منکسنوس (افلاطون): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲:
{{دیگر کاربردها|منکسنوس}}
{{مکالمات افلاطون}}
'''منکسنوس'''{{به یونانی|Μενέξενоς}} یکی از مکالمات افلاطون است. شخصیتهای این مکالمه سقراط و منکسنوس پسر دموفون هستند.
== خلاصه کتاب ==
سقراط یکی از دوستان خود به نام منکسنوس را در راه میبیند و میگوید مگر در فلسفه و دیگر دانشها به کمال رسیدهای که به انجمن شهر رفتهای تا بر ما حکومت کنی. منکسنوس میگوید در این راه میکوشم اما امروز به انجمن شهر رفته بودم تا ببینم چه کسی را انتخاب میکنند تافردا برای کشتگان جنگ خطابهای بخواند. سقراط میگوید راستی در جنگ کشته شدن از جهاتی خوب است مخصوصا از این جهت که خطیب خطبهای میخواند و با عبارات زیبا از یکایک کشتگان به نیکی نام میبرد و بعد در فضایل ایشان و شهر شان و مخاطبین حاضر سخن میگوید به نحوی که انسان دچار چنان احساس دلپزیری میشود که دست کم سه روز آن احساس دوام میآورد و در روز چهارم یا پنجم است که در مییابد در روی زمین است و تا حالا فکر میکرد در جزیرهٔ نیکبختان زندگی میکرد.
|