کاربر:Darth Kourosh/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۱۱:
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز|وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
| اشاره به آن‌جا که عده‌ای گناه می‌کنند ولی فقط یک‌نفر مؤاخذه می‌شود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۰}}</ref>
{{شعر}}{{ب|صوفیان واستدند از گرو می همه رخت|دلق ما بود که در خانه خمار بماند}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد|قصه ماست که در هر سر بازار بماند}}{{پایان شعر}}
| اشاره به آن‌جا که عده‌ای گناه می‌کنند ولی فقط یک‌نفر مؤاخذه می‌شود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۰ - ۱۰۱}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۴
| align="center" | {{شعر}}{{ب|حباب وار براندازم از نشاط کلاه|اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد}}{{پایان شعر}}
| اشاره به به آسمان پرتاب کردن کلاه از فرط شادی.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۱}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۵
| align="center" | {{شعر}}{{ب|درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد|نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد}}{{پایان شعر}}
| دعوت به دوستی و دشمنی نکردن.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۶
| align="center" | {{شعر}}{{ب|شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما|بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|امروز که در دست توام مرحمتی کن|فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل|چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن}}{{پایان شعر}}
| قدر دانستن لحظانی که با دوستان و یاران می‌گذرد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۲ - ۱۰۳}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۷
| align="center" | {{شعر}}{{ب|ما و می و زاهدان و تقوا|تا یار سر کدام دارد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|صالح و طالح متاع خویش نمودند|تا که قبول افتد و که در نظر آید}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست|تا در میانه خواسته کردگار چیست}}{{پایان شعر}}
| سعادت در گرو لطف و توجه خداست و به نیکی و کفر ربطی ندارد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۳ - ۱۰۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۸
| align="center" | {{شعر}}{{ب|دلی که غیب نمای است و جام جم دارد|ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد}}{{پایان شعر}}
| تسلی دادن با کوچک انگاشتن چیزی.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۳۹
| align="center" | {{شعر}}{{ب|خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس|که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گران دارد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|زآنجا که رسم و عادت عاشق‌کشی توست|با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن}}{{پایان شعر}}
| تلافی کردن رنجش.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۴۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب|به فتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن|که آفتها ست در تاخیر و طالب را زیان دارد}}{{پایان شعر}}
| دعوت به عمل و پرهیز از بی‌عملی و تنبلی.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۴۱
| align="center" | {{شعر}}{{ب|بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است|که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش|که دست دادش و یاری ناتوانی داد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای|فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی|که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|ثوابت باشد ای دارای خرمن|اگر رحمی کنی بر خوشه چینی}}{{پایان شعر}}
| دعوت به نیکوکاری در حق نیازمندان.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۰۵ - ۱۰۶}}</ref>