جوامع الحکایات و لوامع الروایات: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''جوامع الحکایات و لوامع الرویات'''، اثری از [[سدیدالدین محمد عوفی]]، در نیمهٔ اول قرن هفتم هجری نوشته شده است و در دوران معاصر، [[۱۳۶۳]]، با تصحیح و توضیحنویسی دکتر [[جعفر شعار]] منتشر شده است.
{{کتابنما
|نام= جوامع الحکایات و لوامع الرویات
|bgcolor = red
|fgcolor = White
|تصویر=
|عنوان به زبان اصلی=
|نویسنده= [[سدیدالدین محمد عوفی]]
|مترجم=
|ویراستار=
|به کوشش= دکتر [[جعفر شعار]]
|طرح جلد=
|ناشر= [[شرکت انتشارات علمی و فرهنگی]]
|نوبت چاپ = هفتم
|محل انتشارات= تهران
|نخستین چاپ= ۱۳۶۳
|آخرین چاپ= ۱۳۸۲
|تعداد جلد=
|شمارگان= ۲۰۰۰
|تعداد صفحات= ۵۰۰
|زبان اصلی=
|توضیح=
|کتابخانهٔ ملی ایران=۷۶۱۷ـ۷۴م
|شابک=ISBN 964-445-300-X
}}
اهمیت این کتاب علاوه بر جنبههای ادبیاتیاش و جایگاه حکایت و قصه در تاریخ ادبیات فارسی مربوط به جنبههای تاریخی آن است. حدود یک ششم کتاب اختصاص به بیان تاریخ در قالب حکایت دارد و سایر حکایتها نیز پر از شواهد تاریخی است.
== تاریخ نگارش ==
عوفی در هنگام حملهٔ مغل به هندوستان گریخت. بعداز فرار به سند رفت و در دربار ناصرالدین قباجه از حاکمان غوریه رفت. به دستور همین پادشاه شروع بتالیف جوامع الحکایات کرد و پس از غرق شدن ناصرالدین قباجه در سال 625 عوفی بهخدمت شمس الدین التتمش درآمد و بهویژه در خدمت وزیر او نظامالملک قوامالدین محمدبن ابی سعد الجنیدی . او در دهلی اقامت گزید و کتاب «جوامع الحکایات ولوامع الروایات» را به نام وزیر تمام کرد.<ref>دهخدا ۴۳۲</ref>
==منابع داستانها==
داستان ها عموما از منابعی مانند: غرر اخبار ملوک الفرس منسوب به ثعالبی - تاریخ ملوک عجم - [[سیاست نامه]] خواجه نظام الملک و[[قابوس نامه]] عنصر المعالی آورده شده است.
== نسخههایی خطی ==
از این کتاب نسخههای خطی بسیاری در کتابخانههای جهان موجود است:
* نسخهٔ خطی در کتابخانهٔ ملی [[پاریس]] از قدیمیترین نسخههای موجود است و در حدود هفتاد سال پس از تالیف کتاب و در میان سالهای ۶۲۵ و ۶۳۰ هجری قمری در [[تبریز]] نوشته شده است.
* نسخهٔ خطی در کتابخانهٔ ملی پاریس که در سال ۷۱۷ هجری قمری نوشته شده است.
== تصحیحات ==
* جوامع الحکایات، تصحیح دکتر بانو مصفا، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سالهای ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳.
* منتخب جوامع الحکایات برای دبیرستانها، تصحیح [[ملک الشعرای بهار|مرحوم ملک الشعرای بهار]]، انتشارات وزارت فرهنگ، سال ۱۳۲۴.
* جوامع الحکایات، چاپ افست از نسخهٔ خطی، مرحوم محمد رمضانی.
* جوامع الحکایات (مربوط به [[تاریخ ایران]])، تصحیح جعفر شعار، انتشارات دانشسرای عالی تهران، ۱۳۵۰.
* جوامع الحکایات در دو جلد، تصحیح [[محمد معین|دکتر محمد معین]]، انتشارات [[دانشگاه تهران]].
== نمونهای از متن ==
«حفظ عفت تا پای جان
در آن وقت که در بصره برقعی خروج کرد، و جماعتی زنگیان و اوباش بر وی جمع آمدند، و او غوغا را دست گشاده کرد و جان و مردم را به زنگیان بخشید، اَعْیَنِ بن محسن از جمله زنگیان بود و بر برقعی مسلط شده. وقتی، آن جماعت برفتند و در بصره دختر علویی را بگرفتند و بیاورند، و میخواستند که با وی ناحفاظی کنند. برقعی ایشان را بازنتوانست داشت و منع نکرد. آن دختر گفت: " یا امام، مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایی آموزم که شمشیر بر تو کار نکند." برقعی او را پیش خود خواند و گفت: " آن مرا بیاموز." دخترک گفت: "دعایی هست، اما تو چه دانی که این دعا مستحب است یا نه؟ نخست شمشیر را بر من بیازمای به هر زور که داری، تا چون بر من کارگر نیاید، تو یقین بدانی که این به سبب دعا ست، و آنگاه قدر این دعا بدانی." برقعی شمشیر بر او راند و در حال بیفتاد و از دنیا رحلت کرد. برقعی پشیمان شد و بدانست که غرض او عفت بوده است تا بر او زنا نرود؛ و جمله از آن حرکت پشیمان شدند، و بر او آفرین کردند.»<ref>عوفی ۳۳۸</ref>
ونمونه ای دیگر:
▲==سبک کتاب==
== پانویس ==
{{پانویس}}
== منابع ==
* {{یادکرد|فصل=حکایاتی از قسم سوم|کتاب=گزیدهٔ جوامع الحکایات و لوامع الروایات|نویسنده = [[سدیدالدین محمد عوفی|عوفی، سدیدالدین محمد]] |ناشر =انتشارات علمی و فرهنگی|چاپ=هفتم|شهر=[[تهران]]|کوشش=به کوشش [[جعفر شعار]]|سال=[[۱۳۸۲]]|شابک=ISBN 964-445-300-X}}
* {{یادکرد |کتاب=[[لغتنامه دهخدا]] جلد ۳۵ شماره مسلسل۸۵ |نویسنده = [[علیاکبر دهخدا|دهخدا، علیاکبر]]| ناشر=[[دانشگاه تهران]]، سازمان لغتنامه| شهر= [[تهران]]|کوشش=زیر نظر [[محمد معین]]| دکتر محمد معین}}
▲"" آورده اند که [[عمر بن عبدالعزیز|عمربن عبدالعزیز]] رحمه اله علیه شبی چیزی مینوشت، در آنوقت که مقلد خلافت بود، چون پاسی از شب بگذشت روغن چراغ نماند. مهمانی حاضر بود گفت یا امیر المومنین اجازت باشد بروم و قدری روغن چراغ آرم؟ گفت مهمان را خدمت فرمودن مروت نباشد، مهمان گفت کنیزک را آواز دهم تا بدین مهم قیام نماید. گفت از بهر این قدر خواب بر زیردستان منغض نباید کرد. پس خود برخاست و روغن چراغ آورد و در چراغ ریخت و گفت در برخاستن عمربن عبدالعزیز بودم و در بازگشتن همان عمربن عبدالعزیز هستم.""
[[رده:نثر فارسی دوره تکوین]]
|