'''مرجئه'''، گروهی از [[مسلمانان]] بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مومن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر داد بلکه میبایست آن را به قیامت ارجاء داد.
عقاید مرجئه
ایمان و عمل
نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان اختلافهایی بین آنان وجود دارد. بعضی ایمان را همان معرفت دانستهاند عدهای دیگر علاوه بر معرفت خضوع قلبی را اضافه کردهاند و بعضی تصدیق (اقرار زبانی) را لازم دانستهاند . در نظریه افراطیگیری ایمان همان تصدیق است و اقرار زبانی و اصولا معرفت خدا ربطی به تعریف ایمان ندارد.
مسأله دیگری که وجود دارد در مورد داخل شدن اعتراف به حقانیت رسولان در مفهوم ایمان است که این مسأله نیز مورد اختلاف است.
یکی دیگر از مسائل اختلافی در مورد همین مسأله ایمان، ارتباط درونی اجزاء ایمان و مرز کفر است. به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلافهایی به وجود آمده است مثلا اگر ما ایمان را فقط معرفت بدانیم طبیعتا جهالت مرز کفر است. البته باید توجه داشت که با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه، کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از تکفیر و کفر است در این صورت شرایط برای ایمان سهلتر و برای تکفیر دشوارتر است، اشعری میگوید : مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند کافر نمیدانند. (1) در کنار این مطلب توجه به این مسأله که عضد الدین ریجی مینویسد: جمهور فقها و متکلمین احدی از اهل قبله را تکفیر نمیکنند (2) جالب و تأمل برانگیز است.
مفهوم فسق نزد مرجئه
مرجئه با اصرار بر استقلال ایمان از عمل، مرتکب کبیره را داخل در حوزه ایمان کردهاند، بر خلاف خوارج که اصرار بر کفر مرتکب کبیره دارند. معتزله نیز حد وسط را اختیار کرده و مفهوم فسق را برای حل این مسأله عنوان کردهاند. به طوری که او را تنها فاسق میخوانند نه مؤمن و نه کافر. مرجئه نیز این تعبیر را در مورد مرتکب کبیره به کار میبرند اما او را مؤمن میدانند. البته این اطلاق فسق، بین فرقههای مختلف خوارج شدت و ضعف دارد .
مسأله وعید و نظریه مرجئه
مرجئه، جدای از آنکه اصرار بر آن دارند که مرتکب کبیره را از خلود در جهنم معاف سازند تمایل دارند تا درباره ورود موقت او نیز مفری بیابند که البته در این راه با مشکلات عدیدهای که مهمترین آنها ظواهر برخی از آیات قرآن است رو به رو شدهاند. در این باره که آیا اصولا وعید (عذاب) برای فساق در قرآن آمده است یا خیر، دیدگاههای مختلفی از ناحیه مرجئه مطرح شده است، که بعضا با قدری یا جبری بودن قائل مرتبط است.
اختلافاتی که تا اینجا مطرح شد در مباحثی بود که اساسا ارجاء در آن دیدگاههای محوری داشت.
باید توجه داشت که فرقهها، در عقاید جاری جامعه خود درگیر شده و اختلاف نظرهایی در میان رهبران آنها پدید میآمده است.
اما مرجئه به دلیل هضم شدن در اهل سنت و جماعت، نتوانستند آن قدر پایدار بمانند که در مسایل دیگر دیدگاههای مهمی را که مختص آنها باشد، عرضه کنند. برای آشنایی بیشتر با اختلاف نظرهای مرجئه درباره «معاصی انبیاء»، «حبط اعمال»، «توحید»، «رؤیت»، «خلق قرآن»، «ماهیة الباری» ، «اسماء و صفات» میتوان به مقالات الاسلامیین اشعری مراجعه کرد.
خلافت و استفاده از سیف
درباره خلافت، بسیاری از مرجیان، همانند اهل حدیث، در خلافت خلفای نخست تردید داشتند در عین حال برخی از مرجیان همچون غیلان، اعتقادی به لزوم خلافت در قریش نداشتند.
درباره آراء مرجیان در خروج بر سلطان و استفاده از زور برای اقامه حق، باید به شرکت آنان در شورشهای ضد اموی توجه داشت. اشعری هم عقیده بیشتر آنان را در جواز خروج بر سلطان نقل کرده است. (3)
(«مرجئه» رسول جعفریان) با تلخیص
تقسیمات و فرق مرجئه (4)
در یک تقسیم کلی میتوان مرجئه را به دو گروه تقسیم کرد:
الف) کسانی که در مورد حضرت علی و عثمان قضاوتی نکردند و امر آنانرا به خدا واگذار کردند . (مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی)
ب) گروهی که قائلند ایمان تنها گفتار است و عمل در آن نقشی ندارد. (مرجئه در رابطه با مسائل اعتقادی و کلامی)
در مورد گروه اول میتوان به صورت کلیتر چنین گفت، مرجئه گروهی بودند که در رابطه با امور مشتبه، قضاوتش را به روز قیامت واگذار میکنند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد. این اعتقاد در صور مختلفی ظهور کرد که یک نمونه آنرا ما ذکر کردیم.
گروه دوم خود به چند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتند از:
1ـ قائلین به تأخیر و جدایی عمل از ایمان و اینکه ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمیپذیرد، به این گروه «مرحبة الفقهاء» میگویند، عدهای از اهل کلام مثل اشاعره و ماتریدیه و ابو حنیفه و بعضی فقها داخل در این جرگه شدند پیدایش این نظریه را بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری دانستهاند.
2ـ قائلین به اینکه ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. جهمیه و غیلانیه و شمریه از این گروهند، به این عده «مرجئه غالی» میگویند.
