نقد قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
۲ ویرایش Masood L برگردانی شد: در ویرایش اول کپی پیست زیادی از منبع انجام شده که به نظر می رسد نقض حق تکثیر است.// در ویرایش دوم جملاتی را که در منبع معنای "منتقد با تعجب می پرسد" و "منتقد با تعحب ادامه می دهد" را در صفحه بحث مطرح کنید. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خنثی‌سازی ویرایش 30258253 از Cgl02 (بحث) در حال اصلاح..
برچسب‌ها: خنثی‌سازی برگردانده‌شده
خط ۱۰۲:
=== زنده‌کردن مردگان ===
به ترتیب آیات ۳۷ تا ۴۰ [[سوره قیامه]] و همچنین آیه ۵ سوره حج، در دلیل آوری برای قدرت خدا در زنده کردن مردگان:<ref>[[نقد قرآن#نیکویی|نیکویی]]، ص ۲۷۶.</ref><blockquote>آیا او (انسان) نطفه‌ای منی از منی که در رحم ریخته می‌شود نبود؟ سپس به‌صورت خون بسته درآمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت؛ و از او دو زوج مرد و زن آفرید؛ آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را [در قیامت، دوباره] زنده کند؟</blockquote><blockquote>ای مردم، اگر از [زنده شدن مردگان در] روز رستاخیز در شک [و تردید] هستید [و فکر می‌کنید چنین امری از عهده ما برنمی‌آید] پس [بدانید که] ما شما را از خاک و سپس از نطفه و… آفریده‌ایم…</blockquote>
 
=== نهی تمسخر ===
آیه ۱۱ [[سوره حجرات]]، در نهی تمسخر:<ref name=":3">[[نقد قرآن#نیکویی|نیکویی]]، ص ۲۸۰-۲۸۱.</ref><blockquote>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها [شما] بهتر باشند؟ و نه زنانی، زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند…</blockquote>
 
=== نهی ناسزاگویی ===
آیه ۱۰۸ [[سوره انعام]]، از مومنان خواسته است که به مشرکان (و یا خدایان آن‌ها) ناسزا نگویند:<ref name=":3" /><blockquote>به [معبود] کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، [تا] مبادا آن‌ها [نیز] از روی جهل، خدا را دشنام دهند…</blockquote>منتقد با تعجب می‌پرسد «دشنام دادن به مشرکان (و یا خدایان آن‌ها) به این دلیل ممنوع است که ممکن است آن‌ها نیز به خدا (و یا مومنان) دشنام دهند؟!» و در ادامه می‌گوید اگر قرآن می‌گفت که به مشرکان و یا هر کس که با او دشمنی دارید، دشنام ندهید، زیرا این عمل اولا با منش انسان‌های خوب و با شخصیت ناسازگار است و ثانیا نوعی ظلم محسوب می شود، شاید کمی معقول تر می نمود و فلسفه‌ای که قرآن برای نهی از دنام دادن به دیگران مطرح کرده، مانند این است که بگوییم: به ناموس دیگران تجاوز نکنید، چون ممکن است آن‌ها نیز به ناموس شما تجاوز کنند! حقوق دیگران را پایمان نکنید چون ممکن است دیگران نیز حقوق شما را پایمان کنند! منتقد در ادامه انتقاد می‌کند که: اشتباه نشود، آیه مورد بحث به هیچ وجه مصداق قاعده طلایی اخلاق که می گوید: هر چه را بر خود می پسندی بر دیگران نیز بپسند، و هر چه را بر خود نمی پسندی، بر دیگران نیز مپسند نیست. مطابق این اصل، ما باید دیگران را مانند خود دوست بداریم و با آن‌ها به‌گونه‌ای رفتار کنیم که دوست داریم دیگران نیز با ما همان‌گونه رفتار کنند. به عبارت دیگر مبنای این قاعده طلابی اخلاق این است که ما باید تکبر و خودخواهی و خودپرستی را کنار بگذاریم و خود را تافته جدابافته‌ای از دیگران ندانیم، در چنین حالتی ما هرگز به کسی توهین نمی کنیم حتی اگر بدانیم که او در عمل نمی تواند (و یا نمی‌خواهد) پاسخ توهین ما را بدهید، اما آیه قرآن می‌گوید: به آن ها ناسزا نگویید مبادا آن‌ها نیز به شما یا خدایتان ناسزا گویند، و فرق بین این دو را آشکار است.<ref name=":3" />
 
