ماده‌باوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
حذف الگوی اشتباه
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: ایده‌آلیست⟸ایدئالیست، ایده‌آلیستی⟸ایدئالیستی، ایده‌آلیسم⟸ایدئالیسم، کیفیتا⟸از نظر کیفی
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۳:
{{بهبود منبع}}
{{تاریخ فلسفه}}
'''ماده‌گرایی'''، '''ماده‌باوری'''<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.icnc.ir/index.aspx?pid=289&metadataID=ae99b8c0-f7e8-4f94-84a8-c7174e2bdddf |عنوان=معرفی کتاب اکولوژی و مارکس: ماده باوری و طبیعت | ناشر = کنسرسیوم محتوای ملی |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۴ اسفند ۱۳۹۱}}</ref><ref>{{یادکرد وب |نویسنده= |نشانی=http://www.bashgah.net/fa/category/show/57341 |عنوان=ماده باوری دیالکتیکی - ماتریالیسم دیالکتیک |ناشر=باشگاه اندیشه |تاریخ= |تاریخ بازبینی=۲۴ اسفند ۱۳۹۱ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20130906052537/http://www.bashgah.net/fa/category/show/57341 |archivedate=۶ سپتامبر ۲۰۱۳ |dead-url=yes}}</ref><ref>{{یادکرد وب |نویسنده= |نشانی= http://www.bashgah.net/fa/category/show/57487 |عنوان= ماتریالیسم تاریخی ماده باوری تاریخی |ناشر= |تاریخ= |تاریخ بازبینی= ۲۴ اسفند ۱۳۹۱ |archiveurl= https://web.archive.org/web/20130311185439/http://bashgah.net/fa/category/show/57487 |archivedate= ۱۱ مارس ۲۰۱۳ |dead-url= yes}}</ref> یا '''ماتریالیسم''' {{انگلیسی|Materialism}}، به دیدگاهی گفته می‌شود که می‌گوید هر آنچه در هستی وجود دارد [[ماده (فیزیک)|ماده]] یا [[انرژی]] است و همهٔ چیزها از ماده تشکیل شده‌اند و همهٔ پدیده‌ها (از جمله [[آگاهی]]) نتیجهٔ برهم‌کنش‌های مادی است. به عبارت دیگر، ماده تنها [[چیز]] است و [[واقعیت]] عملاً همان کیفیت‌های در حالِ رخ دادنِ ماده و انرژی است.<ref>ویکی‌پدیای انگلیسی</ref> ماتریالیسم یک مکتب فلسفی می‌باشد که در مقابل مکتب [[ایده‌آلیسمایدئالیسم]] مطرح شده‌است. شاخه‌های مهم آن [[ماده‌باوری مکانیکی]] و [[ماده‌باوری دیالکتیکی]] می‌باشند. ماتریالیسم مکانیک را [[فویرباخ]] بنیان‌گذاری کرد و ماده‌باوری دیالکتیک توسط [[مارکس]] بنیان گذاشته شد.
 
== جهان، مادی است ==
خط ۴۹:
ابوبکر محمد ابن زکریای رازی فیلسوف و طبیب عالیقدر و متفکر برجستهٔ قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجری در همین معنی می‌گوید: «هیولی (یعنی ماده یا شیء) قدیم است و همیشه بوده‌است و روا نیست که چیزی پدید آید نه از چیزی. اندر عالم چیزی پدید ناید مگر از چیزی و ابداع محال است» (در فلسفهٔ قدیم ما واژهٔ «هیولی» - معرب واژهٔ یونانی اوله – به معنای شیء یا ماده آمده‌است) زکریای رازی این متفکر داهی که یکی از برجسته‌ترین ماتریالیست‌های خاورمیانه‌است می‌گوید «پدید آمدن طبایع از چیزی بوده‌است و آن چیز قدیم بوده‌است و آن هیولی بوده‌است پس هیولی قدیم است و همیشه بوده‌است».
 
