زینب پاشا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
پیشگام زنان ایران
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
تمیزکاری
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خط ۱:
{{لحن}}
[[File:Zeynab Pasha.jpg|thumb|زینب پاشا]]
'''زینب پاشا''' از جمله زنان مبارز [[تبریز|تبریزی]] است که نامش در مبارزات [[نهضت تنباکو|نهضت]] مبارزهفعال بابوده واگذاری امتیاز تنباکو]] آمده‌استاست. او با شرکت کردن در نهضت تحریم توتون و تنباکو و در گشودن انبارهای محتکران تبریز در زمان قحطی نان پیشگام زنان ایران بوده استبوده‌است.
 
{{جنبش مشروطه}}
 
== مقدمه ==
زینب معروف به «بی بیبی‌بی شاه زینب»، «زینب باجی» و «ده باشیده‌باشی زینب»، در محلهٔ [[عموزین الدین]]، یکی از محله‌های قدیمی [[تبریز]] در یک خانواده کشاورز به دنیا آمده‌است. پدرش شیخ سلیمان، کشاورزی بود که مانند دیگر کشاورزان به سختی روزگار می‌گذرانیده‌است.<ref>عبدالحسین ناهیدی آذر، ۱۳۶۰، (زنان ایران در جنبش مشروطه)، ص ۴۱.</ref>
 
زینب پاشا زنی تنومند و قوی هیکل بود که دو گوشه چادر خود را به کمر می‌بست. در آن زمان که در تبریز بیشتر خانم‌ها روبندی به صورت خود می‌زدند؛ این خانم با صورت باز و بدون روبند؛ رفت‌وآمد می‌کرده‌است. قبل از [[مشروطیت]] و در دوران استبداد؛ چون در [[ایران]] نظم و امنیتی وجود نداشت، لذا محتکران در تابستان غله سالانه مردم را به قیمت ارزان خریده و در انبارها نگه می‌داشتند و در [[فصل زمستان]] قحطی مصنوعی، به وجود آورده و کالای [[احتکار]] شده خود را به چندین برابر قیمت، به مردم فقیر می‌فروختند. تقریباً در سال ۱۳۱۳ [[هجری قمری]] و در دوره سلطنت [[ناصرالدین شاه]] این قحطی مصنوعی که توسط عده‌ای محتکر به وجود آمده بود،مصنوعی، به اوج خود رسیده بود و افراد فقیر شهر در تنگنای بزرگی گرفتار شده بودند، تا جایی که قیمت یک من نان از ۱۲ شاهی به ۱۵ شاهی ترقی کرده بود. در چنین شرایط سخت اجتماعی، «زینب پاشا» چماق خود را که پوشیده از میخ و فلز بود، به دست گرفته و عده‌ای از زنان را به دور خود جمع کرده و علیه محتکران با [[سلاح سرد]] خود قیام نمود. زینب پاشا غیر از بستن بازار و حمله به مقر حکومت و سنگ‌باران کردن آن، عده‌ای از بقال‌های محتکر و نانوایان گران‌فروش را نیز به زیر چماق خود انداخته بود.
 
== علل قیام زینب پاشا ==
او تقریباً یک قرن و اندی پیش، برای اولین بار در [[تاریخ ایران]] با چهل نفر از زنان تبریز علیه ستم پیشگان که [[فئودالیسم|نظام فئودالی]] و دیدگاه‌های سنتی بر زنان تحمیل کرده بود، به جنگ مسلحانه و [[پارتیزانی]] دست می‌زند. یکی از عوامل مهم جنبش زنان تبریز به رهبری زینب، ستمگری بیش از حد برخی شاهزادگان و حکام دوره [[قاجار]] در آذربایجان بود. <ref>سه مبارز مشروطه، ۱۳۸۴۷، ص ۱۳۳.</ref>
 
در عرصه اجتماعی و سیاسی این دوره همچنین مشکلات و مسایل مهمی مانند «بحران نان» و «امتیاز تنباکو» نیز مطرح گردید که این دو عامل نیز از جمله مهم‌ترین عواملی بود که جنبش زنان تبریز به رهبری زینب پاشا را موجب گردید. یکی از بزرگترینبزرگ‌ترین معضلات اقتصادی- اجتماعی [[دوره قاجار]] مشکل کمبود و گرانی نان بود که زنان برای مواجهه با این معضل به پا خاستند.<ref>شرق (روزنامه)، مرداد ۱۳۸۴، (یادنامه شرق- ویژه انقلاب مشروطه)، ص ۱۱.</ref>
 
