اسدالله علم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hootandolati (بحث | مشارکتها) ابرابزار |
||
خط ۱:
{{Infobox Officeholder
| name = امیر اسدالله عَلَم
| birth_name =
| nickname =
| image = Asadollah Alam (cropped).jpg
| caption =
| office = [[فهرست نخستوزیران ایران|شصت و نهمین نخستوزیر ایران]]
| monarch = [[محمدرضا
| term_start = ۳۰ تیر ۱۳۴۱
| term_end = ۱۸ اسفند ۱۳۴۲
خط ۱۲:
| successor = [[حسنعلی منصور]]
| office1 = [[وزارت دربار|وزیر دربار]]
| primeminister1 =
| term_start1 = آبان ۱۳۴۵
| term_end1 = ۱۶ مرداد ۱۳۵۶
خط ۲۰:
| primeminister2 = [[محمد ساعد]] و [[علی منصور]]
| term_start2 = ۲۴ دی ۱۳۲۸
| term_end2 =
| predecessor2 = [[احمد مقبل]]
| successor2 = [[ابراهیم مهدوی]]
خط ۲۶:
| primeminister3 = [[حاجعلی رزمآرا]]
| term_start3 = ۲۹ آبان
| term_end3 =
| predecessor3 = [[غلامحسین فروهر]]
| successor3 = [[حبیب نفیسی]] (سرپرست)
خط ۳۵:
| successor4 = [[هوشنگ نهاوندی]]
| office5 = فرماندار سیستان و بلوچستان<ref>[http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=72 مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسدالله علم کیست؟] بازدید در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۳</ref>
| term_start5 =
| term_end5 =
| predecessor5 =
| successor5 =
| birth_date = ۱ مرداد ۱۲۹۸
| birth_place = [[بیرجند]]
خط ۴۴:
| death_place = [[نیویورک]]، [[ایالات متحده آمریکا]]
| nationality = {{پرچم|ایران|۱۹۶۴}}
| residence =
| alma_mater = دانشکده کشاورزی کرج
| party =
| otherparty =
| spouse = ملک تاج قوام (۱۳۵۷–۱۳۱۸)
| children = رودابه، ناز
| occupation = سیاستمدار
| profession =
| cabinet =
| religion = [[اسلام]]
| signature =
| awards =
| website =
| footnotes =
| resting_place = آرامگاه خانوادگی خاندان علم، [[حرم امام رضا]]
}}
خط ۶۳:
== تبار خاندان ==
اسدالله عَلم متعلق به خاندان عَلم خزیمه (خزیمه عرب) از کهنترین خاندانهای [[خراسان]] و پسر [[محمدابراهیم علم|محمدابراهیم خان علم]] ملقب به شوکت الملک دوم، امیر قائنات بود. نخستین باری که نام [[خاندان خزیمه علم|خاندان علم]] عرب خزیمه در تاریخ آمدهاست، زمان [[منصور (خلیفه)|منصور]] دومین [[خلافت عباسی|خلیفه عباسی]] (۱۵۳ – ۱۵۴ خورشیدی) است که یکی از سردارانش بنام خازم ابن خُزِیمه را مأمور سرکوبی شورش خراسان کرد.
خازم و طایفهاش که بِنَا بر گفتههای گوناگون از [[عربستان سعودی|عربستان]] یا [[بحرین]] (بِنَا بر شواهد تاریخی ازجمله وجود مناطق خزیمهنشین در عربستان و همراهی قبیلههای عربی دیگر عربستان مانند شیبانیها و نخعیها نظریه مهاجرات از عربستان مستند مینماید) به [[قهستان]] لشکرکشی کردند، پس از آنکه مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند، در قهستان واقع در بخش جنوبی خراسان اقامت گزیدند و خود و اعقابشان بر مناطق نیمه بیابانی قائنات حکومت کردند.
