رشتهٔ پویایی گروه در دورهٔ پنجاه ساله ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۰ پدید آمد. در این دوران عدهای از [[روانشناسی|روان شناسان،شناسان]]، جامعه شناسان[[جامعهشناسی|جامعهشناسان]] و متخصصان سایر حوزههای مربوطه به گروهها علاقهمند شدند. روان شناسان و جامعه شناسان تقریباً در اوایل قرن بیستم بهطور هم زمان گروهها را «کشف» کردند. جامعه شناسانی که در صدد تبیین نقش نظامهای دینی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی در حفظ [[جامعه]] بودند به نقش گروهها در حفظ [[نظم اجتماعی]] اشاره کردند. برای مثال [[امیل دورکیم]] اظهار میداشت فردی که عضو گروه دوستان، خانواده یا هم کیشان نیست بی هویت میشود و بیشتر احتمال دارد خودکشی کند. همچنین چارلز هورتون کولی بر نقش مهم [[گروههای اولیه]] تأکید داشت یعنی گروههای کوچکی که در آنها تعاملات رو در رو، وابستگی متقابل و همانندسازی شدید اعضا با گروه به چشم میخورد. به نظر کولی گروههای اولیه چون خانواده، گروه هم بازیها و گروه همسالان صمیمی اساس تشکیل ماهیت اجتماعی و افکار و عقاید افرادند.