از جمله کارهای معروف «زینب پاشا» و یاران وی نیز حمله به انبارهای احتکار غله و تقسیم آن بین فقرا و گرسنگان در [[شهر تبریز]] بوده‌است. از یاران نزدیک «زینب پاشا» می‌توان به «یوز باشی خاور»، «نایب کلثوم»، «آتلی شاه به ییم»، «فاطمه نساء»، «سلطان بیگم»، «جانی بیگم»، «خیر النسا» و «ماه بیگم» اشاره کرد.
 
== زینب پاشا در جریان نهضت تنباکو ==
شهرت زینب پاشا پس از واقعه توتونتنباکو بهشهرت بعدپیدا بوده‌استکرد. موقعی که [[ناصرالدین‌شاه|ناصرالدین شاه]] امتیاز توتون را به انگلیس‌ها داده بود در آذربایجاناما مردم ازآذربایجان، اجرایتصمیم اینبه امتیازتوقف مانعاین شدهجریان بودندداشتند. در آن ایام [[جواد مجتهد تبریزی]]، روحانی سیاسی مریدان خود را به بازار اعزام و مردم را دعوت کرده بود که دکان خود را ببندند و مردم هم اطاعت کرده بودند. حکومت پس از چند روز مردم و بازاریان را تهدید و ترسانده و عرصه را به آنان تنگ نموده بودندبود. در چنین روزگاری ناگهان زنان مسلح و با چادر نمازی که گوشه‌های آن را به کمر بسته بودند در [[بازار تبریز|بازار]] ظاهر شده دست به اسلحه برده و بازار را مجدداً بستند. پس از این واقعه هر زمان که ظلم و ستم حکومت از حد می‌گذشتهمی‌گذشت، دستهٔ زن‌ها به سرپرستی زینب پاشا وارد عمل شده و پس از آن از نظرها پنهان می‌شدند و کسی هم به هویت آنان پی نمی‌برد.<ref>طاهرزاده بهزاد، ۱۳۶۳، ص ۸۴</ref>
 
سر انجامسرانجام در اثر مخالفت شدید مردم، ناصرالدین شاه، مجبور به عقب‌نشینی شده و امتیاز تنباکو را لغو می‌کند، اما مبارزه زنان تبریز و زینب پاشا کماکان بدون وقفه ادامه می‌یابد. زینب هر از گاهی به همراه دیگر زنان رزمجو در کوچه و بازار و محل ازدحام مردم ناگهان ظاهر شده و مردان را به مبارزه و کندن ریشه ظلم تشجیع و تشویق می‌کندمی‌کرد. او در جایی می‌گوید: «اگر شما مردان جرئت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست دزدان و غارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم» سپس زینب روسری خود را به جانبسمت مردان پرتاب می‌کردکرده و در میان بهت و حیرت حاضران از دیده‌ها ناپدید می‌شدشد.<ref>زنان ایران در جنبش مشروطه، ۱۳۶۰، ص ۴۳.</ref>
 
