امپراتوری آلمان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ویرایشهای دارای حسن نیت 5.219.185.201 (بحث) برگردانی شد: افزودن مطلب بدون منبع (توینکل) برچسب: خنثیسازی |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۱۴:
=== دوره [[اتو فون بیسمارک|بیسمارک]]«1890-1871» ===
[[پرونده:Deutsche Kolonien.PNG|بندانگشتی|گستره امپراتوری آلمان تا سال [[۱۹۱۴]]. در این نقشه، وسعت امپراتوری آلمان از 3،500،000 [[کیلومتر مربع]] هم فراتر است.]]
آلمانیها پس از به دست آوردن وحدت ملی، بیدرنگ طرحهای استعماری خود را برای رشد امپراتوری تازه تأسیس اجرایی کردند. رشد علمی، تأسیس دانشگاههای بزرگ و نیز وجود دانشمندان فراوان باعث شد فاصله علمی آلمان و دیگر استعمارگران به سرعت جبران شود و رشد تجارت و ایجاد کمپانیهای استعماری مانند کمپانی های [[آفریقای جنوب باختری آلمان|آفریقای باختری آلمان]] و [[آفریقای خاوری آلمان]] نیز ثروتی هنگفت را در اختیار این امپراتوری گذاشت، صنایع جدید به سرعت گسترش یافت و آلمان پس از [[امپراتوری بریتانیا|بریتانیا]] و [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] سومین کشوری بود که خطوط راهآهن در کشورش ایجاد کرد. این خطوط راهآهن به سرعت سراسر آلمان را به هم متصل نمود، رشد کارخانجات صنعتی به سرعت طبقه کارگر را در آلمان گسترش داد و رشد علمی و اقتصادی سریع آلمان باعث گسترش شهر نشینی در این امپراتوری گشت و همه این عوامل باعث شد آلمان به سرعت بسیار بالا از صنعتیترین کشورهای جهان تبدیل شود. در اوایل قرن بیستم، آلمان پس از بریتانیا و آمریکا سومین قدرت اقتصادی جهان شده بود. بیسمارک طرحهای داخلی مهمی را به اجرا درآورد که محبوبیت او را در میان مردم بسیار بالا برد. او یک طرح بیمه تأمین اجتماعی سراسری را اجرایی کرد که در نتیجه آن خدمات پزشکی برای مردم آلمان رایگان و تمامی بیمارستانها مجانی شدند، طرح مبارزه با بیسوادی نیز تحصیل رایگان برای تمام آلمانیها از ابتدائی تا دانشگاه را فراهم آورد. بیسمارک هم چنین قانون خدمت سربازی اجباری را در آلمان اجرا نمود که هم شامل پسران در قالب سرباز و هم شامل دختران در قالب خدمات اجتماعی میشد. گسترش صنعتی سازی و شهرنشینی نوین نیازهای جدیدی را برای آلمان به وجود آورد که لزوم به دست آوردن مستعمراتی را در مناطق دور دست مانند بریتانیا، فرانسه، روسیه، اسپانیا و هلند که در قاره های مختلف سرزمینهایی را داشتند پدیدار ساخت. برنامه استعماری آلمان از سال ۱۸۷۱ آغاز شد که [[اتو فون بیسمارک|بیسمارک]] طرحهایی را برای به دست آوردن سرزمینهای جدید در قاره آمریکا عملی ساخت که البته به خاطر فشارهای دولت آمریکا و استقلال بیشتر مناطق این قاره از استعمار گران قبلی ناکام ماند و آلمانیها تنها چند جزیره کوچک در حوزه دریای کارائیب را به دست آوردند. آلمانیها از سال ۱۸۸۱ طرح استعمار آفریقا را آغاز کرده و ابتدا سرزمین [[توگو (مستعمره آلمانی)|توگو]] را به اشغال خود درآوردند. سپس در سال ۱۸۸۴ سرزمین [[کامرون آلمان|کامرون]] را نیز اشغال کردند. در سال [[۱۸۸۸|۱۸۸۵]] سرزمین [[تانزانیا]]، [[بوروندی]] و [[رواندا|روآندا]] در [[آفریقای خاوری آلمان|شرق آفریقا]] را تصرف و یک فرمانداری استعماری در آن سرزمینها دایر نمودند، در سال ۱۸۸۷ بخش شمالی [[جزیره گینه نو]] در شرق آسیا را اشغال کردند و جزیره [[گینه نو آلمان|گینه نو]] به سه قسمت تقسیم شد. [[گینه نو هلند|نیمه غربی]] به هلند، [[گینه نو آلمان|نیمه شمال شرقی]] به آلمان و [[پاپوآ گینه نو|نیمه جنوب شرقی]] به بریتانیا رسید. در سال ۱۸۸۸ آلمانیها سرزمین [[نامیبیا]] در جنوب باختری آفریقا را تصرف کردند و به منابع عظیم [[طلا]] و [[الماس]] جنوب باختری آفریقا دست پیدا کردند، همچنین [[ساموآی آلمان|جزایر ساموآ]] در اقیانوس آرام جنوبی نیز در سال ۱۹۰۱ به تصرف آلمانیها درآمد. در [[دودمان چینگ|چین]] نیز سیاست استعماری آلمان شبیه به سایر اروپاییان بود. از آن جهت که چین سرزمینی بزرگ بود و هنوز حکومت مرکزی مستقلی داشت استعمار تمام آن سرزمین برای یک دولت اروپایی میسر نبود و تقسیم آن نیز هم به دلیل مقاومت دولت مرکزی و مردم این کشور پرجمعیت و هم به خاطر اختلافات میان قدرتهای استعماری عملاً ممکن نبود. به همین دلیل اکثر دولتهای استعماری سعی در کسب امتیازات هرچه بیشتر از این سرزمین و در دست گرفتن بنادر مهم تجاری این کشور نمودند. [[امپراتوری بریتانیا|بریتانیا]] بندر مهم [[هنگ کنگ بریتانیا|هنگ کنگ]] را به مدت ۹۹ سال اجاره و عملاً اشغال کرد؛ پرتغالیها همین عمل را با [[ماکائوی پرتغال|بندر ماکائو]] انجام دادند؛ فرانسویان در [[گوانگژو|بندر گوآنگژو]] مستقر شدند، ژاپنیها [[کره (کشور)|شبه جزیره کره]] و [[تایوان (جزیره)|جزیره تایوان]] را ضمیمه خاک خود کردند و آلمانیها امتیاز اداره سیاسی، اقتصادی و نظامی بنادر [[تیانجین]] و [[چینگدائو|چینگدائو]] را در سال ۱۸۹۸ به مدت ۹۹ سال به دست آوردند که تا پایان [[جنگ جهانی اول]] آن بنادر را در دست داشتند. آلمان متحد، از نظر قوای مادی و معنوی بی نظیر، مجدانه به تعلیم و تربیت فرزندان خود پرداخت، در توسعه فرهنگ و ترویج علوم بر همهٔ کشورها پیشی گرفت و سعی کرد در صنعت، تجارت و بهداشت از علوم و اکتشافات جدید بهره گیرد. از این رو، در مدت کوتاهی بزرگترین دولت صنعتی و تجاری اروپا شد، مخترعان را تشویق کرد، صنایع شیمیایی را رونق داد، در وضع قوانین اجتماعی هم از بقیهٔ دولتها پیشی گرفت و برای طبقهٔ کارگر اهمیت قائل شد. در حالی که در بقیهٔ کشورها حقی برای کارگران قائل نبودند. واقعیت دیگر این که حکومت [[دودمان هوهنتسولرن|خاندان هوهنتسولرن]] در این کار مؤثر بود. ملت آلمان پس از غلبه بر [[اتریش-مجارستان|اتریش]] و فرانسه دچار غرور ملی شد و سیاست مداران آلمانی از روشهای مختلف این غرور ملی را تقویت کردند. حتی هر معلمی ناگزیر بود که در سر کلاس درس برتری [[ژرمنها|نژاد ژرمنی]] بر سایر نژادهای عالم را بیان کند و در شاگردان خود روح جنگجویی بدمد. گذشته از مدارس و دانشگاه ها، در معابر، روزنامهها و کتب و نمایشگاهها این [[نژادپرستی|برتری نژادی]] به نوعی القا میشد. حتی [[فریدریش نیچه]]، یکی از معروفترین فیلسوفان آلمان هم چنین عقیدهای داشت و در یکی از آثار خود چنین گفتهاست که: «اگر آدمی جنگ را فراموش کند از او امید باید برید.»