هامان (کتاب استر): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Jeepubot (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف الگوهای خرد با کمک خرد-زدا
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خط ۴:
او پسر [[همداتای اجاجی]] و وزیر [[اخشورش|اَخْشُورُش]]<ref>احتمالاً [[خشایارشاه]] و به روایتی [[اردشیر درازدست]]. ر.ک. [[حسن پیرنیا|پیرنیا، حسن]]. ''ایران باستان''. جلد یک. تهران: دنیای کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۷۰، ص۸۹۷</ref> یا خشایار پادشاه [[ایران]] بود. از آنجایی که اجاج لقب شاهان [[عمالیقی]] بود، علمای [[یهودی]] تصور کرده‌اند که <nowiki>هامان</nowiki> از نسل خاندان سلطنتی عمالیقی باشد، و او یا پدرش به صورت اسیر وارد سرزمین پارس شده باشد. سجده نکردن [[مردخای]] در برابر او، باعث بدبینی او به [[یهود]]یان شد. وی توانست رضایت اَخْشُورُش یا خشایار را برای قتل یهودیان جلب کند.<ref>استر ۳:۱</ref> ملکه [[استر (کتاب استر)|استر]]، که همسر پادشاه و یهودی<ref>کتاب استر ۲:۵</ref> بود، پادرمیانی کرده، نقشهٔ <nowiki>هامان</nowiki> خنثی شد و در نهایت، هامان به دستور پادشاه [[اعدام]] شد. یهودیان سالروز اعدام <nowiki>هامان</nowiki> را (براساس کتاب داستانی استر) در عید [[پوریم]] جشن می‌گیرند.
 
== مردخای در اعدام‌هاماناعدام‌ هامان ==
مردخای پسر [[یائیر]] پسر شمعی پسر قیش از طایفه [[بنیامین]] بود که همراه با یکنیا، پادشاه [[یهودیه]] در سال ۵۹۷ قبل از میلاد، [[اورشلیم]] را ترک گفته بود. مردخای در تختگاه [[شوش]] اقامت گزید و دختر عمویش هَدَسه را ٫ که پدرش ابیحایل را از دست داده بود؛ به فرزندخواندگی پذیرفت. پس از خلع وشتی همسر اخشورش از مقامش، مردخای هدسه یا [[استر (کتاب استر)|استر]] را به زنی به پادشاه داد و از دخترعمویش خواست که هویت یهودی خود را نزد پادشاه آشکار نکند. هنگامی که بیثان و تیرش تصمیم به قتل اخشورش گرفتند، مردخای از ماجرا اطلاع یافت و آن را به استر اطلاع داد؛ استر نیز ماجرا را به اسم مردخای به پادشاه اطلاع داد. با به دار آویخته شدن بیثان و تیرش، مردخای مسؤولیت مهمی در [[شاهنشاهی ایران]] بر عهده گرفت و نامش در کتاب تاریخ پادشاه نوشته شد. وقتی اخشورش‌هامان پسر همداتای اجاجی را به نخست‌وزیری برگزید، مردخای که یهودی بود از سجده کردن به شاه طبق قوانین حکومتی امتناع کرد. این کار مردخای، هامان را نسبت به یهودیان بدبین کرد؛ به‌طوری‌که پادشاه را برای قتل تمام همکیشان مردخای راضی کرد. وقتی مردخای از فرمان‌ هامان آگاه شد با لباس مندرس به قصر پادشاه آمد و از ملکه استر درخواست میانجیگری کرد. با میانجیگری استر، مردخای به مقام والایی رسید و هامان اعدام شد و در ادامه ۷۵۰۰۰ ایرانی به دست یهودیان کشته میشوند.