ویکیپدیا:گزیدن مقالههای خوب/حافظ
حافظ ویرایش
در فرآیند بررسی، اشکالاتی مطرح شد که به طور خلاصه عبارت بودند از:
- جای برخی از منابع مهم خالی است.
- معیار شمول رعایت نشده و به برخی از مسائل مهم پرداخته نشده.
- متن مقاله از حیث روان بودن، جای کار دارد.
- برخی از مطالب در مقاله تکرار شده.
- ساختار پروژه و محتوای زیر بخشها نیاز به بازنگری دارد.
- لید نیاز به بازبینی دارد.
- در بعضی از قسمتها تناقض یا طفره به چشم می خورد.
با توجه به این که بعد از گذشت مدت زیادی، کار اصلاح مقاله شروع نشده، این گمخ ناموفق بسته می شود. امید است که این مقاله مهم در آینده، پس از رفع نقصهای مطرح شده، دوباره برای خوبیدگی مطرح شود. ٪ مرتضا (بحث) ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)
- بحث زیر بسته شده است. لطفاً آن را تغییر ندهید. ادامهٔ دیدگاهها باید در صفحهٔ بحث مناسب ثبت شوند. نباید ویرایش دیگری در این ریسه انجام شود.
ویرایش ورودیها | |||
---|---|---|---|
اندازهٔ مقاله | ۲۸۵٬۸۶۴ | ||
آیا مقاله ترجمه از ویکیهای دیگر است؟ | خیر | ||
منبعدارکردن همهٔ مطالب | |||
جایگزینی منابع نامعتبر (بهخصوص منابع ویکیایی) با منابع معتبر | |||
بررسی تکتک منابع ارجاعدادهشده | |||
استانداردسازی منابع با الگوهای یادکرد | |||
افزودن الگو(ها)ی جعبهٔ اطلاعات | |||
افزودن الگو(ها)ی جعبهٔ گشتن | |||
افزودن رده و میانویکی مناسب | |||
افزودن تصاویر مناسب | |||
پیوند به محتوا(ها)ی مرتبط در پروژههای خواهر | |||
پیوند پایدار منابع برخط (کد) | بهزودی انجام میشود | ||
هنوز ناظر وپ:گمخ صحت ورودیها را تأیید نکردهاست. |
نامزدکنندگان: Kamranazad (بحث • مشارکتها) ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۱۱ (UTC) • کوروش/بحث ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۲۲:۲۲ (UTC) ▬ AnuJuno (بحث)
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی | ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی | |
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی | که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی | |
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن | کلاه سروری آناست که از این ترک بردوزی | |
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم | بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی |
سلام و درود به همهٔ کاربران ویکی فارسی و تبریک و شادباش نوروز و سال نو
در روز نو و آغاز بهار، مقالهٔ غزلسرای نامی ایران، لسانالغیب حافظ برای بررسی روند خوبیدگی خدمت عزیزان ارائه میشود. این کوشش، حاصل کار گروهی سهنفرهای است که دوستان @AnuJuno: عزیز و @TheKourosh: گرامی و بنده در آن دست داشتیم. هدف، خوبیدگی و برگزیدگی سه مقالهٔ اصلی مدخل حافظ شامل همین مقاله، مقالهٔ دیوان حافظ و مقالهٔ آرامگاه حافظ است. این گمخ نخستین گام در این راستاست. مقالهٔ فعلیِ ارائهشده ایرادهایی دارد: نخست اینکه به چند منبع متکی است که البته در طول مسیر، با منابع دیگر تقویت میشود. برخی منابع مانند ایرانیکا در حال وارد شدن در مقاله هستند. برای استفاده از برخی منابع هم که چشمانتظار کمک دوستانیم. @Mardetanha: الوعده وفا! ؛) ما به قول خود وفا کردیم. منتظر لطف شما و دوستان هم هستیم. :) دوم، روان نبودن بخشهای ترجمهای است که بهمرور اصلاح خواهد شد. سوم، شاید برخی بخشها مانند موسیقی، سبک یا جهانبینی طولانی به نظر برسد، اما حقیقت آن است که متن فعلی، بسیار خلاصه شده و شاید نزدیک به یکهشتم تا یکدهم متن منابع باشد. هرچند که محتوای این بخشها بازهم باید بررسی و جرح و تعدیل شوند. از همهٔ دوستان علاقمند دعوت میکنیم در این مسیر با نظرات مفیدشان ما را یاری دهند. @Sa.vakilian: بزرگوار منتظر شما هستیم. @مرتضا: خوشحال میشویم نظرات دوست برگزیدهکنندهٔ سعدی را بدانیم. @Salarabdolmohamadian: در این مسیر به کمک شما بسیار نیازمندیم. @4nn1l2: اگر مایل بودید با توجه به علاقهتان به سبک عراقی و حافظ نظراتتان را بفرمایید. @Benyamin-ln: خوشحال میشویم نظرات شما را بدانیم.
