عشق سیال: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶:
تنهایی مضاعف، افسردگی، نگرانی و عدم لذت از برقراری روابط عاطفی را می‌توان سیالیت عشق در بین افراد مختلف به عنوان ابژه عشق قلمداد کرد.
==== انسان مدرن و روابط عاطفی ====
 
== انسان های امروزی روابط را می خواهند اما تنها با خوبی های آنها و نه مشکلاتشان و از مشاوران می خواهند که به آنها کمک کنند وارد روابطی شوند تا از آنها لذت برند ولی در عین حال بتوانند در زمان بروز مشکلات و سختی های آن رابطه ترک کنند. باومن برعکس معتقد است که یک رابطه درست، هم خوبی هایی دارد و هم بدی هایی و نمی توان رابطه را تنها تا زمانی خواست که برای فرد مطبوع باشد.و همین مسئله سبب ایجاد این سوال در ذهن می شود که آیا این انسان ها با مشاوره‌ شان «می خواهند بدانند چگونه رابطه را محکم کنند یا اینکه چگونه …بدون آسیب و زیان و با وجدانی آسوده آنراآن‌را از هم بگسلند؟» <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ebrz.ir/%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%8C-%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D9%85%D9%86/|عنوان=عشق سیال، زیگموند باومن- وبلاگ شخصی محمدحسین ابراهیم زاده}}</ref> ==
 
== رابطه جیب بالا ==
در عشق سیال باومن از رابطه ای به‌نام رابطه‌ی جیب بالا سخن می گوید، رابطه‌ای دم دستی که خاص [[دوره مدرن|جهان مدرن]] است، در این رابطه هیچ تعهدی بین دو طرف وجود ندارد، و رابطه نه به چیزی خارج از آن بلکه به خود آن و لذت ناشی از آن وابسته است، و مرگ این لذت باعث مرگ رابطه خواهد شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زیگموند، باومن، (1384). عشق سیال. تهران: انتشارات ققنوس}}</ref>
==== عشق بدون فداکاری ====
در رابطه جیب بالا به دلیل سلطه ی سلطه‌ی فرهنگ [[مصرف‌گرایی|مصرف گرایی]] و میل شدید افراد به تنوع و تغییر، عشقی جانسوز بین دو فرد به وجود نمی آیدنمی‌آید چرا که دوطرف رابطه می‌دانند که رابطشان موقتی است. </br> پس رابطه جیب بالا با فداکاری در تناقض است. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زیگموند، باومن، (1384). عشق سیال. تهران: انتشارات ققنوس}}</ref>
== <blockquote> باومن از منتقدان [[مدرنیته]] است که برای احتراز از مناقشات پیرامون نسبت امر مدرن و پست مدرن و مفهوم پست مدرنیته، از استعاره‌ی مدرنیته‌ی سخت (یا جامد) و مدرنیته‌ی سیال استفاده کرده است. وجه تمایز سیالات از جامدات سستی پیوندهای مولکولی آن­هاست و آن­چه باعث می‌­شود در نظر باومن سیالیت استعارهاستعاره‌ه­ای مناسب عصر حاضر باشد آن است که سیالات ذاتاً قابلیت حفظ شکل خود به مدت طولانی را ندارند و از سوی دیگر سیالات به­‌خلاف جامدات به