تاریخ این دودمان از پایان [[ایران صفوی|دوره صفویه]] کاملاً روشن است. امیر اسماعیل خان خزیمه حاکم [[قائن]] و [[فراه]] یکی از سرداران [[نادرشاه|نادر شاه]] بود. در اواخر [[سده ۱۸ (میلادی)|قرن هجدهم میلادی]] سه تن از رؤسای این طایفه پی در پی نام امیر علم خان بر خود نهادند و بدینسان به پیدایش شاخهای از این طایفه کمک کردند که نام علم بر خود نهاد، در حالی که شاخهٔ اصلی نام خزیمه یا عرب خزیمه را حفظ کرد.<ref name="شهرداری بیرجند">[http://www.birjand.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=44&Itemid=44 دانستنیهای بیرجند]، شهرداری بیرجند.</ref><ref name="باقرالعلوم">[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=39916 خاندان علم]، سعیده سلطانی مقدم، پژوهشکده باقرالعلوم.</ref>
== جوانی تا پیش از نخستوزیری ==
پدر اسدالله علم، شوکتالملک مردی تجددخواه و نوگرا بود و شیفتهٔ ادب و هنر. با بسیاری از شاعران نوآور زمان خود مانند [[ایرج میرزا]] و [[میرزاده عشقی]] و هم چنین نقاشان معاصر مانند [[کمالالملک]] دوستی داشت. [[علینقی وزیری]] در دو سالی که مأمور ارتش در بیرجند بود دوستی صمیمی با خانواده شوکت الملک پیدا کرد، به گونهای که فرزندان شوکت الملک وی را عمو خطاب میکردند.
امیر اسدالله در محیط متجددی پرورش یافت که پدرش در بیرجند ایجاد کرده بود. این محیط به گونهای بود که پیش از کشف حجاب دخترانش بیحجاب در لباس سواری در گردشهای خانوادگی شرکت میکردند. امیر اسدالله فارغالتحصیل دانشکده کشاورزی کرج بود. در سال ۱۳۱۸ به اشاره [[رضاشاه]] با ملکتاج، دختر [[ابراهیم قوام|قوامالملک شیرازی]] ازدواج کرد. پیش از آن، پسر قوامالملک با [[اشرف پهلوی]] ازدواج کرده بود. به این ترتیب عَلم به دربار راه یافت و با [[محمدرضا پهلوی]] ولیعهد آشنا شد.
خط ۷۶:
پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج [[رضاشاه|رضا شاه]] از کشور، [[اشرف پهلوی]] از این فرصت استفاده کرد و از شوهرش طلاق گرفت. به این ترتیب، ارتباط علم با دربار قطع شد. سالهای پایانی تحصیلات علم همزمان با اشغال شهر به دست ارتش سرخ بود. وی همسرش را به تهران فرستاد و خود در کرج ماند. در سال ۱۳۲۱ عَلم فارغالتحصیل شد و برای رسیدگی به املاک خانوادگی و کمک به پدرش همراه همسرش راهی بیرجند شد. در همین سالها فرزندان آنها رودابه در سال ۱۳۲۳ و ناز در سال ۱۳۲۶ به دنیا آمدند.
[[احمد قوام|قوامالسلطنه]] که در سال ۱۳۲۵ به [[نخستوزیر|نخستوزیری]] رسید، چون خانواده علم را بهخوبی میشناخت و میدانست چه نفوذی در ولایات جنوب شرقی دارند، امیر اسدالله را که هنوز ۲۷ سال بیشتر نداشت، در دوازدهم شهریور ۱۳۲۶ به فرمانداری [[استان سیستان و بلوچستان|سیستان و بلوچستان]] منصوب کرد.
عَلم مردمان آن منطقه را بهخوبی میشناخت و از پدرش شیوه رفتار با ایشان را آموخته بود. اقامتش در سیستان هم برای او آموزنده بود و هم سرنوشت ساز. کفایت او در اداره امور توجه شاه و دولت را جلب کرد. بهویژه گزارشهایی که از اوضاع منطقه سیستان و بلوچستان و بعضی مسائل کلیتر، مستقیم برای شاه میفرستاد.
با این گزارشها، عَلم وفاداری بدون شرط خود را به شاه میرساند، شاهی که در آن زمان میان سیاستمداران کهنهکار قدرت چندانی نداشت. عَلم در ۲۴ دی ۱۳۲۸ در کابینه [[محمد ساعد]] به وزارت کشاورزی رسید و این سمت را در دولت [[علی منصور|منصورالملک]] نیز که پس از ساعد روی کار آمد حفظ کرد. در سال ۱۳۲۹ در دولت رزمآرا وزیر کار شد.
