مهدی میراشرافی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات: تصحیح جایگذاری کاما، شمارگان هزارگان |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵:
سید '''مهدی میراشرافی'''
== زندگی سیاسی ==
او در اواخر دوران [[رضاشاه]] [[افسر]] [[ارتش]] بود. با اشغال ایران توسط قوای [[متفقین]]، او که مسئول قسمتی از انبارهای لجستیکی ارتش ایران بود، در تحویل لاستیک خودروها
به همین دلیل از ارتش خارج شد و [[روزنامه آتش]] را راه اندازی کرد که در آن افرادی چون [[نصرتالله معینیان]] مقاله مینوشتند.
او در سال ۱۳۳۰ در زمان دکتر مصدق، در انتخابات مجلس هفدهم از شهر مشکین شهر نامزد شد. پس از پایان انتخابات در مشکین شهر، چند گروه از مردم محلی از خلاف کاریهای صورت گرفت در انتخابات و اعمال نفوذ ارتش به سود میراشرافی، به وزارت کشور شکایت کردند. مصدق به الهیار صالح وزیر کشور دستور داد که کار شمارش آرا در این شهر را تا رسیدگی به شکایات یاد شده متوقف سازد، پس از چند هفته الهیار صالح به نخست وزیر گزارش کرد که حتی با باطل کردن آراء مشکوک، میراشرافی برنده انتخابات است.<ref>[18]. سفری، محمد علی؛ قلم و سیاست، سعدی، چاپ دوم، ص582.</ref>
با اینکه مصدق و جبهه ملی از انتخابات راضی نبودند، در واقع همین مجلس بود که در جریانات منتهی به ۳۰ تیر، به [[احمد قوام]] رای داد، ولی بدون تردید تنها مهدی میراشرافی بود که حتی در سخت ترین شرایط که جو مجلس کاملا به سود جبهه ملی و مصدق بود، به خود جرات انتقاد میداد. به مرور دیگر نمایندگان مخالف مصدق و سپس بریدگان از جبهه ملی چون [[ابوالحسن حائری زاده]]، [[مظفر بقایی]]، [[علی زهری]] و نهایتا [[حسین مکی]] به او پیوستند تا در ماههای پایانی منتهی به [[کودتای ۲۸ مرداد]] صحنه مجلس به یک جدال تمام عیار پارلمانی میان مخالفان و هواداران مصدق تبدیل شود.
پس از سقوط مرکز رادیو که به یک سکوت رادیویی بی سابقه در تاریخ ایران انجامید، او نخستین کسی بود که پشت میکروفن رفته و خبر سرنگونی مصدق را اعلام کرد.
در سالهای بعد او علاوه بر عضویت در مجلس سنا و حزب رستاخیز، به [[اصفهان]] رفت و مالک کارخانه ریسندگی تاج گردید.
با وقوع [[انقلاب ایران (۱۳۵۷)|انقلاب اسلامی ایران]]، به حکم [[دادگاه انقلاب]] اصفهان، او به همراه پسرش کیوان، محاکمه و محکوم به اعدام شد. پسرش پیش از اعدام دست به خودکشی زد که با رساندن به موقع او به بیمارستان، زنده ماند تا حکم اعدام درباره اش اجرا شود. <ref>[21]. سینائی، وحید؛ پیشین، ص508.</ref>
|