عنصر زمان حساس‌­اند. در مدرنیته‌ی سیال «الگو»ها و «ساختار»ها از میان رفته‌اند و جای خود را به «الگویابی» و «ساختاریابی» داد‌ه‌اند. در این جهان «پیوند»ها به‌­سادگی پدیدار و ناپدید می‌­شوند و در یک کلام جای پای انسان­‌ها همچون گذشته محکم نیست. پس از آن باومن توضیح می‌­دهد در عصر حاضر انسان تولیدکننده به انسان مصرف­‌کننده تبدیل شده و اخلاق مصرف به همه‌ی شئون زندگی تسری یافته است. انسان­‌ها در این جهان با انسان‌­های دیگر همچون کالا برخورد می‌­کنند و رابطه­‌ها در نظر آنان نوعی سرمایه­‌گذاری از نوع سرمایه­‌گذاری در [[بورس|بازار بورس]] ­‌اند که در آن باید سربزنگاه سهام قبلی را فروخت و سهام جدید خرید وگرنه خطر ورشکستگی در کمین است. توسعه‌ی ارتباطات مجازی هم به این وضع دامن زده و ورود به رابطه و خروج از آن را به اندازه‌ی یک کلیک ساده کرده است. در این جهان گویی «رابطه»ها در جیب پیراهن افراد هستند و هنگام لزوم بیرون آورده می‌­شوند و بعد از رفع نیاز به جای خود برمی­‌گردند. باومن برای توصیف دقیق روابط در مدرنیته‌ی سیال از سریال­‌های تلویزیونی پرمخاطب و مطالب روزنامه­‌های پرتیراژ مثال­‌های متعددی می‌­زند و به ­خوبی نشان می­‌دهد که اجزای مختلف جامعه‌ی مدرن سیال چگونه دست‌­دردست یکدیگر مصرف­‌گرایی و منطق بازار را همه جا می­‌گسترند و در این میان چگونه مفهوم قدیمی «عشق» جای خود را به مفهوم امروزین «رابطه» می­‌دهد. در پایان این فصل، باومن نشان می‌­دهد چگونه ضعیف شدن خویشاوندی سببی با افزایش نیروی جاذبه‌ی خویشاوندی نسبی هم­زمان شده و چگونه در نتیجه‌ی نوسان افراد بین این دو، «ایدئولوژی صمیمیت» پدیدار شده است که کارش تبدیل مقولات سیاسی به مقولات روان‌شناختی است؛ و اینکه چگونه این ایدئولوژی به دیگر‌‌ی‌سازی و مرزبندی مضاعف میان انسان­‌ها می‌انجامد.
نویسنده در فصل دوم عشق سیال ذیل عنوان «زیروبم جعبه‌­ابزار اجتماعی بودن» از آن­چه افراد در مدرنیته‌ی سیال از دست داده‌­اند سخن می­‌گوید. باومن ابتدا نقش سائق جنسی در حفظ اتحاد جوامع بشری را یادآوری می­‌کند و سپس توضیح می‌­دهد که چگونه از سائق جنسی افسون‌­زدایی شده و اروس به دور از سایر جهات انسانی و در آزمایشگاه‌­های دانشمندان به علم جنسیت فرو کاسته شده و انسانِ بی‌­اروس یتیم مانده است. از سوی دیگر فرزند هم که نتیجه‌ی طبیعی رابطه‌ی جنسی است در جهان امروزین که جهان مصرف­‌کنندگان است خود به ابژه‌ی مصرف و یکی از گران‌­ترین کالاهایی تبدیل شده است که فرد در زندگی خود می­‌خرد. تعارضات و مخاطرات این راه، فرزندآوری را هم به منبع رنج و اضطراب تبدیل و انسان را از لذتی کهن محروم کرده است و انسان ساکن جهان سیال مدرن در نتیجه‌ی این فقدان­‌ها نوعی حس عزاداری را تجربه می­‌کند.
