حزب توده ایران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Kasra kasra (بحث | مشارکتها) ←پایگاه طبقاتی حزب توده (دههٔ ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰): اصلاح نام خانم لُرِتا و افزودن نام چند زن فعال در حزب توده برچسبها: برگرداندهشده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۸۵:
پشتیبانان اصلی حزب توده، طبقهٔ متوسط حقوق بگیر جامعه و همچنین طبقهٔ کارگر شهری بودند. گرچه حزب، بر تمام اعضای طبقهٔ متوسط، بهطور گسترده و چشمگیر نفوذ داشت، نفوذ آن در میان مهندسان، استادان دانشگاه و دانشجویان، روشنفکران، به ویژه نویسندگان، زنان دارای تحصیلات نو و همچنین افسران ارتش، بسیار آشکار بود.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۴۰۷</ref> در سال ۱۳۲۵ و سه سال پس از آغاز فعالیت حزب در دانشکدهها، رئیس [[دانشگاه تهران]] به سفیر انگلیس گفته بود که «بیشتر چهارهزار دانشجوی دانشگاه، به شدت تحت تأثیر حزب توده میباشند.» میان سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ اعتصابهای موفقی به منظور اعتراض به حضور پلیس در دانشکدهها و اخراج دانشجویان، بهبود امکانات رفاهی و نیز پشتیبانی از مبارزه علیه انگلیس توسط دانشجویان صورت پذیرفت. «مصور»، مجلهٔ هفتگی معروف تهران، در اواسط سال ۱۳۳۰ نوشت که ۲۵ درصد از دانشجویان، اعضای مخفی حزب توده بوده و ۵۰ درصد دیگر هوادار آنند.<ref>آبراهامیان، ایران میان دو انقلاب، ص ۴۰۸، ۴۰۹</ref> همچنین مسئولان دانشگاه، در اواخر همان سال، هشدار میدادند که در نتیجهٔ تبلیغات دبیران دبیرستانها، ۷۵ درصد دانشجویان تازهوارد، کمونیست هستند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۴۱۰</ref>
نفوذ حزب توده در میان روشنفکران گستردهتر بود. افزونبر نویسندگان برجستهای چون [[بزرگ علوی]]، [[عبدالحسین نوشین]]، [[فریدون توللی]]، [[رسول پرویزی]]، [[جلال آلاحمد]]، [[محمد قاضی]]، [[احمد آرام]] و [[ابراهیم گلستان]]، که در این سازمان فعالیت میکردند، چندین نویسنده و شخصیت ادبی مشهور دیگر نیز به ویژه در دورهٔ پیش از ۱۳۲۶، هوادار حزب توده بودند. از جمله این افراد، [[نیما یوشیج]] پدر [[شعر نو]]ی فارسی، [[محمدتقی بهار]]، دموکرات کهنهکار و نمایندهٔ [[شعر کلاسیک فارسی|شعر کلاسیک]]، و [[صادق هدایت]] چهرهٔ برجستهٔ ادبیات فارسی معاصر را میتوان نام برد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۴۱۰و ۴۱۱</ref> حزب در میان نویسندگان جوان بااستعداد و روشنفکران نه چندان معروف قدیم نیز هوادارانی بدست آورد، از جمله، [[صادق چوبک]]، نویسندهٔ مجموعه داستانهای کوتاه ''خیمه شب بازی''، به آذین ([[محمود اعتمادزاده]])، مترجم و مقالهنویس نامدار، [[سعید نفیسی]] مترجم و استاد برجستهٔ ادبیات، [[محمدعلی افراشته]] شاعر و سردبیر هجونامهٔ معروف ''[[چلنگر (روزنامه)|چلنگر]]''، [[احمد شاملو]] شاعر مشهور و از مریدان بهنام نیما یوشیج، [[محمد معین]] تاریخنگار و استاد ادبیات فارسی، [[غلامحسین ساعدی]] نمایشنامهنویس، چهار تاریخنگار به نامهای [[یحیی آرینپور]]، [[مرتضی راوندی]]، [[مهدی بامداد]] و [[محمد تمدن]] و همچنین گروهی از شعرای نو مانند [[فخرالدین گرگانی]]، [[نادر نادرپور]]، [[نقی میلانی]]، [[مهدی اعتماد]]، [[محمد جواهری]]، [[محمد تفضلی]]، [[سیاوش کسرایی]] و زاغچه (اسم مستعار [[رهی معیری]]). به گفتهٔ [[تایمز]] لندن، به سال ۱۹۴۷ (۱۳۲۶) «حزب توده در اوج قدرت خود، با استعدادترین و فرهیختهترین اعضای نسل جوان ایران را جذب کرد».<ref name="Abrahamian, Modern Iran, p۱۱۰">Abrahamian, Modern Iran, p۱۱۰</ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۴۱۱ و ۴۱۲</ref> و همچنین مجلهٔ فرانسوی [[ابزرواتور]]، در اواسط سال ۱۹۵۲ (۱۳۳۱)، نوشت: «دیپلماتهای غربی پذیرفتهاند که ۳۰ درصد روشنفکران ایرانی در حزب توده فعالیت میکنند و بقیه، به جز اندک افراد هوادار انگلیس و آمریکا، همه طرفدار آن حزبند.» از جمله زنانی که در [[تشکیلات دموکراتیک زنان]] حزب فعالیت داشتند میتوان این افراد را نام برد، [[زهرا اسکندری]] خواهر سلیمانمیرزا اسکندری و [[تاج اسکندری]] از خانوادهٔ مشهور اسکندری، [[خدیجه کشاورز]] حقوقدان
کامیابی حزب توده در میان افسران ارتش، مسئلهای شگفتانگیز بود، چرا که ارتشیان به عنوان پایهٔ سلطنت، منزلت بالایی داشته و ایدئولوژی سلطنتطلبی و کمونیسمستیزی در میان آنان تبلیغ میشد و نیز ارتباط با هرگونه حزب سیاسی، مجازاتهای سنگینی را میتوانست برای آنان به همراه داشته باشد. سازمان نظامی حزب توده که در بدو تشکیل، توسط سرهنگ [[عزتالله سیامک]] و یک سروان پیشین ارتش به نام [[خسرو روزبه]] رهبری میشد، در سال ۱۳۲۹ با کمتر از ۱۰۰ عضو کار خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۳۳، تعداد اعضای آن به بیش از ۵۰۰ تن رسید. پس از کشف سازمان نظامی به سال ۱۳۳۳، ۴۶۶ پرسنل آن در طی سه سال محاکمه شدند که شامل ۲۲ سرهنگ، ۶۹ سرگرد، ۱۰۰ سروان، ۱۹۳ ستوان، ۱۹ گروهبان و ۶۳ دانشجوی افسری میشدند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۴۱۳، ۴۱۴ و ۴۱۵</ref>
|