در لوحهای ۳ تا ۵، گیلگمش و انکیدو به جنگل سدر سفر میکنند، که [[هومبابا]] (نام اکدی «هو-وه-وه» (سومری))از آن نگاهبانی میکند.{{sfn|Black|Green|1992|page=90}} قهرمانان از هفت کوه عبور میکنند تا به جنگل سدر برسند، و در آنجا به قطع درختان میپردازند.{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}} گیلگمش در مواجهه با هومبابا دچار وحشت میشود و به درگاه [[اوتو|شَمَش]] (نام اکدی «اوتو» (سومری))نیایش میکند،{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}} که با دمیدن هشت باد در چشمهای هومبابا او را نابینا میکند.{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}} هومبابا طلب بخشایش میکند، ولی قهرمانان بدون توجه سر از تنش جدا میکنند.{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}}
لوح ششم با بازگشت گیلگمش به اوروک آغاز میشود،{{sfn|Black|Green|1992|page=90}} در آنجا [[اینانا|ایشتار]] (نام اکدی اینانا (سومری)) به نزد او میآید و میخواهد که شریک زندگیاش شود.{{sfn|Black|Green|1992|page=90}}{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}}{{sfn|Pryke|2017|pages=140–159}} گیلگمش او را رد میکند، و بر این پافشاری میکند که ایشتار با عاشقان پیشین خود بدرفتاری کرده است.{{sfn|Black|Green|1992|page=90}}{{sfn|Fontenrose|1980|page=168}}{{sfn|Pryke|2017|pages=140–159}}
[[File:Tablet V of the Epic of Gligamesh.JPG|left|thumb|upright|لوح پنجم''حماسهی گیلگمش''. [[موزه سلیمانیه]]، عراق]]
* گفتگوی گیلگمش با [[ایشتار]] _ الههٔ عشق _ و برشمردن زشتکاریهای او.
جنگ گیلگمش و انکیدو با نرگاو آسمان و کشتن آن و جشن و شادی برپا کردن.
* دومین رؤیای انکیدو.
بیماری انکیدو.
* مرگ انکیدو و زاری گیلگمش.
شتاب کردن گیلگمش به جانب دشت و گفتگو با نخجیرباز.
* سومین رؤیای گیلگمش.
رو در راه نهادن گیلگمش در جستجوی راز حیات جاویدان و رسیدن وی به دروازهٔ ظلمات، گفتگو با دروازهبانان و بهراه افتادن در درههای تاریکی.
راه نمودن [[شمش (ایزد)|شمش]] _ خدای آفتاب _ گیلگمش را به جانب [[سیدوری|سی دوری سابی تو]] فرزانهٔ کوهساران نگهبان درخت زندگی.
رسیدن گیلگمش به باغ خدایان.
* گفتگوی گیلگمش و سی دوری سابی تو؛ و راهنمایی سی دوری سابی تو، خاتونی فرزانه، گیلگمش را به جانب زورق [[ئوت نه پیش تیم]]. دیدار گیلگمش و [[اورشانابی|اورشه نبی]] کشتیبان؛ به [[کشتی (شناور)|کشتی]] نشستن و گذشتن از آبهای مرگ.
دیدار گیلگمش و [[ئوت نه پیش تیم دور]]، گیلگمش را؛ و شکست گیلگمش. آگاهی دادن ئوت نه پیش تیم دور، گیلگمش را از راز گیاه اعجازآمیز دریا.
ئوت نه پیش تیم راز گیاه را به گیل گمش میگوید:
گیل گمش رازی به تو میگویم، و راهنمای ات میکنم، آن گیاه هم چون گل سرخ است در یک مزرعه، خارهای اش، هم چون خارهای گل سرخ، به دست ات فرو میشود، ولی اگر دست ات به آن گل رسد، به میهن خود باز خواهی گشت، آن گیاه در ژرفنای دریای بی پایان میرویید.
بهدست آوردن گیلگمش گیاه اعجازآمیز را و به قایقران میگوید:
«این گیاه همان گیاه مژده داده شدهاست، همان که نیروی فراوان به انسان میدهد، من آن را با خود به ارک میبرم که آغلهای فراوان برای گوسپندان دارد، نام آن چنین است، در زمان او انسان دوباره جوان میشود، من از آن خواهم خورد و دوباره به روزگار جوانی باز خواهم گشت. گیل گمش به خواب میرود و ماری گیاه را میخورد و جوان میشود. و بازگشت گیلگمش به شهر اوروک.
* عزیمت گیلگمش به جهان زیرین خاک و گفتگوی او با سایهٔ انکیدو. پایان کار گیلگمش.
== جستارهای وابسته ==
|