== بحران نان در تبریز و قیام زینب پاشا در این دوران ==
گرانی نان، از جمله مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مشکلمشکلات اقتصادی مردم در [[دوره قاجاریه]] بود، تا جایی که منابع تاریخی قاجار؛ به ویژه از دوران ناصری تا اواخر حکومت این سلسله، مملو از اعتراض مردم به کمبود و گرانی نان است. [[قحطی]] و خشکسالی،[[خشک‌سالی]]، آزمندی و طماعی دولت مرداندولت‌مردان و متمولان، مهم‌ترین عامل کمبود نان بود زیرا آن‌ها در فصل خرمن، غلات را به قیمت نازلی از روستاییان خریداری و در انبارها احتکار می‌کردند تا در فصل زمستان، با اتمام ذخایر آرد مردم، آن را به بهای گزاف به فروش برسانند. با این اقدام بیشتر اوقات، ضمن تشکیل صف‌های طویل، در جلو نانوایی‌ها، نان، همواره به سختی و به قیمت گران به دست مردم می‌رسید. زنان اغلب در اعتراض به وضع بحرانی نان پیش قدم بودند. نمونه‌ای از این عملیات «زینب پاشا» و یارانش در قحطی اواخر دوره ناصرالدین شاه دیده شد که این قحطی در اثر احتکار گندم به وجود آمده بود؛ محتکرین، مجتهد تبریز، مباشرین، ولیعهد و حاکم تبریز بودند. زنان تصمیم به تظاهرات گرفتند. در حدود سه هزار زن چوب به دست، در بازارها به راه افتادند و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور کردند. حکومت، قشون مراغه را خبر کرد، دستور تیراندازی داده شد. در دم پنج زن و یک سید کشته شدند. در این‌جا روحانیت معترض هم علیه مجتهد بزرگ به زنان پیوست، و در کنسولگری روس [[تحصن]] کردند و سه یار از فرار ملائی که می‌خواست صحنه را ترک کند ممانعت کردند و با او به خشونت تمام رفتار نمودند. فردای همان روز تظاهرات را از سر گرفتند. این بار نیز سه زن کشته و تعدادی زخمی شدند. شعار نان تبدیل به شعار سیاسی و علیه سلطنت قاجارها شد. حکومت هراسید و بار دیگر عقب‌نشینی کرد.<ref>گزارش‌های «هرگون» از تبریز، اوت ۱۸۹۵، اسناد وزارت امور خارجه فرانسه، جلد ۴۲. به نقل از «کتاب جمعه، سال اول، ۲۲ اسفند ۱۳۵۸، صص ۵۴–۵۳».</ref>
 
== زینب پاشا و مصادره انبار میرزا عبدالرحیم قائم مقام ==
یکی دیگر از کارهای مهم «زینب پاشا» و یارانش، مصادره انبار میرزا عبدالرحیم قائم مقام پیشکار وقت آذربایجان بوده‌است. چون تخت حکومت در تبریز خالی شده بود، قائم مقام را به عنوان والی انتخاب کردند. خودش چنین میلی نداشت ولی شانس و اقبالش وی را حکمران نمود. پس از والی شدن او، در شهر قحطی و گرانی به وجود آمد و شهر شلوغ شد. در این وضعیت نابسامان چون از مردان حرکتی دیده نشد، لذا زنان همت کرده و وارد میدان کارزار شدند. یاران زینب پاشا معتقد بودند که تا کی باید صبر کرد و از صبح تا شب جان کند، در این بین «ده باشی زینب» به بیوه زنان خبر داد که مسلح شوند و به بازار «دلاله زن»<ref>«دلاله زن»: بازار دلاله زن کوچک- بین بازار صادقیه و بازار یمنی دوز و شریف العلما واقع است و در قدیم مرکز تولید ظروف مسی و اقسام سماور بوده ولی اکنون به تجارت قالی و کناره و دست باف عشایری چون گلیم و ورنی و جاجیم اختصاص یافته‌است.</ref> هجوم ببرند و ببینند که آیا وی می‌تواند «راسته بازار»<ref>راسته بازار جدید از بزرگترین و کامل‌ترین و پررونق‌ترین بازارهای تبریز از دیدگاه تنوع مشاغل و فروشندگان و مغازه داران در بین دیگر بازارهای این شهر می‌باشد در راسته بازار جدید تعداد (۱۰ سرای) (۸ تیمچه) (۵ دالان) و (۸ بازار کوچک وابسته) وجود دارد. «خاماچی، ۱۳۷۵، همان صص ۲۷۶–۲۷۵».</ref> را به تعطیلی بکشاند یا نه. زینب فرمان داد و زنان چماق‌هایشان را آماده کردند و بازاریان از ترس، سراسر بازار را تعطیل کردند و همگی فرار کردند. چون زنان «راسته بازار» را بستند، به سوی [[پل قاری]] در نزدیکی خانهٔ قائم مقام حرکت نمودند و چون فریاد و صداهای آنان به گوش «قائم مقام» رسید، وی که بسیار ترسیده بود و از تاراج خانه‌اش نگران بود، به اوباشان و مزدوران خود دستور داد تا به سوی جمعیت شلیک کنند. آن مزدوران هر کدام اسلحه‌ای برداشته و به بالای بام رفتند و مردم را به گلوله بستند. قتل و عام خونینی رخ داد و معترضین زیادی کشته شدند. در این موقع به ولیعهد [[مظفرالدین‌شاه قاجار|مظفرالدین میرزا]] خبر دادند که مردم خانه «قائم مقام» را مورد حمله قرار داده و زیر و زبر کرده‌اند و از گلوله و کشته شدن نیز ترسی ندارند؛ ولیعهد پیامی به مردم فرستاد که امروز را صبر و حوصله کنند تا خود فردا چاره کار را بیابم؛ و نرخ‌ها را دوباره عادلانه سازم. اما «زینب ده باشی» به این حرف‌ها گوش نداده و به جمعیت اعلان کرد که دوباره به پا خیزند و نشان بدهند که بر سر قول و قرار خود هستند.
 
