عزت نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
علی تجاری (بحث | مشارکت‌ها)
توصیه کردم که عزت نفس کودکانشان را تقویت کنند
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵:
به باور[[کارل راجرز]] تمامی انسان‌ها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمندند. در درجهٔ نخست، عزت نفس نشان دهندهٔ احترامی است که دیگران برای ما قائل‌اند. هنگامی که پدر و مادر به فرزندان خود، [[توجه مثبت غیر شرطی]] نشان می‌دهند و آن‌ها را جدای از رفتارهایشان به عنوان انسان‌هایی که از شایستگی‌های درونی برخوردارند می‌پذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آن‌ها کمک می‌کنند. اما هنگامی که والدین به کودکان [[توجه مثبت شرطی]] نشان داده و در واقع هنگامی آن‌ها را می‌پذیرند که به شیوهٔ مورد نظر و مطلوب رفتار می‌کنند، کودکان در[[شرایط ارزشی]] قرار می‌گیرند و گمان می‌کنند که فقط هنگامی شایستگی دارند که مطابق با خواست والدین رفتار کنند.
 
عزت نفس یکی از عوامل تعیین‌کننده [[رفتار]] در [[انسان]] به‌شمار می‌رود در حقیقت برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین‌کننده چگونگی برخورد آن‌ها با مسائل مختلف است. فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قایل نیست ممکن است دچار [[تنهایی|انزوا]]، گوشه‌گیری یا [[پرخاشگری]] و [[رفتار ضداجتماعی|رفتارهای ضداجتماعی]] شود. عزت نفس را می‌توان مجموعه‌ای از افکار، [[هیجان|احساسات]]، عواطف و تجربه‌ها تصور کرد که در فرایند زندگی اجتماعی شکل می‌گیرند. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه‌ای که فرد از خود دارد، باعث می‌شود که نسبت به خود احساس خوشایند، ارزشمند بودن یا برعکس آن را داشته باشد.(حتما عزت نفس بچه هاتونو تقویت کنی)
 
برای آنکه هر شخص توان [[بالقوه]] ی منحصر به فردی دارد، کودکانی که به شرایط ارزشی دچار می‌گردند، تا اندازه‌ای در درون خویش [[احساس]] [[ناامیدی]] می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند کاملاً مطابق با خواست دیگران عمل کنند، و با خود نیز روراست باشند. اما، این به این معنا نیست که [[ابراز خود]] ناگزیر به [[تعارض]] منجر می‌گردد. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوهٔ خویش، دچار [[ناکامی]] می‌گردیم، به دیگران آسیب می‌زنیم یا به شیوه‌های [[ضد اجتماعی]] رفتار می‌نماییم. اگر پدر و مادر و دیگران تفاوت‌هایمان را دوست بدارند و آن‌ها را تحمل نمایند ما نیز آن تفاوت‌ها را دوست خواهیم داشت. حتی اگر ترجیحات، توانایی‌ها و ارزش‌هایمان با یکدیگر متفاوت باشد. اما در بعضی از خانواده‌ها کودکان می‌آموزند که داشتن برخی باورها به ویژه در مورد موضوعات [[جنسی]]، [[سیاسی]] و [[مذهبی]] زشت است. از این رو هنگامی که می‌فهمند مورد تأیید والدین و بزرگ‌ترها نیستند، خود را شخصی نافرمان می‌بینند؛ و به احساس‌هایی چون حماقت و شیطنت دچار می‌شوند؛ بنابراین اگر بخواهند [[خودپنداره]] و عزت نفس سازگاری داشته باشند باید احساس‌های خویش را انکار و بخشی از وجود خود را پنهان نمایند. بدین ترتیب خودپندارهٔ آن‌ها تحریف می‌گردد. بنابه گفته راجرز آگاهی از وجود احساس‌ها و تمایلات ناسازگار با خود پندارهٔ تحریف شده موجب [[اضطراب]] می‌گردد و چون اضطراب ناخوشایند می‌باشد شخص تلاش می‌کند تا وجود احساس‌ها و تمایلات واقعی و اصیل خویش را انکار کند. به باور راجرز مسیر [[خود شکوفایی]] به روراست بودن با احساس‌های واقعی، پذیرفتن و عمل نمودن به آن‌ها نیاز دارد و این هدف اصلی روش روان درمانی راجرز یعنی درمان [[مراجع محور]] است. او معتقد بود که ما در بارهٔ اینکه چه کسی می‌توانیم باشیم، [[تصورات ذهنی]] داریم. این تصورات که [[خود آرمانی]] نام دارد مارا برمی‌انگیزد تا تفاوت بین خودپنداره و خود آرمانی را کاهش دهیم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ارزشیابی شخصیت|ناشر=ساوالان|نویسنده=دکتر حمزه گنجی}}</ref>