در سال ۱۳۲۹ رزمآرا ترور شد و پس از آن [[محمد مصدق]] به نخستوزیری رسید. در این هنگام حزب توده نیز مجدد سازماندهی شد. شاه از اوضاع و حملات مطبوعات و دستههای سیاسی آزرده بود و بسیار کسانی که در روزهای خوش ادعای سرسپردگی میکردند رهایش کرده بودند. عَلم در این شرایط وفاداری خود را به شاه نشان داد و در تیر ماه ۱۳۳۱ سرپرست [[املاک و مستغلات]] پهلوی شد. عَلم به فرمان شاه، زمینهای سلطنتی گرگان را میان کشاورزان تقسیم کرد، در آینده شاه همواره از آن به عنوان پیشاهنگ [[اصلاحات ارضی در ایران|اصلاحات ارضی]] یاد کرد. عَلم تنها سرپرست املاک پهلوی نبود بلکه در فعالیتهای سیاسی و ملاقاتهای پشت پردهٔ مورد نظر شاه هم فعال بود. اینگونه فعالیتها چیزی نبود که به گوش مصدق نرسد بنابراین عَلم را به بیرجند تبعید کرد. [[جهانگیر تفضلی]] در یادداشتهای خود در این باره مینویسد «..... دکتر مصدق گفت شایعهای که میگویند دولت میخواهد عَلم را به بندرعباس تبعید کند، دروغ است. به عَلم بگویید که پدرش حق عظیمی به گردن من داشت. وقتی رضا شاه مرا به بیرجند تبعید کرد، امیر شوکتالملک از من پذیرایی بسیار گرم و محترمانهای کرد، تا جایی که
پس از سرنگونی دولت مصدق، علم بیدرنگ با خانوادهاش به تهران بازگشت و از نو سرپرست املاک پهلوی شد و بیش از پیش مورد اعتماد شاه. در انتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی در بهمن ۱۳۳۲ به نمایندگی زابل انتخاب شد اما نپذیرفت و به جای او جهانگیر تفضلی به مجلس راه یافت.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=مذاکرات جلسه دوم دوره هجدهم مجلس شورای ملی ۲۶ فروردین ۱۳۳۳ |نشانی=https://www.ical.ir/ical/fa/Content/4_artmajles1/
در سال ۱۳۳۴ شاه تصمیم به برکناری تیمسار زاهدی گرفت و عَلم را مأمور ابلاغ درخواست خود و قانع کردن زاهدی به استعفا کرد. دولت بعدی را [[حسین علاء]] تشکیل داد و عَلم در کابینه علاء [[وزارت کشور|وزیر کشور]] شد و انتخابات مجلس را با نظر شاه انجام داد.
خط ۹۳:
پس از استعفای کابینه [[علی امینی]] به دلیل سنگ اندازیهای فراوان دربار، شاه به بهانهٔ اختلاف بر سر بودجه نظامی او را برکنار کرد،<ref>عاقلی، نخست وزیران، ص 918-920</ref> همچنین خواستار کسی بود که بی چون و چرا به وی وفادار باشد و توانایی اجرای اصلاحات گستردهای را که در برنامه حکومت بود، نیز داشته باشد. بدین سان یک روز پس از استعفای امینی، در ۳۰ تیرماه ۱۳۴۱، اسدالله علم به نخستوزیری گمارده شد. از اولین اقدامات کابینه عَلم، اعلام این مطلب بود که دولت ایران به هیچ کشوری اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران نخواهد داد. این اعلامیه سرآغاز زدودن تیرگی روابط میان ایران و [[اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی|اتحاد جماهیر شوروی]] شد. اما وظیفه اصلی علم رویارویی با مسائل داخلی کشور به ویژه اصلاحات ارضی بود و پُر رنگ نشان دادن نقش شاه در این رفرم بنیادین اجتماعی با در حاشیه قرار دادن دکتر ارسنجانی. شاه در این مورد دو خواسته اصلی از عَلم داشت اول اینکه جلوی هرگونه آشوبی را از سوی مخالفان بگیرد و دوم اینکه اصلاحات ارضی را در چارچوب گستردهتری از اصلاحات اجتماعی به نام [[انقلاب سفید]] حل کند. این برنامه اصلاحات اجتماعی در ۶ بهمن ۱۳۴۱ به آرای عمومی گذاشته شد و به رغم تحریم از سوی جبهه ملی و دیگر مخالفان با اقبال عمومی مواجه شد.
نخستین آشوبها در مخالفت با انقلاب سفید از فارس آغاز شد که منجر به درگیریهای شدید شد و پس از دو ماه سرکوب گردید. گرفتاری دیگر کابینه عَلم تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در تهران و قم بود. جبهه مخالف مرکب از گروههای چپ، جبهه ملی و برخی از بازاریان و روحانیون بود با پشتیبانی پنهان و آشکار بعضی خانها و ملاکین بزرگ. اینان هر روز به شدت مخالفت خود میافزودند. در میان ایشان نقش روحالله خمینی بسیار چشمگیر بود که اعلامیهای بسیار تند علیه شاه و اقدامات اصلاحی او منتشر کرد.
