شامگان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ZéroBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز r2.7.1) (ربات: افزودن ca:Meninge
خط ۳۳:
=== چین های سخت شامه ===
 
سخت شامه به صورت دو لایه در خمیدگی‌ها یا چین‌های سخت شامه مجزا می‌گردد، محل‌هایی که در آنجا لایه سخت شامه‌ای درونی به صورت برجستگی‌های صفحه مانند به داخل حفرهٔ جمجمه خمیده می‌گردد. دو خمیدگی و چین اصلی سخت شامه عبارتند از: tentorium cerebelli به معنای [[چادرینه مخچه]] و falx cerebri، یا [[داس مغزی]]
 
tentorium cerebelli، به معنای [[چادرچادرینه مخچه]]، امتدادی از سخت شامه مابین مخچه و ساقه مغزی قرار گرفته و این دو را از لوب‌های پس سری مخ مجزا می‌نماید و طاق محکم غشایی را تشکیل می‌دهد. چادرینه مخچه، لامینای قوسی شکل بوده، که در وسط به بالارفته و در اطراف به سمت پایین متمایل می‌شود، سطح فوقانی مخچه را پوشانیده و کار پشتیبانی از لوب‌های پس سری مغز را بر عهده دارد. حاشیهٔ قدامی آن آزاد و فرورفته است، از سمت عقب توسط کنارهٔ محدب و برجسته خود به حاشیه‌های عرضی به سطح داخلی استخوان پس سری متصل می‌شود و در آنجا سینوس‌های عرضی را احاطه می‌نماید؛ از سمت جلو سینوس‌های خاره‌ای فوقانی را در بر می‌گیرد، در نوک بخش خاره‌ای استخوان گیجگاهی، حاشیه‌های‌‌ رها و متصل باهم تلاقی می‌کنند و با تقاطع دیگری، به سمت جلو امتداد دارند تا برای زوائد و برجستگی‌های قدامی و خلفی کلینوئید ثابت نگه داشته شوند. تا خط میانی سطح فوقانی آن، حاشیهٔ خلفی falx cerebri اتصال یافته است. چادرینه نیمکره‌های مغزی را حمایت کرده و آن‌ها را از بخش تحتانی مغز جدا می‌نماید. زمانی که فشار اضافی در حفره جمجمه‌ای به وجود آید، بافت مغزی ممکن است در مقابل چادرینه فشرده شده یا اینکه به سمت پایین جابجا گردد، که این فرایند فتق یا بیرون زدگی مغز نامیده می‌شود.
 
tentorium cerebelli، به معنای [[چادر مخچه]]، امتدادی از سخت شامه مابین مخچه و ساقه مغزی قرار گرفته و این دو را از لوب‌های پس سری مخ مجزا می‌نماید و طاق محکم غشایی را تشکیل می‌دهد. چادرینه مخچه، لامینای قوسی شکل بوده، که در وسط به بالارفته و در اطراف به سمت پایین متمایل می‌شود، سطح فوقانی مخچه را پوشانیده و کار پشتیبانی از لوب‌های پس سری مغز را بر عهده دارد. حاشیهٔ قدامی آن آزاد و فرورفته است، از سمت عقب توسط کنارهٔ محدب و برجسته خود به حاشیه‌های عرضی به سطح داخلی استخوان پس سری متصل می‌شود و در آنجا سینوس‌های عرضی را احاطه می‌نماید؛ از سمت جلو سینوس‌های خاره‌ای فوقانی را در بر می‌گیرد، در نوک بخش خاره‌ای استخوان گیجگاهی، حاشیه‌های‌‌ رها و متصل باهم تلاقی می‌کنند و با تقاطع دیگری، به سمت جلو امتداد دارند تا برای زوائد و برجستگی‌های قدامی و خلفی کلینوئید ثابت نگه داشته شوند. تا خط میانی سطح فوقانی آن، حاشیهٔ خلفی falx cerebri اتصال یافته است. چادرینه نیمکره‌های مغزی را حمایت کرده و آن‌ها را از بخش تحتانی مغز جدا می‌نماید. زمانی که فشار اضافی در حفره جمجمه‌ای به وجود آید، بافت مغزی ممکن است در مقابل چادرینه فشرده شده یا اینکه به سمت پایین جابجا گردد، که این فرایند فتق یا بیرون زدگی مغز نامیده می‌شود.
 