=== نهی از راه رفتن متکبرانه ===
آیه ۳۷ سوره اسراء، در نهی از راه رفتن بر روی زمین با نخوت و تکبر و خودپسندی:<ref>[[نقد قرآن#نیکویی|نیکویی]]، ص ۲۸۱.</ref><blockquote>و در [روی] زمین به نخوت گام برمدار، چرا که هرگز نمی‌توانی زمین را بشکافی و در بلندی نمی‌توانی به کوه‌ها برسی.</blockquote>
 
=== خدای حقیقی کیست ===
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۲۳:
== عدم هماهنگی آیات قرآن ==
طباطبایی با ذکر آیه ۸۲ سوره نساء مدعی می‌شود که اگر قرآن از جانب غیر خدا بود و ساخته و پرداخته بشر بود تناقض و تضاد بسیاری در آن پدید می‌آمد و ناگریز آخر آن از اولش بهتر و مترقی‌تر بود و حال آن‌که این‌طور نیست و در ادامه می‌گوید «قرآن کتابی است متشابه‌الاجزاء و در قدرت بیان حیرت‌انگیز خود به یک نسق»:<ref>طباطبایی، محمد حسین. [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5994 شیعه در اسلام (طبع جدید)]، چاپ ۱۳۸۸، ناشر: بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ص۱۳۴.</ref><blockquote>آیا در [معانی] قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر [این کتاب] از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیار می‌یافتند.<ref group="آیه">نساء، ۸۲</ref></blockquote>
منتقدان به این شکل استدلال می‌کنند که آوردن دلیلی این‌چنینی برای اثبات آسمانی بودن قرآن، از دو جهت، مخدوش است و ضعف و ناتوانی دلیل فوق را آشکار می‌کندمی‌خوانند:<ref name=":4">[[نقد قرآن#نیکویی|نیکویی]]، صص ۱۴۶–۱۵۰.</ref>
# با هیچ دلیل علمی یا فلسفی نمی‌توان اثبات کرد که اگر بشری عادی با اتکا به اندیشه‌ها و تجارب خود کتابی بنویسد آن کتاب حتماً مشتمل بر تناقض و تخالف –آن هم به تعداد فراوان– خواهد شد؛ بنابراین حتی اگر فرض کنیم که در قرآن هیچ گونه تناقض‌گویی وجود ندارد، باز هم آسمانی بودن آن اثبات نمی‌شود.
# در این آیه طوری از قرآن سخن رفته‌است که گویی در آن هیچ تناقضی وجود ندارد، در حالی که تأملی اندک در معانی آیات قرآن آشکار خواهد کرد که در این کتاب ده‌ها بار تناقض‌گویی شده‌است و همین نشان می‌دهد که قرآن نمی‌تواند کلام خدا باشد.
  به زعم منتقدین عده‌ای از عالمان اسلام سعی می‌کنند برای شکل منطقی تری بخشیدن به این دلیل تقریر روشن‌تر و کامل‌تری را ارائه کنند. این تقریر این‌گونه است، به نقل از مصباح یزدی:<ref name=":42">[[نقد قرآن#نیکویی|نیکویی]]، صص ۱۴۶-۱۵۰.</ref><blockquote>«انسان دارای تکامل تدریجی است ... این تکامل ... به طور طبیعی تفاوت محسوسی را در دستاوردهای انسان در طول زمان به دنبال دارد.
 