مغنّی دف و چنگ را ساز ده | به یاران خوش نغمه آواز ده | |
رهی زن که صوفی به حالت رود | به مستیّ وصلش حوالت رود | |
چنان برکش آهنگ این داوری | که ناهید چنگی به رقص آوری | |
مغنّی بساز آن نوآیینسرود | بگو با حریفان بهآواز رود | |
مرا با عدو عاقبت فرصتاست | که از آسمان مژدهٔ نصرتاست |
سر فتنه دارد دگر روزگار | من و مستی و فتنهٔ چشم یار | |
درین خونفشان عرصهٔ رستخیز | تو خون صراحی بهساغر بریز | |
همی بینم از دور گردون شگفت | ندانم که را خاک خواهد گرفت | |
یکی تیغ داند زدن روز کار | یکیرا قلمزن کند روزگار | |
دگر رند مغ آتشی میزند | ندانم چراغ که برمیکند | |
فریب جهان قصهٔ روشن است | ببین تا چه زاید شب آبستن است |
ظاهراً کثرت پینگها مانع از ابلاغ شده: @Mardetanha، Sa.vakilian، مرتضا و Salarabdolmohamadian: -- |کامران آزاد| ۱ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۳ (ایران) ۲۱ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۳ (UTC)
- @Kamranazad: چه کار نیکویی کرده اید. دست مریزاد. چشم حتما می خوانم و خالصانه هر کمکی از من بر بیاید انجام می دهم. ٪ مرتضا (بحث) ۲۲ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)
- @مرتضا: ممنونیم و منتظر نظراتتان. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۷ (ایران) ۲۲ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)
@4nn1l2 و Benyamin-ln: -- |کامران آزاد| ۱ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۴ (ایران) ۲۱ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)
- بررسی اولیه سید
- ظاهرا حافظ متاثر از ابن فارض و نیز ابن عربی بوده است که به آن اشاره نشده است.
- به این موضوع که سلاطین عثمانی متاثر از حافظ شعر می سروده اند اشاره نشده. سید حسین نصر جایی می گوید که اشعار حافظ بشدت در محیط فکری عثمانی اثر گذاشته.
- «دیدگاه مخالفان و موافقان و منتقدان دربارهٔ حافظ و شعرش» بین موافقان و مخالفان متوازن نیست.
- به کسانی که بشدت متاثر از حافظ بوده اند نظیر شهریار و فرصت شیرازی اشاره نشده است.
- از کتاب عرفان حافظ مطهری استفاده کنید.--سید (بحث) ۲۱ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC)
- @Sa.vakilian: سلام سیدجان، ممنونم. چشم، انجام میشود. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۲ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۴ (ایران) ۲۱ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)
- @Sa.vakilian: بحث اعتبار منابع در سووشون، مرا هم به وسواسی بیش از پیش انداخت که با دقت بیشتری در اعتبار منابع کنکاش کنم. از شما ممنونم. :) حالا برای ابن فارض چند منبع پیدا کردهام که خودم دودل هستم استفاده کنم یا نه. راستش ته دلم زیاد کششی ندارم، اما بازهم گفتم از شما بپرسم، شاید نویسندگانشان را بشناسید و اعتبارشان را بدانید:
- مقایسه تطبیقی خمریات ابن فارض و حافظ، وحدت ادیان و کثرت گرایی دینی از نظر حافظ و ابن فارض، کرشمه معشوقی در دیوان حافظ و ابن فارض، عشق و مستی در شعر ابن فارض و حافظ
- ممنونم. با مهر -- |کامران آزاد| ۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۱ (ایران) ۲۴ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۰۱ (UTC)
- نظرات مرتضا (بخش اول- زمینه و زمانه)
- زمینه و زمانه حافظ: حس خوبی نسبت به این عنوان ندارم. چون بین زمینه و زمانه عطف آمده، بسط داده شده عبارت می شود: زمینه حافظ و زمانه حافظ» و مفهومی برای عبارت اول استنباط نمی کنم. چرا خیلی ساده از عبارت «زمانه» استفاده نکنیم؟
- سرفصل زمانه به دو زیرفصل تقسیم شده که زیرفصل اول عنوان ندارد. از آنجا که توضیحات بخش اول (که در مورد اوضاع سیاسی روزگار حافظ است) اعم از زیرفصل دوم نیست، پیشنهاد می کنم این زیرفصل حتما عنوان داشته باشد.
