ([[زری خوشکام]]) تنها خواهر تنی شاه را به خاطر میآورد.
امّا اندکی بعد [[مهد علیا]]، مادر ناصرالدین شاه ([[ایرن
در این اثنا [[میرزا آقاخان نوری]] ([[جهانگیر فروهر]]) که به جرم اختلاس به [[کاشان]] تبعید شده بود نیز، نقض قانون کرده و بدون رُخصت وارد [[تهران]] میشود و از ترس واکنش امیر نظام و برای فرار از مجازات [[بست]] مینشیند. امّا میرزاتقی خان امیرکبیر برای پایان دادن به [[بست]]نشینی میرزا آقاخان زنجیرهایی را که او خود را با آن بستهاست پاره میکند.
در مقابل میرزا آقاخان نوری نیز با نفوذ به سفره خانهٔ مهدعلیا (مادر شاه) راه تأثیر بر تخت سلطنت را مییابد و شروع به توطئه چینی علیه امیرنظام میکند. او ضمن تبانی با مهدعلیا، با وی هم پیمان میشود تا دشمن مشترک خود، امیرکبیر، را از میان بردارند. توطئهای که سرانجام به نتیجه میرسد و ناصرالدین شاه را به برکناری و سپس قتل امیرکبیر وادار میسازد. میرزا آقاخان که خود را با همین قبیل اقدامات تا مقام صدراعظمی بالا کشاندهاست، تحتالحمایهٔ سفارت انگلیس بهشمار میآید و پس از بازگشت قبلهٔ عالم از سفر، با خدعهٔ [[جهانخانم]] (مهد علیا) که خود را محتضر و رو به موت نشان میدهد و بدینسان ترحم شاه را برای میرزا آقاخان جلب میکند، مورد عفو ملوکانه قرار میگیرد.
|