انتقاد اصلیایی که متوجه توسل به این فرمان بود، همانا سادگی آن بود: این فرمان هیچگونه حد و مرزی برای اقتدار [[کنسول روم|کنسولها]] نمیشناخت و همین سبب میشد که کنسولها بتوانند شهروندان را از ضمانتها و مصونیتهای حقوقیشان محروم کنند. در حالت عادی، تنها [[مجمع چنتوراتا]] بود که میتوانست یک شهروند را در داخلهٔ شهر [[تاریخ شهر رم|روم]] محکوم کند.
[[لوکیوس کورنلیوس سولا]] برای تبعید [[گایوس ماریوس]] و دور کردن [[ماریانها|حامیانش]] از او، از این فرمان سود جُست؛ و همینطور نیز [[سیسرون]] برای درهمشکستن توطئهٔ [[لوسیوستوطئه سرگیوس کاتلینکاتیلینا|لوکیوس سرگیوستوطئهٔ کاتیلینا]]: مورد اخیر، اولین موردی بود که قدرت کنسولها را به قدرت یک [[دیکتاتور (روم)|دیکتاتور]] پیوند میزد و برای آنان اقتدار لازم جهت اجرای فوری احکام قضائی را فراهم میکرد. در حقیقت، در سال ۶۳ ق. م که این توطئه رخ داد، سیسرون (کنسولِ آن سال) به لطف اقتداری که این سناتوس کنسولتوم به وی اعطا کرده بود، توانست برخیپنج تن از مردانی که مظنون به شرکت در توطئه کاتیلینا بودند را با رویههای دادرسی فرا-قضائی اعدام کند؛ از میان این مردان [[پوبلیوس کورنلیوس لنتولوس سورا]]<ref group="یادداشت">به لاتین ''Publius Cornelius Lentulus Sura''</ref> نیز حضور داشت که در سال ۷۱ ق. م به کنسولی رسیده بود.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Giovannini A|عنوان=Le senatus consultum ultimum. Les mensonges de Ciceron|تاریخ=۲۰۱۱|ناشر=Universita Di Pavia|صفحه=۱۸۱–۱۹۶}}</ref> سیسرون در برابر سنا استدلال کرد که با توجه اهمیت فوقالعادهٔ این بحران، یک «سناتوس کنسولتوم» میتواند به وی قدرت کافی برای برخورد با این بحران را بدهد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Mitchell, T. N|عنوان=Cicero and the Senatus consultum ultimum. Historia|تاریخ=1971|صفحه=۲۰}}</ref> در مقابل، [[ژولیوس سزار]] جوان و بعضی دیگر طی نطقی استدلال کردند که سناتوس کنسولتوم نمیتواند قوانین بنیادی دولت جمهوری را دور بزند، و اساساً فلسفه وجودی آن این است کنسولها همه ابزارهای ممکن برای حل بحران را بکار ببرند، آنهم در چهارچوب نظام حقوقی و نه فراتر از آن.