هیجان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه وظیفه تازهوارد |
لینک به سایر مقالات |
||
خط ۴:
'''عواطف''' یا '''هیجانات''' در [[روانشناسی]] معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند. [[آمیگدال]] در [[مغز]]، ورودیهای احساسی را پردازش میکند و پاسخ مناسب با آن ورودی را شکل میدهد.<ref>https://en.wikipedia.org/wiki/Amygdala</ref> هر عاطفه از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است:
* مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آنچه برای یک فرد فوقالعاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسلکننده یا آزارنده باشد.
* مؤلفهٔ [[فیزیولوژی|فیزیولوژیکی]] که شامل تغییرات جسمی در [[بدن]] است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ [[ترس]] یا [[خشم]] برانگیخته میشود، [[ضربان قلب]] زیاد میشود، [[مردمک|مردمک]]<nowiki/>ها گشاد میشوند و میزان [[تنفس]] افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه [[عصب]] هستند. با این حال در سال ۲۰۰۷ پس از انجام آزمایشهای گوناگون روی [[میمون درازدست|میمون]]<nowiki/>ها محققان به این نتیجه رسیدند که مدارهای عصبی متفاوتی در [[آمیگدال]] برای پردازش دو هیجان ترس و غافلگیری فعال میشوند.<ref>https://www.sciencedaily.com/releases/2007/09/070919121557.htm</ref>
* مؤلفهٔ رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای [[اندام]] و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با [[خشم]]، [[لذت]]، [[شادی]]، [[غم]]، [[ترس]] و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
* جلوهٔ [[چهره|چهره ای]] مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند؛ و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
* هیجانها متشکل از الگوهای پاسخهای [[فیزیولوژی|فیزیولوژیکی]] و رفتارهای مخصوص به نوع هستند؛ و در واقع غالباً از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد؛ ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربهٔ خصوصی و پدیدهای است که در بقای نوع و [[تولید مثل]] نقش دارد.
* از علایم هیجان میتوان به تپش قلب و بالا رفتن فشار خون اشاره کرد.
باید متوجه بود که معنای عواطف و احساسات یا feeling در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده است. به خصوص در متن های ترجمه شده به فارسی باید توجه داشت که صحبت از کدام یک است. برای مثال در فرهنگ استنفورد بیان شده است: برای عاطفهای مثل ترس هنگام روبروشدن با یک خرس می توان اجزای منطقی مختلفی در نظر گرفت جزء ارزیابانه (تشخیص این که خرس خطرناک است)، جزء فیزیولوژیکی (افزایش [[تپش قلب|ضربان قلب]] و [[فشار خون]])، جزء پدیدارشناسانه (احساس ناخوشایند)، جزء قابل دیدن (گشاد شدن مردمک)، جزء رفتاری (میل به فرار)، وجزء ذهنی (افزایش تمرکز) اما کدام یک جزء اساسی عاطفه تلقی میشود؟
داماسیو یکی از پیشگامان پژوهش های عصب شناختی
داماسیو با ذکر آزمایشی روی مردی که نقص حافظه جدی دارد و بنابر این نمی تواند با آگاهی از گذشته کاری را انجام دهد و چیزی یاد بگیرد نشان می دهد که او در مواجهه با افراد عواطف خوب یا بدی را تجربه میکند چراکه باعث میشود بدون اطلاع از نام یا توانایی تشخیص [[صورت|چهره]] این افراد برخی را به برخی دیگر ترجیح دهد. بنابر این ما برای ایجاد عاطفه نیاز به آگاهی نداریم ونمی توانیم عواطف را به اختیار خود مهار کنیم. ما در حالت شادی یا غم قرار میگیریم و شاید بتوانیم برایشان عللی پیدا کنیم اما نمیتوانیم با قطعیت بدانیم که اینها علل واقعی هستند. عواطف به شکلی ناخودآگاه در ما القا میشوند و ما تاحدودی میتوانیم بیان برخی عواطف را مهار کنیم –خشم یا ناراحتی- اما غالبا در چنین کاری مهارت نداریم و برای همین به [[بازیگر|بازیگران]] خوب که در نحوه بیان عواطفشان مهارت دارند [[پول]] زیادی میدهیم. درصورت مناسب بودن شرایط زیستی و روان شناختی عواطف پدید خواهند آمد و دقیقا به دلیل همین وجه ناخودآگاه آنهاست که تقلید عواطف دشوار است. متوقف کردن عاطفه هم مثل گرفتن جلوی [[عطسه]] است. بسته به اینکه درچه فرهنگی بزرگ شده باشیم ممکن است بیان عواطفمان متفاوت باشد. شاید بتوانیم عواطف را تربیت کنیم و تظاهرات عاطفی را در چهره خود تا حدودی سرکوب کنیم اما نمیتوانیم آنها را کاملا سرکوب کنیم و وجود احساسات گواه این ناتوانی ماست.<ref>[https://www.academia.edu/41729628/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A8%D8%B1_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7_%D8%A8%D9%87_%D8%B9%D9%88%D8%A7%D8%B7%D9%81 مروری بر نظریات مربوط به عواطف]</ref>
== جستارهای وابسته ==
* [[هوش هیجانی]] (EQ)
|