چادرینه از لحاظ بالینی حائز اهمیت است زیرا تومورهای مغزی اغلب به صورت سوپراتنتوریال (در بالای تنتوریوم)، و اینفراتنتوریال (زیر تنتوریوم) مشخص می‌شوند. موقعیت و محل تومور می‌تواند در تعیین نوع تومور کمک نماید، زیرا تومورهای مختلف با تکرار و کثرت‌های متفاوتی در هر محل به وجود می‌آیند. به علاوه، اکثر تومورهای دوران کودکی شامل اینفراتنتوریال هستند در حالیکه بیشتر تومورهای بزرگسالی به صورت سوپراتنتوریال می‌باشند. همچنین موقعیت تومور می‌تواند دارای ارزش تشخیصی باشد. از آنجایی که تنتوریوم یک ساختار سخت است، در صورت انبساط حجمی پارانشیم در بالای تنتوریوم، مغز می‌تواند تا حدی از طریق تنتوریوم به سمت پایین فشار داده شود. این فرایند موسوم به فتق مغزی (herination) بوده و اغلب گشاد شدگی مردمک چشم یا می‌دریاز (mydriasis) در طرف آسیب دیده به واسطهٔ فشار بر روی عصب سوم جمجمه را ایجاد خواهد نمود. فتق تنتوریال یک علامت جدی است خصوصا زمانی که ساقه مغزی فشرده شده همچنین در صورتی که فشار بیشتر افزایش یابد.
سطر ۵۰ ⟵ ۴۹:
 
sellar diaphragm چین مدور سخت شامه بوده که مابین زوائد کلینوئید آویزان است و تشکیل یک طاق بر روی حفرهٔ هیپوفیزی می‌دهد. sellar diaphragm غدهٔ هیپوفیز در حفره هیپوفیزی را پوشانیده و دارای روزنه‌ای برای عبور مجرای قیفی شکل یا infundibulum (ساقهٔ هیپوفیز) و وریدهای هیپوفیزی است.
 
 
trigeminal cave (همچنین موسوم به Meckel» s Cave یا cavum trigeminale) شامل دو لایه از سخت شامه بوده که گانلگیون عصب سه قلو نزدیک نوک بخش خاره‌ای استخوان گیجگاهی را در بر می‌گیرد. آن توسط سخت شامه قرار گرفته بر روی چهار ساختار محدود می‌شود.
سطر ۵۷ ⟵ ۵۵:
 
جایی که این دو لایه سخت شامه از یکدیگر جدا می‌شوند، فاصله بین آن‌ها موسوم به سینوس وریدی سخت شامه‌ای است. این سینوس‌ها، خون و مایع مغزی-نخاعی را از مغز تخلیه کرده و به داخل ورید ژوگولار داخلی می‌ریزند. آن‌ها از طریق پرزهای عنکبوتیه تخلیه می‌شوند و به درون سینوس‌های وریدی امتداد می‌یابند. این پرز‌ها به عنوان دریچه‌های یک سویه عمل می‌کنند. وریدهای مننژی که از سخت شامه عبور می‌کنند، و وریدهای پل زن که بافت عصبی اصلی را تخلیه کرده و سخت شامه را سوراخ می‌نمایند به داخل این سینوس‌های سخت شامه‌ای می‌ریزند.
 
 
بسیاری از بیماری‌های پزشکی سخت شامه را درگیر می‌کنند. بیماری هماتوم ساب دورال زمانی بروز می‌کند که انباشتگی غیر طبیعی خون مابین سخت شامه و عنکبوتیه وجود داشته باشد و معمولا نتیجهٔ پاره شدگی وریدی‌های پل زن در آسیب تروماتیک ثانویه می‌باشد. هماتوم ایپدورال، انباشته شدگی خون مابین سخت شامه و سطح داخلی جمجمه است، و معمولا به واسطهٔ خونریزی شریانی بروز می‌کند. عصب دهی حسی سخت شامهٔ سوپراتنتوریال از طریق شاخه‌های مننژی کوچک عصب سه قلو است (V۱، V۲، V۳). عصب دهی برای سخت شامهٔ اینفراتنتوریال شامل اعصاب سرویکال فوقانی است. نشت خود به خودی مایع مغزی نخاعی، شامل کاهش و افت فشار و مایع نخاعی به علت سوراخ‌هایی در سخت شامه می‌باشد.