پالولیبرترینیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mehradazad (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی
خط ۶:
==بنیان‌ها==
 
در ژانویه 1990،۱۹۹۰، [[لولین راکول]] در مجله [[لیبرتی]]، «پرونده‌ای برای پالئولیبرترینیسم» را منتشر کرد. راکول با اشاره به مصرف مواد مخدر توسط [[لیبرترین|لیبرترینها]] و نامزدی یک روسپی به عنوان نماینده حزب لیبرتارین، اعلام کرد: «تنها راه جداسازی پیوند میان آزادی‌خواهی و بی‌بندی و باری، یک بحث تطهیر کننده است.» او اعلام کرد که «عکاسی [[پورنوگرافی]]، نفاشی آشوب، موسیقی ناموزون، ادبیات [[ساختارشکنی|ساختارشکنانه]] و فیلم‌های مدرنیست هیچ اشتراکی با دستورکار سیاسی لیبرترین ندارند، و مهم هم نیست که چه تعداد از افراد لیبرترین ممکن است در این حوزه‌ها حاضر باشند». او با توضیح این که چرا محافظه‌کاری فرهنگی استدلال بهتری به نفع آزادی طبقه متوسط فراهم می‌کند، پیش‌بینی کرد که «در جنبش جدید، لیبرترین‌هایی که فساد کنونی را نمایندگی می‌کنند، و حزب لیبرترین که میز خطابه اهریمینی آنان بوده نیز، حذف خواهند شد.» <ref name=CaseFor/>
 
در سال 2003۲۰۰۳ کارن دکوستر از راکول چنین نقل کرد:
 
<blockquote>پالئولیبرترینیسم با [[لرد اکتون]] هم‌سخن است که [[آزادی]] غایی‌ترین آرمان سیاسی انسان است و هرگونه دخالت دولتی، در اقتصاد، فرهنگ و جامعه، حمله‌ای علیه رفاهاخلاق و خود تمدن بورژوازی محسوب می‌شود و باید با هر سطحی از آن بی هیچ مماشاتی برخورد کرد. این اندیشه به دلیل ریشه‌هایی که در آثار [[موری راتبارد]] و پیشینیانش یعنی [[لودویگ فن میزس]]، [[آلبرت جی. ناک]] و کل راست قدیم دارد«پالئو» است، کسانی که با [[نظم نوین]] مخالف بودند و [[جمهوری‌خواهی]]، [[حقوق مالکیت]] و تمرکززدایی را دنبال می‌کردند. به همین میزان مهم است که بدانیم پالئولیبرترینیسم مخالف سیاست‌زدگی و سیاسی‌سازی لیبرترینیسم است که در دهه هشتاد آغاز شد. زمانی که سازمان‌های بزرگ به [[واشنگتن]] رفتند و زبان آزادی را به عنوان کیفی برای جمع‌آوری گزینه‌های سیاسی به کار گرفتند. به جای اصول، به ما ائتلاف سیاسی می‌دهند و به جای اندیشه‌های درخشان، ابتذال بازاری.»<ref>[http://karendecoster.com/about Lew Rockwell as quoted by Karen De Coster]. Also see [http://www.lewrockwell.com/blog/lewrw/archives/2665.html Blog entry]</ref></blockquote>
خط ۱۴:
پالولیبرالیسم اغلب با ایده دولت محدود [[مشروطه]] و اندیشه‌های ضد [[فدرالیسم]] شناخته می‌شود که گاهی به نقد [[آبراهام لینکلن]] می‌پردازد چرا که آمریکا را به سوی یک دولت متمرکز مدیریت کننده پیش برد. <ref>See two relevant articles at [http://www.lewrockwell.com/orig2/lincoln-arch.html "King Lincoln"] Archives at LewRockwell.com</ref>پالولیبرترین‌ها با [[هانس هرمان هپه]] موافقند که می‌گوید در جهانی که مالکیت به طور کامل خصوصی باشد حتی مساله مهاجرت و قوانین آن نیز باید توسط مالکان فردی تصمیم‌گیری شود و نه دولت. <ref>Karen De Coster, [http://www.wnd.com/news/article.asp?ARTICLE_ID=26246 "Wrong, Pat, wrong"], [[WorldNetDaily]], January 30, 2002.</ref><ref>Anthony Gregory, [http://www.lewrockwell.com/gregory/gregory79.html "The Trouble With 'Cracking Down on Immigration'"], [[LewRockwell.com]], June 8, 2005.</ref>
 
[[جاستین ریموندو]] در سال 1993۱۹۹۳ در کتابش با عنوان ''خیزش دوباره راست در آمریکا''، پالولیبرترینیسم را با راست قدیم آمریکا مرتبط دانست.<ref>Justin Raimondo, ''Reclaiming the American Right,''[[Center for Libertarian Studies]], 1993, 127, ISBN 1-883959-00-4</ref> [[هانس هرمان هپه]] در کتابش با عنوان ''دموکراسی: خداوند شکست خورده'' می‌نویسد که «محافظه‌کاران امروز باید لبرترین‌های ضد دولت باشند و همین قدر هم مهم است که لیبرترین‌ها محافظه‌کار باشند.
<ref>Hans-Hermann Hoppe, ''Democracy: The God That Failed'', Transaction Publishers, 2001, ISBN 0-7658-0088-8, 189.</ref>
 
== انشعاب از [[محافظه‌کاری]] ==
 
[[موری راتبارد]] در سال 1992۱۹۹۲ اعلام کرد که با رهبری [[پت بوچنن]] [[سوسیال دموکراسی]] را در هم خواهیم شکست. <ref>{{cite book |last=Gottfried |first=Paul |authorlink=Paul Gottfried |coauthors=[[Thomas Fleming (political writer)|Fleming, Thomas]] |title=The Conservative Movement |year=1988 |publisher=Twayne Publishers |isbn=0-8057-9723-8 |oclc=16804886 |pages=161}}</ref><ref>Lee Edwards, [http://books.google.com/books?id=jn9mEDvqdZAC The Conservative Revolution: The Movement That Remade America], [[Simon and Schuster]], 1999, 329.</ref> سه سال بعد او گفت که بوچنن زیادی به برنامه‌ریزی اقتصادی و قدرت متمرکز دولتی ایمان آورده است. <ref>Lew Rockwell, [http://www.lewrockwell.com/rockwell/paleoism.html What I Learned From Paleoism], 2002.</ref>
 
راکول سال 2000۲۰۰۰ نوشت که «پالئویسم» نمرده، و تنها مساله این است که بوچنن فرد مناسبی برای رهبری یک جنبش طبقه متوسط نیست. او نوشت:
 
<blockquote> لبرترین‌های جنبش پالو، تلاش بسیار کردند تا با اندیشه‌های سیاسی دولت‌گرای خاص بوچنن کنار بیایند. اما تعصبات ضد بازار آزاد او حالا دیگر رو شده و در واقع بخشی مرکزیز از کمپین او شده است. اندیشه پشت سر جنبش پالو، رسوا کردن معاملات ایدئولوژیک بود نه پیروی کورکورانه از یک سیاستمدار جاه طلب.<ref>Lew Rockwell, [http://www.lewrockwell.com/rockwell/paleo1.html The Paleo Question], 2000.</ref></blockquote>