== حمله زینب پاشا و یارانش به خانه نظامانبار العلمانظام‌العلما ==
گفته می‌شود که [[نظام‌العلمای تبریزی]] از شاه اجازه داشت که غلهٔ خود را هر وقت دلش خواست بفروشد. زینب پس از شناسایی محل انبار، نقشه حمله را آماده می‌کند.<ref>عبدالحسین ناهیدی آذر، ۱۳۸۴، ص ۱۴۸.</ref> و در موقع حملهحمله، «زینب باجی»پاشا چادر خود را از سر برمی‌دارد و از آن پرچمی می‌سازد و پیشاپیش مردم حرکت می‌کند، خانه و انبار انباشته از گندم نظام العلمانظام‌العلما را گرفته و به مردم گرسنه می‌دهندمی‌دهد.<ref>جهان زن (مجله)، دوره جدید، سال اول، شماره ۳، دهم آبان ۱۳۵۸، ص ۱۳</ref>
 
== میراث ==
== عاقبت زینب پاشا و یاد وی در میان مردم ==
آخرین خبرهایی که از زندگی و سرنوشت زینب پاشا در دست است به زمانی بر می‌گردد که او همراه با کاروانی عازم زیارت [[کربلا]] می‌شود وی در آن زمان با آن که زنی سالخورده محسوب می‌گردید، اما روحیهٔ مبارزه جویانهمبارزه‌جویانه خود را از دست نداده بود.<ref>بایا (ماهنامه)، سال اول، شماره ۱ و ۲ فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۸ (زینب پاشا: نماد مبارزه مردم آذربایجان علیه ظلم، ص ۹۶».</ref> زینب باجی با عده‌ای زوار به زیارت کربلا می‌رود. در [[خانقین]] مأمورین [[امپراتوری عثمانی|عثمانی]] که برای تفتیش زوار آمده بودند، سخت‌گیری می‌کنند. زینب باجیپاشا از این رفتار آزرده شده و دست به عصیان می‌زند و دیگران را هم به دنبال خود می‌کشاند؛ به مأمورین حمله می‌کند و آن‌ها ناگزیر به فرار می‌شوند و زوار به سوی کربلا می‌روند.<ref>جهان زنان (مجله) دوره جدید، سال اول، شماره ۳ دهم آبان ۱۳۵۸، ص ۱۳.</ref> به نوشته اکثر منابع بعد از این واقعه از زینب پاشا دیگر خبری به دست نیامده‌است. به نظر می‌رسد که «زینب پاشا» در این آخرین سفر خود ودر 26 اسفند 1299 شمسی ، جان به جان آفرین تسلیمخود، نمودهدرگذشته ‌استاست و پیکرش نیز هیچگاههیچ‌گاه به شهرش تبریز و زادگاهش «عموزین الدین» منتقل نشده و در کربلا دفن شده‌است.( اخیرا برخی منابع از دفن زینب پاشا در گورستان قدیمی محله عموزین الدین تبریز نیز سخن بمیان آورده اند ،که این مسأله برای تاریخ تبریز واین محله می تواند بسیار مهم باشد.)
 
== شعر مردم برای زینب پاشا ==