نظریه تضاد اجتماعی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏منابع: اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح سجاوندی
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
 
خط ۸:
 
== نظریه‌های تضاد اجتماعی ==
از دیدگاه نظریه‌پردازنظریه‌پردازان تضاد اجتماعی / [[مارکسیسم]]، طبقه اجتماعی ودر پی [[نابرابری اقتصادی|نابرابری]] ظهور می‌کند زیرا ساختار اجتماعی چنین جامعه‌ای مبتنی بر تعارض و تضاد است. تناقض در منافع و تضادکشمکش بر سر منابع کمیاب بین گروه‌ها، طبقبر اساس نظریه تضاد اجتماعی، بنیان جامعهتضاد اجتماعی در جامعه است ([[انگلس]] و [[مارکس]]، ۱۸۴۸). اعضا طبقهٔ بالاتر سعی در حفظ امتیازات، قدرت، منزلت و موقعیت اجتماعی خود را دارند، بنابراین سعی می‌کنند بر سیاست، آموزش و سایر نهادها تأثیر بگذارند تا از [[سرمایه]] و منابع خود محافظت و حراست کنند. در حالی که طبقهاعضا طبقات پایین - در تضاد با طبقه بالاتربالا - علایق بسیار متفاوتی دارند. آنها شکل خاصی از سرمایه ندارند که نیاز به محافظت از آن لازم باشد. تمام علاقه آنها دستیابی به منابع و سرمایه‌های طبقه بالاتر است. به عنوان مثال، آموزش: طبقه پایین همه تلاش خودطبقات راپایین برایصرف دستیابی به منابع طبقه بالاتر مبتنیمی‌شود بر دموکراتیزه‌سازی وتا آزادسازیشاید نظام‌های آموزشی انجامرا خواهدآزاد دادو دموکراتیزه نمایند زیرا تصور می‌شود که این اشکال سرمایه برای موفقیت در آینده دارای ارزش استدارد. نهادهای مختلف جامعه از جمله نظام حقوقی و سیاسی ابزار سلطه طبقه حاکم هستند و در خدمت منافع آن هستند. مارکس معتقدباورمند بود که جامعه غربی در چهار دوره اصلی: کمونیسم[[کمون بدوی،اولیه]]، [[جامعه باستان،باستان]]، جامعه فئودالی[[فئودالیسم]] و جامعه [[سرمایه‌داری]] پیشرفت می‌کند. [[کمونیسم]]کمون بدویاولیه توسط جوامع پیش از تاریخ نشان داده می‌شود و تنها نمونه جامعهٔ بی‌طبقه را ارائه می‌دهد. از آن پس همه جوامع به دو طبقهٔ عمده تقسیم می‌شوند: ارباب و رعیت در جامعهٔ باستان، لُرد و سِرف در [[ارباب‌رعیتی|جامعهٔ فئودالی]] و [[بورژوازی|سرمایه‌داران]] و [[طبقه کارگر|کارگران مزدی]] در جامعهٔ سرمایه‌داری.{{سخ}}[[ماکس وبر]] طبقه را از نظر اقتصادی می‌بیند. او استدلال می‌کند که طبقات در [[اقتصاد بازار]] رشد می‌کنند که در آن افراد برای کسب منافع اقتصادی رقابت می‌کنند. او طبقه‌ای را به عنوان گروهی از افراد تعریف می‌کند که موقعیت مشابهی در اقتصاد بازار دارند و به موجب آن واقعیت پاداش اقتصادی مشابهی را دریافت می‌کنند؛ بنابراین وضعیت طبقاتی یک شخص اساساً وضعیت بازار اوست. کسانی که دارای یک وضعیت طبقاتی مشابه هستند، از شانس‌های مشابه زندگی نیز برخوردار هستند. موقعیت اقتصادی آنها به‌طور مستقیم بر شانس آنها برای به دست آوردن مواردی تأثیر می‌گذارد که در جامعه آنها مطلوب است.<ref>Haralambos, Holborn (1995). Sociology: Themes and Perspectives. Hammersmith: HarperCollins. p. 37. ISBN 0-00-322316-7.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==