فایدروس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۸:
== خلاصه مکالمه ==
لیزیاس، ماهرترین خطابه‌نویس زمان و رئیس بانفوذترین مدرسهٔ بلاغت آتن در زمان سقراط است؛ به آتن آمده‌است و در منزل ایسوکراتس، که بعدها در مقابل آکادمی افلاطون مدرسه دارد و از رقیبان جدی او در بلاغت است، ساکن است. فایدروس که از شاگردان سقراط است نزد لیزیاس بوده و سقراط می‌خواهد که گفت و گوی خودشان را برای سقراط تعریف کند. آنها در کنار رودخانه زیر درخت چناری می‌نشینند و فایدروس سوال می‌کند اینجا همان جایی نیست که بوره آس خدای باد شمال، اری تیا دختر پادشاه آتن را دزدیده‌است سقراط می‌گوید ظاهرا دو یا سه استادیون پایین تر است. فایدروس نظر سقراط را در بارهٔ این مطلب می‌پرسد سقراط می‌گوید من فعلا در این جور مسایل هر چیزی که مردم می‌گویند می‌پذیرم و وقت و ذهن خود را صرف این جور مسایل نمی‌کنم چون هنوز نتوانسته‌ام فرمانی را که بر دیوار پرستشگاه دلفی نوشته، به جا آورم و خود را بشناسم. نمی‌دانم «خود نیز دیوی هستم مغرورترو ناهنجارتر ازتیفون، یا مخلوقی ساده و عادی که طبیعت عنصری الهی و آسمانی در نهادش نهفته‌است.»
[[Image:Codex Clarkianus Phaedrus.gif|thumb|left|نسخه‌ای از فایدروس، نوشته شده به سال ۸۹۵ بعد از میلاد.]]
 
به نقطهٔ دلخواه می‌رسند و سقراط از فایدروس می‌خواهد که خطابهٔ لیزیاس را بخواند. افلاطون از لیزیاس متنفر است چون لیزیاس از دموکرات‌های افراطی است که در مبارزه با اشراف همهٔ نیروی خود را بکار گرفته‌است بعلاوه با سبک سخن لیزیاس در رساله اش به نام «دفاع از سقراط» که سقراط را از دوستان اشرافیش کریتیاس و خارمیدس جدا کرده، مخالف است. افلاطون خطابه‌ای را انتخاب کرده‌است که همهٔ معایبی که افلاطون می‌خواهد بشمارد داراست خلاصه آنکه افلاطون در این رسالهٔ بسیار زیبا لیزیاس را لگد کوب کرده‌است. در عوض در پایان رساله از ایسوکراتس دفاع می‌کند و به او تمایل دارد چون ایسوکراتس نیز با دموکراسی افراطی مخالف است و خواستار بر پایی دو بارهٔ مجلس ریش سفیدان یا آرئوپاگ است. ولی در عوض ایسوکراتس به شدت از افلاطون متنفر است. افلاطون نوشته‌ای تصنعی از خود لیزیاس می‌آورد. که در آن لیزیاس مدعی است که غیر عاشقان را باید بر عاشقان بر تری نهاد و دلایلی را ذکر می‌کند. نوشته‌هایی از این دست در آن زمان فراوان بوده‌است. هدف نویسندگان این بوده که هوش و مهارت خود را در نوشتن نشان دهند و ادعایی خلاف مشهور را کاملا موجه و پذیرفتنی وانمود کنند. افلاطون از زبان سقراط خطابه‌ای در همان موضوع عشق با روش لیزیاسی می‌نویسد و نشان می‌دهد که از لیزیاس برتر و استاد تر است. اما سقراط در هنگام خواندن خطابه روی خود را می‌پوشاند چون از گفتن چنین سخنانی شرم دارد. سقراط گفتار دوم را با این ادعا آغاز می‌کند که نفس جاویدان است. از نظر سقراط نخست باید ماهیت روح را روشن کرد. روح چیست؟. روح جاویدان است چون جنبشش از خودش است و چیزی که جنبشش از خودش باشد فنا نمی‌پذیرد و مبدا هر چیزی است که جنبشش از خودش نیست بلکه جنبانده می‌شود. مبدا ازلی و ابدی است «مبدا جنبش، چیزی است که جنبشش از خود است، و چنین چیزی نه می‌تواند نابود شود و نه ممکن است بوجود آید و گرنه رشتهٔ همهٔ جهان و همهٔ شدنها و پدید آمدنها گسیخته می‌شد و سکوت و سکون حکمفرما می‌گردید.»