سلاریان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۲۰۳:
=== قتل جستان و ناصر و درگیری در آذربایجان ===
[[پرونده:Dailam soldier.jpg|بندانگشتی|راست|200px|سوارهنظام دیلمی]]
جستان و ناصر که راهحلی برای مشکلات خود نداشتند، درنهایت تصمیم گرفتند از عموی خود، [[وهسودان بن محمد|وهسودان]] عذرخواهی کنند و کمک بخواهند. پسازاینکه از وهسودان تعهد گرفتند که به آنها آسیبی نرساند، با گروهی از نزدیکان و بههمراه مادر جستان، راه طارم را درپیش گرفتند. اما کینهٔ وهسودان نسبت به برادرزادههایش تا حدی بود که اصلاً نتوانست حضور آنها را تحمل کند و برخلاف تعهد خود، بهمحض رسیدن گروه، جستان و ناصر و مادر جستان را زندانی کرد و آنها را بهشدت شکنجه میکرد. وی با دادن [[رشوه]] به سپاهیان همراه آنها، آنها را ساکت کرد. او فرمانروایی آذربایجان را به پسرش اسماعیل سپرد اما دیگر برادر، ابراهیم، که در ارمنستان بود، وقتی از دستگیری برادرانش مطلع شد سپاهی را برای نبرد با اسماعیل آماده کرد و به [[مراغه]] رفت. وهسودان پس از اطلاع از تصمیم ابراهیم، سه زندانیاش را بهطرز بیرحمانهای کشت و دستهٔ همراهان آنها را نیز نابود کرد. او سپس نامهای به [[جستان بن شرمزن]] و حسین بن محمد (حاکم روادی) نوشت و آنها را علیه ابراهیم تحریک کرد و حمایت کرد. برای اسماعیل نامهای دیگر نوشت که از [[اردبیل]] به ابراهیم حمله کند. و بدینترتیب، تقریباً تمام دشمنان ابراهیم را علیه او بسیج کرد. ابراهیم که توانایی مقابله با این همه را نداشت، به ارمنستان فرار کرد و جستان بن شرمزن که از بقیه به مراغه نزدیکتر بود آن شهر را تصرف، و لشکرگاه ابراهیم را غارت کرد.<ref>{{پک|کسروی|۱۳۰۷|ک=شهریاران گمنام|ص=۱۱۵–۱۱۴}}</ref> چون قتل المستجیربالله در سال ۳۴۹ بوده و جستان مدتی پس از آن (تا زمان مرگ) فعالیت داشته قتل او و ناصر احتمالاً در سال ۳۵۰ بودهاست. ازطرفی، در همان سال ۳۵۰ بود که خلیفه برای [[ابراهیم بن مرزبان|ابراهیم]] خلعت فرستاد. بنابر وصیت مرزبان، پس از مرگ جستان، ابراهیم حاکم رسمی سلاریان محسوب میشد و حالا از طرف خلیفه خلعت هم دریافت کردهبود؛ بااینهمه از ترس اسماعیل، نمیتوانست به آذربایجان بازگردد و قدرتش محدود به ارمنستان بود. اما قلمرو اسماعیل تا بردعه گسترش یافتهبود و این وضعیت تا سال ۳۵۴ ادامه داشت.<ref>{{پک|شمس|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۴۱۴}}</ref> در نبود ابراهیم، اسماعیل حاکم آذربایجان شد؛ ولی ابراهیم به تلاشش برای مقابله با وهسودان و بازپسگیری آذربایجان ادامه میداد.<ref>{{پک|کسروی|۱۳۰۷|ک=شهریاران گمنام|ص=۱۱۵–۱۱۴}}</ref> او از حاکمان و کرد و ارمنی نیز کمک گرفت و روابط خوبی با جستان بن شرمزن ایجاد کرد تااینکه در سال ۳۵۳<ref>{{پک|کسروی|۱۳۰۷|ک=شهریاران گمنام|ص=۱۱۵–۱۱۴}}</ref> یا ۳۵۴، اسماعیل بهطور ناگهانی درگذشت. ابراهیم بلافاصله به آذربایجان لشکر کشید و اردبیل را تصرف کرد و قوای وهسودان از آذربایجان خارج شدند.<ref>{{پک|شمس|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۴۱۴-۴۱۵}}</ref> پسازاین ابراهیم با انگیزهی انتقام بابت خون برادران و مادرش و تصرف منطقهٔ اجدادش، به طارم هجوم برد. وهسودان به دیلم فرار کرد و ابراهیم به متصرفات وهسودان وارد شد دست به غارت و تخریب میزد و پسازمدتی به آذربایجان بازگشت.<ref>{{پک|شمس|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۴۱۵}}</ref> اما وهسودان که در دیلم به جمعآوری سپاه پرداختهبود، لشکری دیگری را روانه آذربایجان کرد. در جنگ، سپاه ابراهیم متلاشی شد و ابراهیم با گروه کمتعداد باقیمانده راه [[ری]] را در پیش گرفت تا به [[رکنالدوله دیلمی|رکنالدوله]] پناهنده شود.{{یاد|گویا در همین زمانها، وهسودان و رکنالدوله درحال جنگ با یکدیگر بودند. بنگرید به [[#وهسودان بن محمد]]}} اما افراد وهسودان همه جا بهدنبال ابراهیم بودند تا جایی که جز خود ابراهیم، تمام همراهانش کشته شدند.<ref>{{پک|کسروی|۱۳۰۷|ک=شهریاران گمنام|ص=۱۱۵–۱۱۴}}</ref> وهسودان مجدداً حاضر به خارج شدن از طارم نشد و پسرش نوح را به حکومت آذربایجان گماشت.<ref>{{پک|شمس|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۴۱۶}}</ref> پس از این ماجرا از سرنوشت وهسودان نیز اطلاعی در دست نیست.<ref>{{پک|شاهمرادی|۱۳۹۵|ک=آل مسافر و تشیع در دیلم و آذربایجان در قرن چهارم هجری|ص=۱۲۱}}</ref> این حوادث به سال ۳۵۵ بودهاست.<ref>{{پک|شمس|ک=تاریخ جامع ایران|ص=۴۱۵}}</ref>
=== ادامه و پایان کار ابراهیم ===
|