3ـ قائلین به اینکه ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد، این نظریه را به کرامیه نسبت دادهاند.
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. (5)
ایمان، اسلام و عمل در لسان اهل بیت (ع) (6)
در پایان این مقاله شایسته است تأملی در دیدگاه اهل بیت نسبت به عمل و نقش آن در ایمان داشته باشیم که طبیعتا این تأمل، خود نقدی بر نظریه ارجاء خواهد بود.
از آیات قرآن و همچنین روایات ائمه استفاده میشود که محدوده اسلام جدای از محدوده ایمان است، ایمان تصدیق قلبی است و در مرحلهای بالاتر از اسلام قرار دارد. در حالیکه اسلام تنها شهادتین لسانی و عمل به شرع است.
در روایتی از امام صادق (ع) ایمان معرفت نسبت به اعتقادات و احکام دانسته شده (7) با این بیان ممکن است مسلمان بدون ایمان داشته باشیم اما مؤمن بدون اسلام ممکن نیست . انسان گناهکارـطبق بیان این روایاتـ از حوزه ایمان خارج میشود اما از حوزه اسلام بیرون نمیرود و با توبه و استغفار میتواند مجددا به محدوده ایمان داخل شود. کفر وقتی حاصل میشود که حلال خدا حرام شمرده شود یا بالعکس، و یا اینکه ضروریی از دین انکار شود. مرجئه مرتکب کبیره را مؤمن میدانند که در اینجا تا حدی با بیانات ائمه اختلاف و تعارض دارند. در ضمن ائمه نپذیرفتهاند که ایمان حد ثابتی داشته باشد و کم و زیاد نشود، (8) در این روایات از ایمان داری
درجات و مراتب مختلفی است. نکته دیگر اینکه در روایات، نقش عمل را در ایمان منتفی ندانستهاند .
و در برابر موضع افراطی ارجاء، امام صادق (ع) فرمودهاند: ملعون است کسی که ایمان را صرف گفتار و بدون عمل بداند. (9) در روایت دیگری امام عمل را تنبیه وجود ایمان دانستهاند.
حتی در بعضی از روایات عمل جزو ایمان دانسته شده و در تعریف ایمان آوردهاند که الایمان قول و عمل اخوان شریکان. (10)
در مجموع باید گفت در لسان اهل بیت ایمان و عمل هر دو اهمیت دارند و ایمان بدون عمل اساسا انسان را از حوزه ایمان بیرون میبرد البته نه به سوی کفر که به سوی اسلام صرف که عبارت از ظواهر است.
برای آشنایی با دیدگاههای متکلمین شیعه میتوان به اوائل المقالات شیخ مفید (ص 70ـ71) و الذخیره سید مرتضی (ص 536ـ537) و همچنین رسائل المرتضی (ج 1، ص 155) و کشف المراد علامه حلی (ص 454) مراجعه کرد، که دیدگاه آنها نیز همان دیدگاه، اهل بیت و روایات میباشد .
پینوشتها:
1) مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 207
2) المواقف، ص 392
3) مطالب ابن قسمت، از کتاب القدریه و المرحبه، ناصر بن عبدالکریم، تهیه شده است.
4) فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
5) مرحبه تاریخ و اندیشه، رسول جعفریان ص 102 به بعد
6) مقالات الاسلامیین، اشعری، ج 2، ص 125
7) الکافی، ج 2، ص 24
8) الکافی، ج 2، ص .34
9) بحار الانوار، ج 66، ص .19
10) الکافی، ج 2، ص .35
{{اسلام-خرد}}
[[id:Murji'ah]]
[[sv:Murjiter]]
مبین یارویسی کامیاران
مرجئه نام فرقه ای است که در پایان نیمه اول قرن یک هجری پدید آمدند. لغت مُرجئه از مُرجِی به معنای تأخیر افکنده می آید؛ بدین معنا که آنان کسی را که گناه کبیره مرتکب شده باشد مخلد در آتش نمی دانستند، بلکه کار او را به خدا واگذار می کردند و به همین دلیل مُرجئه نام گرفتند.
مُرجئه پس از خوارج به وجود آمدند و سؤال اصلی و اولیه شان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه، به دنبال این سؤال از حدود ایمان به میان آمدند و اینکه مؤمن کیست. آنان معتقد بودند که ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود.
اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند ضرری نخواهد کرد و رستگار است، چنانچه اگر کافر عملی خوب را به جا بیاورد، چون کافر است بهره ای از عمل خود نخواهد برد.
در مورد حکومت، عقیده اکثر آنان این بود که امام، باید از طائفه قریش باشد، اما بعضی نیز می گفتند: هر که احکام قرآن و سنت رسول خدا را اقامه کند می تواند امام مسلمین باشد.
مکتب اعتقادی مُرجئه برای امویان که از ارتکاب گناهان بزرگ در نهان و آشکار پروایی نداشتند، پناهگاه و مأوای خوبی بود. گفته شد که مُرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار می کردند. آنان را در آتش مخلد نمی دانستند و برای این سخن، آیة 107 سورة توبه را دلیل بر دعای خود می آوردند.
و آخرونَ مَرجَوْنَ لِاَمرالله، امّا یُعَذَّبُهُم و امّا یتوبُ علیهم و الله علیم‘’ حکیم.
ترجمه: برخی دیگر از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا موقوف است (بستگی دارد) که یا به عدل آنان را عذاب کند، و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم بپوشد و خدا دانا و حکیم است.
از پیشوایان این فرقه می توان ابوحنیفه (پیشوای مذهب حنفی)، ابوشمر قدری و غیلان قدری را نام برد.
|