[http://trbooks.ir/fa/review/2120/%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%9B-%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C/</blockquote>] == <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://trbooks.ir/fa/review/2120/%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%9B-%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C/|عنوان=مقاله عشق سیال}}</ref>
سطر ۲۱ ⟵ ۲۲:
 
=== آزادی وسوسه کننده ===
 
<blockquote> اساس بحث مدرنیته سیال این است که ما در عصری زندگی می کنیم که هیچ گونه تشکل اجتماعی شکل نمی گیرد و متبلور نمی شود و به صورت یک نهاد مستمر و محکم در نمی آید و درواقع هیچ چیزی تبدیل به سنت نمی­شود. این بحث نزدیک به جمله معروف مارکس در مانیفست است که دوره­ی مدرن دوره­ ای است که همه چیز دود می ­شود و به هوا می­ رود. همه چیز جاری و در جریان است و هیچ چیز نمی ­ایستد، از انواع سازماندهی کار که خیلی مهم است و شکل­ های گردانِش اقتصادی بگیرید تا روابط شخصی آدم ها. همه چیز در این جامعه، مدام در جریان است و اصلا وقفه ندارد. به این دلایل است که باومن نام این وضعیت را مدرنیته سیال می­ گذارد. چالش اساسی کسانی که در چنین شرایطی زندگی می­ کنند این است که هیچ چیز شبیه گذشته­ ی چند روز پیش نیست. این وضعیت یک وضعیت دولبه است، یعنی دو چیز متناقض و پارادوکس. وقتی هیچ چیز مثل گذشته نمی ماند، این همراه خود یک نوع احساس آزاد، احساس مکلف نبودن، پابند نبودن و اسیر نبودن با خودش می­آورد. چون خود باومن، در روابط شخصی راجع به این موضوع بحث می ­کند، اگر این را بیاورم در بحث روابط شخصی، می شود گفت که وقتی که ما روابط پایداری نداریم، یعنی اینکه روابط دوطرفه مثلا روابط بین دوجنس؛ دوستی­ ها، و حتی ازدواج­ ها، می­ توانند خیلی کوتاه باشند، تند تند عوض، جدید و نو شوند، یک نوع تنوعی است که درونش آزادی است. یعنی اینطور نیست که شما فکر کنید، انتخابی که من کرده­ام، یکبار برای همیشه است و تا آخر عمر، به آن مکلفم و هرچه شد همین است یا سرنوشت من همین بوده است و تمام شد و رفت. مثل آن زن هندی که وقتی شوهرش می­ میرد، خودش هم باید با آن بسوزد. این جا دیگر تقدیر(fate) تبدیل می شود به عزم(destiny). قسمت به اراده تبدیل می شود و این همراه خود یک نوع آزادی دارد. این آزادی قطعأ وسوسه کننده است و جذابیت دارد، خیلی­ ها را به سمت خودش می­ کشاند، خیلی ها این را می پسندند. اما در آن واحد با وجود جنبه‌ی آزادی، جنبه ی دیگری هم دارد که نا امنی (insecurity)است. وقتی شما در شرایطی زندگی می ­کنید که در هیچ کدام از روابط تان نمی توانید مطمئن باشید که تا کی پایدار می ماند، شما نه به احساسات خودتان اطمینان دارید و نه به احساسات دیگری نسبت به خودتان. مثلا مبنای شکل گیری روابط بین دوجنس در جامعه­ی جدیدRomantic love )( عشق آزاد است و رابطه­ ی دو نفر را عشق تبیین ­می کند و بهترین دلیل برای رابطه­ ی دونفره است. که افراد به هم می­گویند من عاشق تو هستم، ما وقتی احساس امروز را مبنای شکل­ گیری روابط کنیم، خب از کجا معلوم یک ماه دیگر، طرف مقابل بیاید بگوید من عاشق تو نیستم؟ و گیدنز می گوید که انسان های مدرن انسان هایی اند که می خواهند از تمام مزایای همه چیز بهره مند بشوند و اگر با هیچ کدام از مشکلات و مسائل موجود در این روابط رویارو نشوند دچار چالش و تعارض می شوند. آخر چگونه می شود هم احساس امنیت را داشته باشند و هم احساس آزادی را داشته باشند و مسااله ای هم در زندگی شان پیش نیاید. دلیلش این است که این آدمها مدام درباره ی همه چیز زندگی خود به مشاور مراجعه می کنند. مشاوره هایی در زمینه ازدواج، خانواده ، تحصیلی و به نوعی بازار کار این مشاوران سکه است. این ادم ها می خواهند که راه حل و نقطه ی تعادل را پیدا کنند که چگونه می شود از این آزادی ها بهره ی کامل را برد، ولی هیچ وقت این دو باهم جمع نمی شوند و این است که انسانی که در شرایط مدرنیته زندگی می کند، در واقع این سرنوشت را دارد که اسیر دائمی این اضطراب ها باشه و ممکن است که برای اینکه این روابط را اداره کند در یک مقطع خیلی کوتاهی بتواند تعادل ناپایداری بین آنها ایجاد کند، اما نگه داشتن این تعادل در مدت زیاد عملا ناممکن است. البته ما در جامعه ­ای زندگی می­کنیم که هنوز تفاوت خیلی زیادی با این توصیف هایی که جامعه شناسان غربی از جامعه­ ی غربی می­ کنند، وجود دارد. در جامعه ما خیلی واضح است که سنت ها هنوز خیلی قوی اند و خیلی مواقع این تعارض‌هایی که باومن از آن درمورد انسان غربی حرف می­زند، سنت ما اجازه نمی‌دهد تا این تعارض ها به وجود بیاید یا این تعارض ها را حل می کند.</blockquote> <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isa.org.ir/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7/434-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86/3945-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D9%85%D9%86|عنوان=انجمن جامعه شناسی ایران}}</ref>
 
<blockquote>== اساس بحث مدرنیته سیال این است که ما در عصری زندگی می کنیم که هیچ گونه تشکل اجتماعی شکل نمی گیردنمی‌گیرد و متبلور نمی شودنمی‌شود و به صورت یک نهاد مستمر و محکم در نمی آیدنمی‌آید و درواقع هیچ چیزی تبدیل به سنت نمی­شود‌شود. این بحث نزدیک به جمله معروف مارکس در مانیفست است که دوره­ی‌ی مدرن دوره­ ای است که همه چیز دود می ­شود‌شود و به هوا می­ رود‌رود. همه چیز جاری و در جریان است و هیچ چیز نمی ­ایستد،نمی‌ایستد، از انواع سازماندهی کار که خیلی مهممهمی است و شکل­ های‌های گردانِش اقتصادی بگیرید تا روابط شخصی آدم هاآدم‌ها. همه چیز در این جامعه، مدام در جریان است و اصلا وقفه ندارد. به این دلایل است که باومن نام این وضعیت را مدرنیته سیال می­ گذارد. چالش اساسی کسانی که در چنین شرایطی زندگی می­ کنند‌کنند این است که هیچ چیز شبیه گذشته­ ی‌ی چند روز پیش نیست. این وضعیت یک وضعیت دولبه است، یعنی دو چیز متناقض و پارادوکس. وقتی هیچ چیز مثل گذشته نمی ماند،نمی‌ماند، این همراه خود یک نوع احساس آزاد، احساس مکلف نبودن، پابند نبودن و اسیر نبودن با خودش می­آورد‌آورد. چون خود باومن، در روابط شخصی راجع به این موضوع بحث می ­کند،می‌کند، اگر این را بیاورم در بحث روابط شخصی، می شودمی‌شود گفت که وقتی که ما روابط پایداری نداریم، یعنی اینکه روابط دوطرفه مثلا روابط بین دوجنس؛ دوستی­ ها،‌ها، و حتی ازدواج­ ها،‌ها، می­ توانند‌توانند خیلی کوتاه باشند، تند تند عوض، جدید و نو شوند، یک نوع تنوعی است که درونش آزادی است. یعنی اینطور نیست که شما فکر کنید، انتخابی که من کرده­ام،‌ام، یکبار برای همیشه است و تا آخر عمر، به آن مکلفم و هرچه شد همین است یا سرنوشت من همین بوده است و تمام شد و رفت. مثل آن زن هندی که وقتی شوهرش می­ میرد،‌میرد، خودش هم باید با آن بسوزد. این جا دیگر تقدیر(fate) تبدیل می شود به عزم(destiny). قسمت به اراده تبدیل می شودمی‌شود و این همراه خود یک نوع آزادی دارد. این آزادی قطعأ وسوسه