تاثیرپذیری و و خطاپذیری انسان نیز ... نقش مهمی در پیدایش اختلاف در آثار انسان دارد. تحول مدام شرایط بیرونی و درونی انسان، و تعدد و تنوع عوامل موثر سبب می‌شود که انسان آثار ناهماهنگ و احیانا متضادی را پدید آورد، ... خطاپذیری انسان نیز موجب می شود انسان با پی بردن به اشتباهات خویش، گفته پیشین خود را نقض کند...
 
... تفاوت در استعدادها و محدودیت در کسب کمالات (نیز) ... فراوانی زمینه‌های اختلاف را به همراه دارد.»<ref name=":42" /></blockquote>سپس با بیان ویژگی‎‌های قرآن و نحوه نزول آن، نتیجه مورد نظر گرفته می‌شود، به نقل از مصباح یزدی:<ref name=":42" /><blockquote>«شرایط، اوضاع و احوال و مدت زمان نزول و برخی ویژگی های قرآن مجید به گونه‌ای است که با زمینه‌ها و ویژگی‌های اختلاف برانگیز انسان تطابق دارد. از سویی، قرآن طی ۲۳ سال بر پیامبر نازل شده... که آثار تکامل تدریجی (در صورت بشری بودن) باید در آن مشاهده شود. پیامبر طی ۲۳ سال در شرایط و اوضاع و احوال فردی، احتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیار متفاوت و فراز و نشیب ها و تحولات بسیار ناهمگونی قرار داشت...، همچنینی آیات قرآن در سفر و حضر، در جنگ و صلح، در شرایط عادی و بحرانی بر پیامبر نازل شده است... بنابراین روشن می‌شود که آوردن کتابی با این ویژگی‌ها ... از سوی یک انسان با آن ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر و اختلاف آفرین، ملازم با پدید آمدن ناهماهنگی زیاد خواهد بود... (اما) با این همه... بین آیات قرآن چه از نظر بیان و چه در بعد محتوا هماهنگی کاملی برقرار است... و این نشان معجزه بودن و از سوی خدا بودن آن است.»<ref name=":42" /></blockquote>به زعم منتقدین با این توضیحات نه تنها مشکلی حل نمی‌شود، بلکه مشکلات جدیدتری هم بوجود می‌آید. برخی از ایرادات مطرح شده به تقریر بالا به این صورت است:<ref name=":42" />
 
# ممکن است بسیاری از (و حتی همه) اعتقادات انسان در طول دوره‌ای خاص (و حتی تا آخر عمر) ثابت بماند. بنابراین محال نیست که شخصی در طول ۲۳ سال در موضوعات مختلفی اظهار عقیده کرده و در عین حال هیچ‌گاه دچار تناقض‌گویی نشده باشد.
# ممکن است آدمی در اثر گذشت زمان و تکامل علمی و معرفتی، بعضی از نظراتش تغییر کند ولی به دلایل خاصی (مثلا رعایت بعضی مصالح) تغییر عقیده خود را ابراز و اظهار نکند و حتی در عمل نیز به مقتضای عقاید قبلی عمل کند. بنابراین عدم وجود تناقض در گفتار و کردار کسی (حتی در طول ۲۳ سال) چیزی را اثبات نمی‌کند.
# در استدلال فوق به دو نکته مهم توجه نشده:
## ممکن است کتابی در طول ۲۳ سال و در اوضاع و شرایط مختلف و فراز و نشیب‌های بیشمار نوشته شده و حاوی موضوعات مختلف و متنوعی بوده و در عین حال بسیاری از مطالب آن نیز خلاف واقع یا خلاف اخلاق باشد. در این صورت عدم وجود تضاد یا تناقض در این کتاب چیزی را اثبات نمی‌کند.
## ممکن است کتابی در طول ۲۳ سال (و در شرایط ذکرشده) نوشته‌شود، و مشتمل بر موضوعات و مطالب هماهنگ و مرتبط با هم باشد و تناقضی هم در آن یافت نشود، اما محتوای آن، مطالبی سطحی و بی‌ارزش و یا لغو و بیهوده باشد. در این صورت نیز عدم وجود ناهماهنگی و تناقض در این کتاب چیزی را اثبات نمی‌کند.
 
=== موارد اختلاف و تناقض ===