غزالی از موضع ایده‌آلیستیایدئالیستی برای رد نظریهٔ فلاسفه‌ای چون زکریای رازی می‌نویسد: «استدلالات آن‌ها منجر بدان می‌شود که وجود آفریدگار نفی گردد و به آن نتیجه برسیم که ماده در زمان ابدی است و خود خالق خویش است، یعنی به عقاید «دهریون به پیوندیم». دهریون طرفدار ازلیت عالم (ابدی بودن ماده) و حرکت عالم اند و با این فکر که خدا جهان را خلق کرده مخالفند و می‌پرسند که چرا طی دورانی خداوند جهان را نیافرید؟ دهریون همچنین روح را مستقل و جدا از بدن نمی‌دانستند و معتقد بودند که «نفس مردم پس از آن که از جسد جدا شود ناچیز شود همچو نفس‌های نباتی و حیوانی و بی‌جسد او را (روح را) وجودی نیست». دهریون در نبرد با قشریون و نظریات ایده‌آلیستیایدئالیستی «دهر» یا «فلک» را صانع و عالم و آنچه در آن است می‌دانستند. به نوشتهٔ ناصر خسرو «اهل مذهب دهری» که مر عالم را قدیم می‌گویند همی‌گویند که صانع موالید از نبات و حیوان و مردم و نجوم افلاک است. البته در اینجا صحبت بر سر آن قدرت مرموزی نیست که در قرون وسطی به آسمان و سرنوشت و «فلک» نسبت می‌دادند. بحث بر سر یک برخورد مادی است که صانع هستی را نه یک بسیط غیرمادی و ماورای طبیعی بلکه چرخ تباهی‌ناپذیر و ابدی می‌داند. یعنی همان چیزی که به قول فردوسی:
{{شعر}}
{{بیت|نه گشت زمانه بفرسایدش|نه این رنج و تیمار بگزایدش}}
خط ۵۹:
 
== مقوله ماده روابط آن با درجه شناسایی‌های علمی بشر ==
{{بخش بدون منبع}}مقولهٔ فلسفی ماده را نباید با نظریات و عقاید علوم طبیعی پیرامون ساختمان و حالت و خواص اشیای مشخص مادی اشتباه و خلط کرد. عقاید و نظریات علوم مشخص هم‌زمان با ترقی دانش و فن مرتباً غنی‌تر و عمیق‌تر می‌شود و تصور و تجسم ما از اشکال مختلف و خواص مشخص ماده مرتباً تغییر کرده، تکامل حاصل می‌کند، ولی این تکامل همواره بر غنا و ژرفای معنای فلسفی ماده می‌افزاید. برخی از فلاسفهٔ ایده‌آلیستایدئالیست سعی داشته‌اند مفهوم فلسفی ماده را با مفاهیم طبیعی پیرامون ساختمان اشیای مادی مخلوط کنند و از طریق این سردرگمی هرگاه که کشفی چارچوب دانش پیشین را می‌شکند و مفاهیم علمی تازه‌ای را در زمینه‌های مشخص پدید می‌آید آن را «دلیلی» بر رد مفهوم فلسفی ماده و ماتریالیسم قلمداد کنند. مثلاً زمانی بود که دانش بشری کوچک‌ترین و آخرین جزء ماده را اتم می‌دانست (تا آخر قرن نوزدهم) و آن را غیرقابل‌تجزیه و تقسیم تصور می‌کرد. هنگامی که اتم تجزیه شد و معلوم شد که مرکب از الکترون‌ها و پروتون و نوترون و غیره‌است (که آن‌ها را اصطلاحاً «اجزای اولیه» نامیده‌اند) گروهی از ایده‌آلیست‌ها فریاد برآوردند «حالا که اتم تجزیه شده پس ماده نابود شد». ولی ماده نابود نشد بلکه فقط این کشف علمی به عمل آمد که اتم از اجزای کوچک‌تر مادی ساخته شده‌است. علوم طبیعی دائماً در حال حرکتند و مفاهیم علمی مرتباً غنی‌تر و ژرف‌تر می‌شوند. تابلو و منظره‌ای که توسط علوم مشخص از جهان ترسیم می‌شود تغییر می‌یابد. در نتیجهٔ پیدایش فیزیک [[کوانتوم]]، تدوین نظریات مربوط به «ضدماده» و در همهٔ موارد نظیر عقاید و سیستم نظریات علمی و تئوری‌های مربوط به ساختمان اشیاء و خواص ماده تکامل یافته‌است. مطابق با آموزش [[نیوتن]] جرم هر شیء چه در سکون و چه در حرکت، معین و بدون تغییر بود. اما مرحلهٔ بعدی تکامل علم نشان داد که جرم الکترون تغییرپذیر و وابسته به سرعت حرکت آن است. این تحول کیفی در عمق شناسایی‌های ما انقلابی در طرز تفکر علمی ما نسبت به خواص ماده و حرکت و پیوند آن‌ها به وجود آورد. تئوری [[اینشتین]] رابطهٔ بین جرم و انرژی و سرعت را نشان داد و نسبیت آن‌ها را مدلل ساخت. مطابق فرمول معروف او انرژی برابر است با جرم ضرب در سرعت نور به توان دو و مجذورش را بدست آورد.
 
