یعقوب: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←حق تولد: اصلاح جزئی برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه |
|||
خط ۳۵:
[[پرونده:Govert Flinck - Isaac Blessing Jacob - WGA07930.jpg|راست|بندانگشتی|210x210px|اسحاق به پسر خود برکت میدهد.]]روایت بعدی مربوط به نیرنگ یعقوب به اسحاق است. اسحاق که پیر شده بود و نمیدانست مرگ چه روزی به سراغش خواهد آمد، عیسو را نزد خود خواند تا به او برکت دهد. به همین جهت، از عیسو خواست برایش آهویی شکار کند. عیسو به صحرا رفت اما ربهکا صحبتهای آنان را شنید و به یعقوب گفت که خود را عیسو جا بزند. یعقوب پوست بزغاله را بر دستها و گردن خود بست تا مانند عیسو پرمو شود سپس نزد اسحاق رفت و به او گفت «منم پسر بزرگ تو عیسو.» اسحاق فریب خورد و به اشتباه، پسر کوچک را برکت داد.<ref dir="ltr">{{پک|Attridge|Meeks|2017|ف=Genesis 27|ک=The HarperCollins Study Bible|زبان=en}}</ref><ref dir="ltr">{{پک|Sarna|2006|ک=Encyclopaedia Judaica|ف=Jacob|ص=18|زبان=en}}</ref>
چون عیسو بازگشت و متوجه شد برادرش برکت او را دزدیده و پدرش هم برکت دیگری ندارد، قصد مرگ یعقوب را کرد. ربهکا که از قصد پسر بزرگ خود آگاه شد، نزد یعقوب رفت و از او خواست به حران که [[لابان|برادر ربهکا]] آنجا زندگی میکرد، فرار کند.<ref dir="ltr">{{پک|Sarna|2006|ک=Encyclopaedia Judaica|ف=Jacob|ص=18|زبان=en}}</ref> این آخرین ملاقات یعقوب و ربهکا در کتاب مقدس است.<ref dir="ltr">{{پک|Motyer|1995|ک=International Standard Bible Encyclopedia|ف=Jacob|زبان=en}}</ref> سنت روایی دیگری در سفر پیدایش دلیل رفتن یعقوب به حران را یافتن همسری از خویشان ذکر کرده تا دختری از مردم محلی ([[
=== فرار و ازدواجها ===
|