در میانه بهار ۱۳۴۲ گزارشهایی به شاه و عَلم میرسید که مخالفان هواداران خود را برای تظاهرات گستردهای در نیمه خرداد ماه آماده میکنند. علَم پیشبینی کرد که اینبار مسئله بغرنج خواهد بود بنابراین به تدارک گسترده برای مواجهه با آن دست زد و در گفتگویی با شاه در مورد تظاهرات آینده میگوید «... باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد پاسخ میدهد «... یعنی با گلوله بزنیم اگر موفق شدیم که چه بهتر، و گر نه مرا مسئول معرفی کنید».<ref>یادداشتهای عَلم، جلد اول، انتشارات مازیار ۱۳۸۷، ص ۴۹</ref> علم احساس میکند که شاه مصمم نیست پس به این صورت با شاه قرار میگذارد که شاه ۲۴ ساعت فرماندهی ارتش را به علم بسپارد و علم شورش را سرکوب کند، اگر در کار خود ناکام شد شاه تمام مسئولیت مسائل پیشآمده را متوجه وی کند و او را عزل و حتی مجازات (اعدام) کند.<ref>عباس میلانی، معمای هویدا، نشر اختران، ۱۳۸۰، ص ۱۹۳</ref> [[سید روحالله خمینی|روحالله خمینی]] در ۱۳ خرداد سخنرانی تندی علیه [[محمدرضا پهلوی|شاه]] کرد و او را «آقای شاه» خواند.<ref>{{یادکرد وب| نشانی =http://emam.com/posts/view/152| عنوان = سخنرانی سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی قم (شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریهای ملت)| ناشر = [[سایت جامع امام خمینی]]}}</ref> در بامداد روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تظاهرات در اطراف [[بازار تهران]] آغاز شد علَم که آمادگی کامل داشت به رئیس شهربانی وقت، سپهبد نصیری، تلفن کرد و دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که به عنوان نخستوزیر این دستور را میدهد و سپس خود به دفتر نصیری رفت. این خونسردی و قاطعیت علَم باعث شد در چند ساعت غائله پایان پذیرد. سِر [[آنتونی پارسونز]] آخرین سفیر انگلیس در ایران [[دودمان پهلوی|دوره پهلوی]] نیز که خود دوستی بسیار نزدیکی با اسدالله علم داشت در خاطراتش از علم به عنوان مسئول اصلی سرکوب قیام ۱۵ خرداد نام میبرد و مینویسد: «... علم شخصاً دستور تیراندازی را صادر کرده بود و خود او در سال ۱۹۷۵ ضمن صحبت دربارهٔ حوادث آن زمان گفت: من چارهای جز این کار نداشتم… اعلیحضرت خیلی رقیقالقلب هستند و از خونریزی خوششان نمیآید.»<ref>آنتونی پارسونز و ویلیام سولیوان، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، چاپ دوم، تهران: نشر علم، ۱۳۷۳، ص۲۹۳</ref> [[داریوش همایون]] نیز نقش قاطع علم در پایان دادن به قیام ۱۵ خرداد را مورد تصدیق قرار میدهد و نتیجه میگیرد که اگر در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله علم نبود چه بسا [[دودمان پهلوی|رژیم پهلوی]] با خطر سقوط مواجه میشد."<ref>ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم: نشر تفکر، ۱۳۷۳، ص۳۳۵</ref> شمار تلفات این رویداد تاسفآور را کمسیون بیطرفی، ۸۶ کشته و ۱۹۳ زخمی در تهران اعلام داشت. کابینه عَلم به وزارت اقتصاد، دادگستری و کشور مأموریت داد که جهت حمایت از خانواده قربانیان اقدام کنند. این برنامه منجر به تشکیل کمسیونی شد با عضویت حاجآقا رضا مجد از بازاریان معتمد و خوشنام، بانو ستاره فرمانفرمایان و یک قاضی بلندپایه. دولت علَم برپایهٔ گزارش تهیه شده توسط این کمسیون برای هزینهٔ زندگی خانوادههایی که در این واقعه سرپرستشان را از دست داده بودند، مقرری تعیین کرد به گونهای که بعضی از ایشان تا انقلاب اسلامی سال ۵۷ از بودجه نخستوزیری ماهیانه دریافت میکردند.