کنندهوسوسه‌کننده است و جذابیت دارد، خیلی­ ها‌ها را به سمت خودش می­‌کشاند، کشاند، خیلی هاخیلی‌ها این را می پسندندمی‌پسندند. اما در آن واحد با وجود جنبه‌ی آزادی، جنبه یجنبه‌ی دیگری هم دارد که نا امنیناامنی (insecurity)است. وقتی شما در شرایطی زندگی می ­کنیدمی‌کنید که در هیچ کدام از روابطروابط‌تان تان نمی توانیدنمی‌توانید مطمئن باشید که تا کی پایدار می ماند،می‌ماند، شما نه به احساسات خودتان اطمینان دارید و نه به احساسات دیگری نسبت به خودتان. مثلا مبنای شکل گیریشکل‌گیری روابط بین دوجنس در جامعه­ی جدیدRomantic love )( عشق آزاد است و رابطه­ ی‌ی دو نفر را عشق تبیین ­می کندمی‌کند و بهترین دلیل برای رابطه­ ی‌ی دونفره است. که افراد به هم می­گویند من عاشق تو هستم، ما وقتی احساس امروز را مبنای شکل­ گیری‌گیری روابط کنیم، خب از کجا معلوم یک ماه دیگر، طرف مقابل بیاید بگوید من عاشق تو نیستم؟ و گیدنز می گویدمی‌گوید که انسان هایانسان‌های مدرن انسان هاییانسان‌هایی اند که می خواهندمی‌خواهند از تمام مزایای همه چیز بهره مند بشوند و اگر با هیچ کدام از مشکلات و مسائل موجود در این روابط رویارو نشوند دچار چالش و تعارض می شوند. آخر چگونه می شودمی‌شود هم احساس امنیت را داشته باشند و هم احساس آزادی را داشته باشند و مسااله ایمسئله‌ای هم در زندگی شانزندگی‌شان پیش نیاید. دلیلش این است که این آدمهاآدم‌ها مدام درباره یدرباره‌ی همه چیز زندگی خود به مشاور مراجعه می کنندمی‌کنند. مشاوره هاییمشاوره‌هایی در زمینه ازدواج، خانواده ،خانواده، تحصیلی و به نوعی بازار کاربازارکار این مشاوران سکه است. این ادمادم‌ها ها می خواهندمی‌خواهند که راه حلراه‌حل و نقطه ینقطه‌ی تعادل را پیدا کنند که چگونه می شودمی‌شود از این آزادیآزادی‌ها ها بهره یبهره‌ی کامل را برد، ولی هیچ وقت این دو باهم جمع نمی شوندنمی‌شوند و این است که انسانی که در شرایط مدرنیته زندگی می کند،می‌کند، در واقع این سرنوشت را دارد که اسیر دائمی این اضطراب هااضطراب‌ها باشه و ممکن است که برای اینکه این روابط را اداره کند در یک مقطع خیلی کوتاهی بتواند تعادل ناپایداری بین آنهاآن‌ها ایجاد کند، اما نگه داشتن این تعادل در مدت زیاد عملا ناممکن است. البته ما در جامعه ­ایجامعه‌ای زندگی می­کنیم‌کنیم که هنوز تفاوت خیلی زیادی با این توصیف هاییتوصیف‌هایی که جامعه شناسانجامعه‌شناسان غربی از جامعه­ ی‌ی غربی می­ کنند،‌کنند، وجود دارد. در جامعه ما خیلی واضح است که سنت هاسنت‌ها هنوز خیلی قوی اند و خیلی مواقع این تعارض‌هایی که باومن از آن درمورد انسان غربی حرف می­زند،‌زند، سنت ما اجازه نمی‌دهد تا این تعارض هاتعارض‌ها به وجود بیاید یا این تعارض هاتعارض‌ها را حل می کندمی‌کند.</blockquote> <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isa.org.ir/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7/434-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86/3945-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D9%85%D9%86|عنوان=انجمن جامعه شناسی ایران}}</ref>
<blockquote><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isa.org.ir/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7/434-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86/3945-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D9%85%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D9%85%D9%86|عنوان=انجمن جامعه شناسی ایران}}</ref>
 
== منابع ==