در نتیجهٔ این کشف بزرگ دانسته‌های قبلی و قدیمی ما به نحوی انقلابی بسی ژرف‌تر شد. اما ایده‌آلیست‌ها در تمامی این موارد کوشیدند مقولهٔ فلسفی «ماده» را برابر با مفهوم فیزیکی «اتم» یا «جرم» قرار دهند و تجزیه آن یا تغییر این را «دلیلی» بر بی‌اعتبار شدن و از هم پاشیدن ماتریالیسم و ناپدید شدن ماده قلمداد نمایند.
خط ۷۷:
 
اهمیت این تعریف فلسفی لنین از ماده در آن است که:
# این تعریف مرز روشنی است بین ماتریالیسم و انواع مکاتب ایده‌آلیستیایدئالیستی. هدف عمدهٔ آن نفی ادعای ایده‌آلیستیایدئالیستی است که منکر وجود ماده به مثابهٔ یک واقعیت خارجی است.
# این تعریف استنباط و درک فلسفی ما را از ماده با معرفت مشخص علمی ما پیرامون جهات و مشخصات معین آن مخلوط نمی‌سازد و به «آخرین عنصر» یا «خاصیت اولیه» یا «خاصیت جاودانی» و «سنگ پایه» متکی نیست و از هر گونه پیرایه‌ای که مربوط به مرحلهٔ معینی از تکامل علوم باشد پاک است. بدین ترتیب راهگشای توفیق علمی و مغایر با هرگونه جمود بوده و از این جهت مرز روشنی است بین ماتریالیسم دیالکتیک و انواع ماتریالیسم متافیزیک.
# این تعریف نشان می‌دهد که بازتاب ماده (به مثابهٔ واقعیت خارجی عینی) در اندیشهٔ ما به صورت مقولهٔ فلسفی مده‌است و به این ترتیب مرز بین ماتریالیسم را با انواع مکاتب پوزیتیویستی مدرن روشن می‌کند.
# لنین که در توضیحات خود عمیقاً جنبهٔ دیالکتیکی شناخت و انعکاس واقعیت را در نظر دارد، در این واقعیت با توجه دادن به «کپی کردن»، «عکاسی کردن» و «منعکس کردن» تأکید دارد بر این که شناسایی ما تهی، پوچ، بی‌پایه و بدون رابطه با واقعیت نیست بلکه با واقعیت منطبق است، شبیه آن است و بدین ترتیب مرز روشنی است بین ماتریالیسم دیالکتیک و انواع مکاتب [[آگنوستیک]] که امکان شناخت و اعتبار شناخت بشر را نفی می‌کنند یا احساس ما را تغییرشکل‌دهنده، غیردقیق، نارسا و خطاساز می‌دانند.
مسئلهٔ وحدت جهان از نظر شناخت ماهیت پدیده‌هایی که پیرامون ما جریان دارد، دارای اهمیت فلسفی بسیار است. ماتریالیسم و ایده‌آلیسمایدئالیسم در این مسئله نیز پاسخ متضاد می‌دهند.
 
== ایده‌آلیسمایدئالیسم و مکاتب وحدت وجودی ==
{{بخش بدون منبع}} در بین سیستم‌های ایده‌آلیستیایدئالیستی مکاتب وحدت وجود (پانته‌ایسم) به نحو کم‌وبیش پی‌گیر، به یگانگی جهان معتقدند و به یک اصل واحد و جوهر یگانه باور دارند که آن را روحی، ذهنی، مافوق‌الطبیعه یا احساسی می‌داند. فلسفهٔ وحدت وجودی نزد متفکرین قدیم ما بسی رایج بوده‌است. این‌ها معتقد بودند که «گوهر و سرچشمهٔ هستی یک «بود ازلی و جاودانه و بی‌کران و بی‌آغاز و بی‌فرجام است». به قول حافظ: «همه جا خانهٔ عشق است، چه معبد چه کنشت» و به گفتهٔ سعدی: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» یا به سخن مولوی: «هم خواجه و هم بنده و هم قبله شمایید». (منتهی به شرطی که «اول رخ آیینه به صیقل بزدایید) یا به سرودهٔ عطار:
{{شعر}}
{{ب|زهی فر حضور نور آن ذات|که بر هر ذره می‌تابد ز ذرات}}
خط ۹۳:
{{پایان شعر}}
 