خط ۹۹:
مأموریت دیگر عَلم در مقام نخستوزیری برگزاری انتخابات مجلس در جهت اهداف انقلاب سفید بود، در این انتخابات ترکیب نمایندگان با دورههای پیشین، متفاوت شد. برای نخستین بار چند زن به مجلس راه پیدا کرده بودند و گروهی از کشاورزان و کارگران نیز نماینده شده بودند و دیگر از زمینداران و متنفذان محلی خبری نبود. به موازات انتخابات مجلس، [[حزب ایران نوین]] نیز تأسیس گردید و [[حسنعلی منصور]] دبیرکل آن شد و اکثریت نمایندگان مجلس نیز عضو آن شدند. دیگر مشخص بود که نخستوزیری علم به پایان رسیدهاست اما شاه بر خلاف رویه معمول خویش، برنامههای آینده خود را با عَلم در میان میگذاشت و سعی میکرد به این ترتیب نهایت اعتماد و محبت خود را به عَلم نشان دهد و شغل آینده عَلم یعنی ریاست دانشگاه پهلوی شیراز، با توافق خود او تعیین شد. اگر چه علم تغییرات را با خوشرویی پذیرفت ولی همانگونه که از یادداشتهایش بر میآید بابت این تغییرات از شاه دلگیر شده بود. چون به نظر خودش تمام مأموریتهایش را به خوبی انجام داده بود و حتی سپر بلای شاه شده بود و اوضاع اقتصادی مملکت نیز رو به بهبود بود و مردم امیدوار به آینده پر رونق. پس دلیلی برای برکناریش وجود نداشت. به ویژه که باید جایش را به منصور میداد، چون علم منصور را مهرهٔ آمریکاییان میدانست و یک بار او را تهدید کرده بود که به جرم جاسوسی برای آمریکاییان دستور توقیف وی را خواهد داد.<ref>یادداشتهای عَلم، جلد اول، انتشارات مازیار ۱۳۸۷، ص ۵۰</ref> واپسین اقدام علم در مقام نخستوزیری فرستادن لایحه مصونیت حقوقی مستشاران نظامی آمریکا درایران به مجلس جدید بود. در واقع این اقدام علم قانونی نبود زیرا جلسهٔ دولت برای تصویب آن تشکیل نشده بود. همچنین امضاء باهری، دوست و [[وزارت دادگستری|وزیر دادگستری]] علم نیز پای نامه نبود. باهری بعدها گفت «علم به این دلیل دست به این اقدام غیرقانونی زد که شاه را بسیار دوست میداشت و میخواست در این ننگ شریک شاه باشد. این شاه بود که میخواست لایحه حتماً تصویب شود»<ref>عباس میلانی، معمای هویدا، نشر اختران، ۱۳۸۰ ص ۱۹۹</ref> سرانجام عَلم در روز شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ استعفا داد و همان روز کابینه منصور تشکیل شد.
علم در ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ عَلم به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.
== دوران وزارت دربار ==
[[پرونده:350xNx5cb2f333e9f9e.jpg.pagespeed.ic.bfLQMZlm8E.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|اسدالله علم در کنار [[امیرعباس هویدا]]]]
در آبان ۱۳۴۵ به [[وزارت دربار]] منصوب شد. با آمدن علم چهره دربار یکسره دگرگون شد و از نو سازماندهی شد. کمکم دربار به وزنه مهمی در سیاست داخلی و خارجی کشور تبدیل شد و این با گرایش روزافزون شاه به خودکامگی سیاسی هماهنگ بود. [[تاجگذاری محمدرضا پهلوی|تاجگذاری محمدرضا پهلوی]] و جشنهای ۲۵۰۰ ساله [[امپراتوری|شاهنشاهی]] در دوران وزارت دربار او انجام شد. وی همزمان چندین مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا
در سال ۱۳۴۷ پزشکان ایرانی و سویسی متوجه شدند که عَلم به گونهای از [[سرطان خون]] مبتلا است که شخص درگیر این بیماری بین ۵ تا ۱۵ سال زنده میماند. از سال ۱۳۵۰ به بعد به توصیه پروفسور صفویان، پروفسور میلیز - استاد بیماریهای داخلی دانشگاه پاریس- پزشک معالج عَلم شد و سپس نیز پروفسور ژان بِرنار کارشناس سرطان خون سرشناس فرانسوی به همکاری فراخوانده شد ولی همواره نوع بیمار عَلم از وی پوشیده نگه داشته شد.
سطر ۱۱۱ ⟵ ۱۱۲:
== پایان زندگی ==
از آبان سال ۱۳۵۶ علایم مرگآور بیماری علم نمایان شد. ۱۹ آبان در حالی که در [[بیرجند]] به استراحت مشغول بود دچار خونریزی داخلی شد و جهت ادامه معالجه به تهران انتقال داده شد. روز بعد به پاریس اعزام شد و پس از مسافرتی کوتاه به ایران
== ارتباط با انگلستان ==
|