به همین دلیل کمکم طرز فکر مردم آلمان یکسره تغییر یافت و بر آنها مسلم شد که نژاد ژرمنی ممتاز است و باید به سراسر زمین مسلط شود و این تسلط هم جز از راه جنگ امکانپذیر نیست. ترویج این افکار در آلمان سایر دولتهای اروپایی را نگران ساخت و باعث شد تا بر ضد نژاد ژرمنی با هم متحد شوند. آلمان پس از پیروزی بر فرانسه از نظر نیروهای نظامی بر سایر کشورهای اروپا برتری یافته بود؛ ولی باز هم به این کار ادامه داد و تا سال ۱۹۱۴ روز به روز بر قوای جنگی خود افزود. از سال ۱۹۱۱ آلمان در افزایش نیروهای جنگی کوشید و میزان گسترش قوای مزبور در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ با پیشرفت چهل سالهٔ آن از ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۱ برابر بود؛ به خصوص که از سال [[۱۹۱۰]]، ارتش امپراتوری آلمان دارای [[لوفتاشترایتکرفته|نیروی هوایی]] شد. در طی این مدت کوتاه شبکههای گستردهٔ راهآهن و راههای شوسه، تأسیسات عظیم صنعتی، نهادهای قدرتمند اقتصادی و به خصوص تشکیلات گستردهٔ نظامی آلمان موجب وحشت قدرتهای اروپایی گردید. در سال ۱۹۱۴ آلمان از نظر صنعتی و اقتصادی به پیشرفتهای عظیمی دست یافت. به لحاظ نظامی نیز دارای قدرتمندترین ارتش و نیروی دریایی شد. روحیهٔ نظامیگری در مزرعه، کارخانه و پادگان و همه جا حاکم بود و همه چیز در خدمت ارتش و نیروی دریایی قرار داشت. نیروهای نظامی آلمان بیش از ۱۳ میلیون نفر بودند و این افزایش نیروهای صنعتی و نظامی موجب اشباع جامعه آلمان گردید و آلمان مجبور بود سرمایه و کالاهای اضافی را به دیگر مناطق جهان بفرستد؛ بنابراین به دنبال مناطق نفوذ اقتصادی و منابع مواد اولیه بود. در زمینه سیاست خارجی، کشور آلمان پس از آن که بر امپراتوریهای اتریش و فرانسه پیروز شد قدرتمندترین کشور [[اروپا]] گردید و قوای نظامی آن بر سایر کشورها برتری یافت ولی از [[انتقامگرایی|انتقام]] فرانسه بیم داشت و میترسید کشورهای بزرگ اروپا بر ضد او متحد شوند. به همین علت و به منظور گوشهگیر کردن بیسمارک، پس از پیمان صلح [[فرانکفورت]]، با اتریش طرح دوستی ریخت. در سال ۱۸۷۱ در طی ملاقات [[ویلهلم یکم، امپراتور آلمان|ویلهلم اول]] و [[فرانتس یوزف یکم|فرانتس ژوزف]] این پیمان محکم شد. یکی از کشورهایی که آلمان علاقهمند بود روابط خود را با آن گسترش دهد [[امپراتوری عثمانی]] بود که بر منابع نفتی تسلط داشت. از سال ۱۸۸۰ آلمان متوجه اهمیت روابط با امپراتوری عثمانی گردید. در سال ۱۸۸۲ سپهسالار [[کلمار فرایهر فن در گلتس|کلمار فون در گلتس]] از سوی [[عبدالحمید دوم|سلطان عبدالحمید]] مأموریت یافت که ارتش و [[نیروی دریایی عثمانی]] را دارای سازمان منظمی سازد و افراد آن را آموزش دهد. افسران برجستهٔ هیئت نظامی آلمانی که در عثمانی فعالیت داشتند شامل فیلدمارشال پروسی فن در گولتس، دو ژنرال دیگر لیمان فون ساندرز و [[اریش فون فالکنهاین]]، یک افسر ستاد به نام [[هانس فون زکت]]، سه دریاسالار به نامهای سوچون، اودم و مرتن و چند افسر دیگر بودند. البته یکی از طراحان برنامهٔ گسترش فعالیت آلمان در خاورمیانه مارشال فون بی براشتاین بود که از ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۲ سفیر آلمان در [[قسطنطنیه]] بود و اعتقاد داشت که اجرای این برنامه موجب درگیری بین روسیه و آلمان خواهد شد. در سال ۱۸۹۸ ویلهلم دوم و ملکهٔ آلمان به استانبول سفر کردند و فصل جدیدی در همکاری بین دو ملت پدید آمد. امپراتور آلمان در مسافرت دوم خود به امپراتوری عثمانی خود را طرفدار دوستی ملت ترک و سایر ملل مسلمان معرفی نمود و در نطق خود اظهار داشت: «اعلیحضرت سلطان عبدالحمید و ۳۰۰ میلیون مسلمان میتوانند اطمینان داشته باشند که آلمان، دوست و هواخواه آنهاست». این سیاست به زودی به لحاظ اقتصادی ثمرات مهمی برای آلمان به بار آورد، بانک داران و بازرگانان آلمانی در سراسر امپراتوری عثمانی مستقر شدند و امتیازات مهمی به مؤسسات اقتصادی آلمان داده شد. آلمان در جستجوی نفت بود و علاوه بر آن برای رقابت با [[امپراتوری بریتانیا|بریتانیا]] به یک نیروی دریایی قوی نیاز داشت. آلمانیها در هنگام مذاکره با دولت عثمانی در مورد منابع نفتی عراق سخن نگفتند بلکه فقط تقاضای اخذ امتیاز راهآهن را داشتند، به این شرط که امتیاز استخراج معادن اطراف راهآهن تا شعاع ۲۰ کیلومتر به آنها داده شود. در سال ۱۹۰۲، بانک مرکزی آلمان امتیاز ساختمان راهآهن برلین – بغداد را به دست آورد که باعث نفوذ هرچه بیشتر آلمان در [[بین النهرین|میانرودان]] میگردید. یکی دیگر از امتیازات آلمان از عثمانی ادامهٔ راهآهن از بغداد به خانقین بود که آلمان تصمیم داشت پس از اتمام خط آهن بغداد، همین راه را از [[خانقین]] به [[تهران]] و ولایات مرکزی ادامه دهد و [[قاجاریان|ایران]] را به اروپا مربوط سازد. در سال ۱۹۱۰ مدت تعهد ایران در مقابل روسیه که ۲۰ سال حق ساختن راهآهن را از ایران سلب نموده بود تمام میشد؛ به همین علت از طرف بانک مرکزی آلمان به نام [[دویچه بانک]] مأموری به نام سیدروت به ایران آمد که امتیاز خط آهن خانقین - تهران را به دست آورد. این امر موجب نگرانی مقامات روسی و انگلیسی شد و باعث مبادلهٔ یادداشت هفتم آوریل ۱۹۱۰ بین ایران و آن دو دولت شد، و ایران به ناچار تعهد کرد که بعد از این امتیازی که مخالف منافع آن دو دولت باشد به هیچ تبعه دولت خارجی واگذار نکند؛ بنابراین، تلاش آلمان به نتیجه نرسید. اما نفوذ نظامی آلمان در امپراتوری عثمانی افزایش یافت و در ۱۹۱۴ آموزش ارتش عثمانی به یک گروه 42 نفره از افسران آلمانی به ریاست ژنرال لیمان فن ساندرز واگذار شد. سپس آلمان تصمیم گرفت در مورد ادامهٔ راهآهن برلین - بغداد با روسیه مذاکراتی انجام دهد. در ۱۹۱۰ [[نیکلای دوم روسیه|تزار نیکلاس دوم]] و ویلهلم امپراتور آلمان در [[پوتسدام]] ملاقات کردند و در مورد منافع روسیه و آلمان در ایران مذاکراتی صورت گرفت. سرانجام، در ۱۹ اوت ۱۹۱۱ قراردادی بین روسیه و آلمان در سن پترزبورگ منعقد شد که به موجب آن دولت آلمان منطقهٔ نفوذ روسیه را به رسمیت شناخت؛ و در عوض روسیه هم اجازه داد که اگر تا [[۴]] سال دیگر راهآهنهای [[روسیه]] به [[خانقین]] متصل نشود دولت آلمان حق داشته باشد راه آهن [[استانبول]] - [[بغداد]] و خانقین - تهران را بسازد.
=== دوره [[ویلهلم دوم|ویلهلم]]«1918-1890» ===
|