در سیستم ایده‌آلیستیایدئالیستی و عینی، اندیشه مطلق آن اصل اساسی و مبدأ عام است که وحدت جهان از آن ناشی می‌شود. هگل فیلسوف آلمانی اشیاء و پدیده‌های جهان عینی را تجسم و تبلور ایده مطلق می‌دانست که در حرکت مداوم خود جهان پیرامون را خلق کرده‌است. طبیعت و انسان و مناسبات اجتماعی نیز محصول خرد و اندیشه‌اند.
 
در مورد عقیده به ماهیت ایزدی جهان و این که یزدان در همه جا و همه چیز هست و همه چیز بازتاب اوست، ادامه منطقی پی گیر این نظریه آن است که انسان خود خداست و خدای خالق جز «من متفکر» کس دیگری نیست. به قول مولوی:
خط ۱۰۲:
این نظریه‌ای است که بیان آن در قرون وسطای ایران به علت نقش مثبت و انسان گرایانه اش، در شرایط مشخص تاریخی، از جانب دلاورانی آزاداندیش علیه قشریون تاریک فکر، شهامت بسیار می‌طلبید. با این حال کسانی «اناالحق» گویان «اسرار هویدا کردند» و به همین خاطر «سربر سر دار نمودند».
 
اما در عصر ما، ایده‌آلیسمایدئالیسم عینی و انواع آن در نبرد با ماتریالیسم، به ویژه از تز وحدت جهان به علت منشأ خدایی آن دفاع می‌کند.
 
ایده‌آلیسمایدئالیسم ذهنی، ماده و محسوسات را یکی می‌گیرد، روان و جسم را مشابه و واحد فرض می‌کند و از این‌جا به وحدت جهان می‌رسد؛ ولی در هر حال ایده‌آلیست‌ها (چه ذهنی و چه عینی) وحدت جهان را بر شالوده یک اصل اندیشه‌ای خرد و با احساس قرار می‌دهند. از نظر این بحث فلسفی در تاریخ فلسفه جریانات مونیستی، دوآلیستی و پلورالیستیà وجود داشته‌است.
 
برخی از این مکاتب به این یا آن شکل رابطه دیالکتیک بین وحدت و کثرت را درک کرده یا طرح کردند. نظیر آن که گفت «غایت توحید انکار توحید است» یا آن دیگری که سرود:
خط ۱۲۴:
== حل ماتریالیستی مسئله: وحدت جهان در مادی بودن آن است ==
{{بخش بدون منبع}}مسئله وحدت جهان را ماتریالیسم چگونه حل می‌کند؟
ماتریالیسم دیالکتیک در جهان بینی مونیستی خود، نه فقط همه مکاتب گوناگون ایده‌آلیستیایدئالیستی بلکه عقاید تنگ و خشک ماتریالیستی قبلی که جهان را مرکب از عناصر همگون می‌دانست، یعنی به دیالکتیک وحدت و کثرت پی نمی‌برد طرد کرد.
 
فلسفه مارکسیستی نشان می‌دهد که پدیده‌ها و روندهای جهان کیفیتااز نظر کیفی متفاوتند ولی همه آن‌ها در این امر شریک و یگانه‌اند که مادی هستند. این مطلب سنگ بنای اساسی برخورد ما به مسئله‌است.
 
