نیکلای بردیایف: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ابرابزار |
|||
خط ۱:
[[پرونده:Berdyaev2.jpg|thumb|برای تاریخ بشریت «پایان خوشی» مقدر
'''نیکلای الکساندرویچ بردیایف''' (۱۸ مارس ۱۸۷۴ – ۲۴ مارس ۱۹۴۸)
فیلسوف سیاسی و مذهبی اهل [[اکراین]]، از نوجوانی شیفته [[فلسفه]] بود و با آراء [[شوپنهاور]] و [[کانت]] و [[هگل]] آشنایی داشت. بردیایف برخلاف تمایل پدرش که افسر بود،
خودش خروج از جهان اشرافیت و پا نهادن به جهان انقلابی را رویداد اصلی زندگی خود میدانست. مسیری که [[زندان]] و [[تبعید]] را از هم برای او ارمغان آورد.
[[گئورگی پلخانف]]<ref>Георгий Валентинович Плеханов</ref> و آناتولی لوناچارسکی
== زندگینامه ==
سال ۱۹۰۴ میلادی، ازدواج کرد و همسرش «لیدیا تروشوا»
بردیایف علیه [[پاپ]]
بردیایف به [[سن پترزبورگ]]
[[فئودور داستایوسکی]] Fyodor Dostoyevsky بر شکل گیری عقاید او تأثیر زیادی داشت. بردیایف میگفت: من فرزند داستایوسکی هستم.<ref>Dostoevsky (1923) 1934</ref>
با وجود گرایش ضد تزاری چون با [[انقلاب]] [[شوروی]] راه نیامد از آنجا رانده شد. او در سالهای [[جنگ جهانی دوم]]، در [[فرانسه]] اشغال شده بود و نازیها را به دیده نفرت مینگریست و نگران سرنوشت [[شوروی]] بود و از پیروزیهای آن شادمان میشد. تمایل داشت به زادگاهش برگردد اما شرایط زمان [[استالین]] مانع وی شد. بردیایف در ۲۳ مارس ۱۹۴۸ دور از میهنش، در [[فرانسه]] چشم از جهان فرو بست. بردیایف بر نویسندگان بسیاری تأثیر
== اندیشه و آثار بردیایف ==
بردیایف شیفته [[مارکس]] بود. در
بردیایف در کتاب «فلسفه آزادی» (سال ۱۹۱۱) سنت خردگرایانه اروپای غربی را رّد کرده و استدلال میکند در عمل ایمان و معنویت راستین که در جامع گرایی
او معتقد بود:اگرچه تاریخ جهان تنها با تلاش مشترک [[شرق]] و [[غرب]] آفریده میشود و هر ملتی رسالتی دارد، اما «
بردیایف در کتاب "سرنوشت روسیه" (۱۹۱۸) از «ضد و نقیض بودن» روسیه هم سخن گفته و تأکید
بردیایف انقلابهای ماههای [[فوریه]] و [[اکتبر]] را در [[مسکو]] دید. در این هنگام او کتاب "مفهوم تاریخ" (۱۹۱۸) را مینوشت. در سال ۱۹۲۰ او را به عنوان استاد [[دانشگاه]] [[مسکو]] برگزیدند اما در همین سال بازداشت شد. در بازچویی، در باب
البته دو سال بعد دوباره بازداشت شد و این بار کارش به [[تبعید]] از کشور کشید و در پاییز همان سال با جمع بزرگی از فیلسوفان به خارج رفت. دو سال در [[برلین]] به سر برد و بعد در [[پاریس]] اسکان یافت.
در [[برلین]] و [[پاریس]]، نخبگان [[دین]] و [[فلسفه]] را به دور خود گرد آورد و با ماکس شیلر، ژاک مارتین و [[گابریل مارسل]]
در برلین کتاب "قرون وسطای جدید" (۱۹۲۳) را نوشت و [[فرهنگستان]] [[دین]] و [[فلسفه]] را بنیاد نهاد و با انجمن جوانان مسیحی به همکاری پرداخت. دبیری مجله «راه» را بر عهده گرفت که در میان مهاجران شهرت «چپی» داشت.
سال ۱۹۳۷ کتاب «
بردیایف، مخالف [[انقلاب]] بود و میگفت هر انقلابی، مصیبت و ناکامی است. انقلابهای موفق در دنیا وجود ندارند. مسؤولیت انقلاب هم بر دوش کسانی است که آن را انجام
او فعالیتش را به عنوان یک مارکسیست آغاز کرد. اما بعدآً دشمن این شیوه تفکر شد و نوشت: «
در کتاب «فلسفه نا برابری» (سال ۱۹۲۳) که تحت تأثیر مهاجرت اجباری نگارش یافت، اوج ضدیتش را با سوسیالیسم نشان میدهد.
بردیایف هم سرمایه داری وهم ماتریالیسم را در تقابل با ساحت معنوی و متعالی انسان و عالم میداند. با اینجال بر او خوشبینی غالب بود و میگفت: برای تاریخ بشریت «پایان خوشی» مقدر
دکتر [[عنایتالله رضا]] یکی از کتابهای او را با عنوان «منابع کمونیسم روسی و مفهوم آن» به زبان فارسی ترجمه
▲دکتر [[عنایتالله رضا]] یکی از کتابهای او را با عنوان «منابع کمونیسم روسی و مفهوم آن» به زبان فارسی ترجمه کرده است.
== پانویس ==
{{پانویس}}
|