کاربر:Darth Kourosh/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۰۲۸:
{{شعر}}{{ب|گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید|گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم}}{{پایان شعر}}
| اگر دوستی میان دوکس قوی باشد، با بدگویی بدخواهان از بین نمی‌رود.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۰ - ۱۲۱}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۶۹
| align="center" | {{شعر}}{{ب|عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت|نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند|کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی|به دلپذیری نقش نگار ما نرسد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم|سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت}}{{پایان شعر}}
| احساس به معشوق را با هیچ حس دیگری نمی‌توان مقایسه کرد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۱}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۰
| align="center" | {{شعر}}{{ب|غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن|روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد}}{{پایان شعر}}
| اشاره به حسادت عاشق.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۱۹}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۱
| align="center" | {{شعر}}{{ب|من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف|تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|خون خور و خامش نشین که آن دل نازک|طاقت فریاد دادخواه ندارد}}{{پایان شعر}}
| اشارهٔ طنزآلود به حساسیت بیش از حد معشوق.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۲
| align="center" | {{شعر}}{{ب|هر کس که دید روی تو بوسید چشم من|کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد}}{{پایان شعر}}
| نازیدن به خود در انتخاب معشوق.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۳
| align="center" | {{شعر}}{{ب|دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد|شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد}}{{پایان شعر}}
| کسب اجازه از قدرتمندان برای انجام نکوهیده و نادرست.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۲}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۴
| align="center" | {{شعر}}{{ب|سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد|وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است|طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد}}{{پایان شعر}}
{{سخ}}
{{شعر}}{{ب|بی دلی در همه احوال خدا با او بود|او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد}}{{پایان شعر}}
| در تفسیر عرفانی اشاره به شناخت خدا از طریق شناخت خود دارد و گاهی هم به [[تحصیل حاصل]] اشاره دارد.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۳ - ۱۲۴}}</ref>
|-
| align="center" | ۱۷۵
| align="center" | {{شعر}}{{ب|فیض روح القدس ار باز مدد فرماید|دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد}}{{پایان شعر}}
| انجام همه امور مشروط به خواست خداست.<ref>{{پک|سپهر|۱۳۹۷|ک=مثل و مثل‌واره در شعر حافظ|ص=۱۲۴}}</ref>