برای ماتریالیسم دیالکتیک وحدت جهان در مادی بودن آن است؛ یا به سخن دیگر جهان یگانه‌است زیرا که مادی است.
خط ۱۴۱:
۱ ـ کشف قوانین مکانیک و قانون جاذبه عمومی نشان داد که قوانین مشابهی در زمین و آسمان در مورد اجسام ارضی و سماوی عمل می‌کند. از جانب دیگر پس از تجزیه طیفی تمام اجرام کیهانی (یعنی تعیین ترکیب شیمیایی اجسام گداخته و در حالت گازی، از روی آن رنگ نوری که متصاعد می‌کنند) معلوم شد که در آن‌ها همان عناصر شیمیایی وجود دارد که در زمین نیز هست. تجزیه شیمیایی سنگ‌های آسمانی چه آن‌ها که همچو شهاب ثاقب بر زمین فرود می‌آمدند و چه آن‌ها که توسط فضا نوردان یا مه نوردهای خود کار به زمین آورده شدند به همان نتیجه رسید. دانش مدرن ارتباطات عمیق بین جهان کوچک (میکروکسموس) و جهان بزرگ (ماکروکسموس) را روشن ساخت. علم ستاره‌شناسی (فیزیک ستارگان، شیمی ستارگان) و پژوهش روند انفجارهای هسته‌ای درونی آن‌ها وحدت پدیده‌های بسیار ریز و پدیده‌های کیهانی عظیم را ثابت کرد.
 
۲ ـ علوم شیمی و زیست‌شناسی و فیزیولوژی رابطه جهان جاندار و بی جان و وحدت ماده زنده و بی جان را نشان داد. از شناخت ناکافی و مرزهای تاریخی علم ایده‌آلیسمایدئالیسم سوء استفاده می‌کرد و مداخله نیرویی مافوق طبیعت و غیر مادی و زندگی بخش را برای دمیدن جان و روان لازم می‌دانست؛ ولی پیشرفت‌های علم رابطه عینی موجود بین اتم‌های اجسام آلی و ترکیب و ساختمان مولکول‌های مربوطه را کشف کرد و در آزمایشگاه موفق به تولید و خلق این اجسام شد.
 
از مواد و عناصر غیر آلی مواد آلی مصنوعا ساخته شد. معلوم شد که سدی غیرقابل گذر بین ماده جان دار و بی جان وجود ندارد. جهان آلی ثمره تکامل جهان غیر آلی است. زندگی نتیجه یک تحول پیش رونده ماده بی جان است. ثابت شد که زندگی شکل ویژه کیفیتااز نظر کیفی متفاوت و مشخصی از ماده‌است و اجسام آلی از انواع آلبومین‌ها، اسید نوکلئیک‌ها و ترکیبات فسفر و غیره ساخته شده‌اند. وحدت مادی جهان در این زمینه نیز مدلل شد.
 
۳- علوم امروزین روان‌شناسی و فیزیولوژی و سیبرنتیک رابطه نزدیک و پیوند درونی بین روندهای معنوی و روانی با پایه مادی و فیزیولوژیک آن‌ها ثابت کرده‌است. همان‌طور که انگلس پیش‌بینی کرده بود «مطالعه دشوار و طولانی جهان مادی و من‌جمله فعل و انفعالات مغز انسانی اکنون دیگر ثابت کرده‌است که خارج از جهان مادی جهان دیگری وجود ندارد.»
خط ۱۵۰:
 
علاوه بر این وحدت ماده و شعور در این امر نیز هست که شعور بدون ماده وجود ندارد، شعور زائیده ماده و یکی از خصوصیات ماده در عالی‌ترین سطح سازمان یافتگی آن است. محتوی شعور نیز چیزی نیست جز جهان مادی متحرک. به این معنا شعور کاملاً مادی است یکی از خواص ماده‌است.
# جنبه دیگر مسئله وحدت مادی جهان رابطه بین پدیده‌های اجتماعی و پدیده‌های طبیعی است. قبل از مارکسیسم این رابطه به درستی درک نشده بود. ماتریالیسم دیالکتیک نشان داد که در جریان تکامل تاریخی ماده پیدایش انسان و جامعه بشری بخشی از جهان مادی و ثمره طبیعی تکامل آن و یک مرحله کیفیتااز نظر کیفی ویژه و متمایز از تکامل ماده‌است. مارکسیسم یگانگی تمامی مناسبات انسانی (اجتماعی، سیاسی و معنوی و…) را بر شالوده تولید مادی ثابت کرد. در همین روند تولیدی مادی و کار انسانی است که وحدت و مناسبات و کنش و واکنش جامعه و طبیعت صورت می‌پذیرد.
# گرایش کنونی به سنتز علوم مختلف خود ثمره دیگری است از وحدت مادی جهان. این گرایش به ویژه در علم سیبرنتیک که موضوع بسیار گسترده‌ای دارد تجلی می‌کند. این علم زمینه‌هایی از مکانیسم ماشین‌ها و شمارگرها (کامپیوترها) و ارگانیسم زنده گرفته تا پدیده‌ها و سازمان‌های اجتماعی را در بر می‌گیرد. همین امر که قوانین واحد سیبرنتیک در مورد پدیده‌ها و روندهایی چنین متفاوت می‌تواند به کار رود خود نشانی از وحدت مادی این پدیده هاست بدون آنکه ویژگی‌های کیفی هر یک نفی گردد. وحدت از نظر ماتریالیسم دیالکتیک نه تنها مغایر با تنوع و کثرت نیست بلکه آن را ایجاب می‌کند.
نتیجه عمومی این که وحدت مادی جهان کلیه جنبه‌های وجود همه پدیده‌ها و روندهای تکامل طبیعت و جامعه را در بر می‌گیرد. وحدت مادی جهان عام، کلی و همه گیر است.
خط ۱۵۹:
۱ ـ فلسفه می‌آموزد که وظایف پراتیک باید بر شالوده مطالعه روندهای مادی و شناخت واقعیت عینی صورت گیرد. برای درک درست مسائل و داشتن دید علمی و روشن باید علل مادی پدیده‌ها را کشف و مطالعه کرد، باید به انگیزه‌ها، محمل‌ها و شالوده‌های مادی حیات سیاسی ـ ایدئولوژیک جامعه پی برد، باید به تجزیه و تحلیل بغرنج و همه‌جانبه کلیه شرایط عینی مادی پرداخت و شرایط مشخص تکامل اجتماعی را در هر مرحله در نظر گرفت. در پرتوی این شناخت می‌توان وظایف خویش را به درستی تعیین کرد و از اشتباهات ذهن گرایانه (سوبژکتیویسم) و اراده گرایانه (ولونتاریسم) پرهیز کرد. این دو انحراف منجر به عدم شناخت قوانین عینی و انکار نقش تعیین‌کننده عوامل مادی شده کار را به قضاوت‌های نادرست و به شکست در عمل می‌کشاند. سیاست باید بر شالوده مستحکم علم مطالعه و شناخت واقعیت مادی عینی استوار باشد.
 
۲ ـ اتکاء تزهای فلسفی ماتریالیسم دیالکتیک پیرامون ماده و حرکت و زمان و مکان بر داده‌های علوم مدرن و بر پراتیک به این فلسفه قدرت و استحکام بخشیده. در نبرد با مکاتب ایده‌آلیستیایدئالیستی ماتریالیست‌ها باید بر آخرین دستاوردهای علوم تکیه کنند و به آن مجهز باشند. ایده‌آلیست‌ها از مشکلات پیشرفت علوم از مجهولات فعلی و همچنین از عدم اطلاع عامه مردم سوء استفاده و نتایج علوم را تحریف و قلب می‌کنند. دفاع علمی و پی گیر و مستدل از تز وحدت مادی جهان و محتوی آن بخشی از نبرد همه‌جانبه و پراهمیت ایدئولوژیک است.
 
برخی پژوهندگان خاطر نشان می‌سازند که عرفاً «عشق به همه ظواهر عالم» را تبلیغ می‌کردند و فلسفه وحدت وجودی آن‌ها، از آن جهت که متکی بر پانته ایسم (پان یعنی همگانی سراسری و تئو یعنی خدا «همه چیز خدا یگانگی» است، گامی است در آن شرایط به سوی ماتریالیسم زیرا خداوند را در ماوراء طبیعت نمی‌جوید و آن را در درون طبیعت و تمامی آن فرض می‌کند.
 
مونیست‌ها monisme از واژه مونو به معنای یک واحد جهان را بر پایه یک اصل یک عنصری و از یک مبدأ می‌دانند. مونیسم می‌تواند ایده‌آلیستیایدئالیستی یا ماتریالیستی باشد. [[دوگانه‌انگاری|دوگانه‌انگاران]] (dualism از رقم دو) به دوگانگی و ثنویت معتقدند و دو اصل مساوی مادی و معنوی را اساس تشکیل جهان می‌دانند. [[پلورالیسم|پلورالیست‌ها]] pluralisme از واژه پلورال به معنای چند یا چند گرایان بر آنند که اصول پر شمار و مجزا از هم و از نظر اهمیت مساوی هم سازنده جهانند.
 
== جستارهای وابسته ==