- زیرفصل اول به نظرم خیلی خوب شروع شده؛ اصطلاحا «هرم وارونه» است و از رویدادهای مهمتر به رویدادهای ریزتر رسیده. منتها ایراد نگارشی دارد. مثلا «سدههای هفتم و هشتم هجری، بهدنبال حمله مغول، درگیریهای ایلخانان، آلِ مُظَفَّر و تیموریان، شاهد دگرگونیهایی در زمینهٔ نظام اجتماعی و فرهنگی بود.» فاعل شاهد بودن کیست؟ منظور شما احتمالا مردم ایران یا جامعه ایران یا نظام اجتماعی و فرهنگی ایران است اما فاعل جمله «سده های هفتم و هشتم» است که به نظر من بهتر است به عنوان ظرف زمان استفاده شود تا فاعل. من باشم جمله را اینطور می نویسم: «نظام فرهنگی و اجتماعی ایران در سده های هفتم و هشتم هجری، در اثر حمله مغول و به دنبال آن درگیریهای سیاسی و نظامی بین حکومتهای ایلخانان، آل مظفر و تیموریان، دچار دگرگونی های جدی شد.» یا مثلا «سرزمینهای تحتِ حکومتِ ایلخانان موردِ تجزیه واقع شد» که بهتر است بنویسید «سرزمینهای تحتِ حکومتِ ایلخانان تجزیه شد» یا «این جابهجاییها قهراً بر روشِ اندیشه و الگوی رفتاریِ طبقات اجتماعیِ سرزمین فارس و رسوم و سنتهای مردمانش اثر منفی گذاشته و معیارها و ارزشهای اخلاقیِ جامعه را متزلزل مینمود.» که زمانِ فعل اول؛ یعنی «گذاشته» از نظر نگارشی درست نیست. اگر دوست داشتید در این زمینه می توانم کمک کنم.
- وقتی متنی را هرم وارونه می نویسیم، پذیرفته ایم که در نقل رویدادها، ترتیب تاریخی وقوع رویداد را رعایت نکنیم. اما برای این که خواننده خط سیر رخدادها را گم نکند، باید سرنخهایی به او بدهیم. مثلا این که اتابکان فارس با خان مغول مغول از در صلح درآمدند و شیراز را از تاراج در امان نگه داشتند، مربوط به قرن هفتم و (اگر اشتباه نکنم) حدود سالهای 620 در حالی که تجزیه حکومت ایلخانی و ظهور حکومتهایی که در جمله قبل تر گفته اید به قرن هشتم و حدود سالهای 725 مربوط می شود. اگر مخاطب شما جزئیات تاریخی را نداند، ممکن است در ادراک سیر وقوع رخدادها گمراه شود.
- نظر شخصی من اینه که در بخش زمانه، این که مبارزالدین به شعر التفاتی نداشت و ابواسحاق ادیب و شعر دوست بود، ضرورتی ندارد و بهتر است این موارد را آنجا که زندگی حافظ را می نویسیم باز کنیم.
- اشاره بجایی داشتید به این که چگونه شیراز تبدیل به مرکز تجمع شاعران و نویسندگان شد. به نظر من جا دارد این موضوع را بیشتر باز کنیم.
- در همان دوران نبردهایی بین همین واحدهای ملوک الطوایفی حکومتی هم رخ می داد که جا دارد اشاره بیشتری به آن کرد؛ چنان که سر آمدن سلسله آل اینجو و تصرف شیراز به دست آل مظفر بر زندگی حافظ تاثیرگذار بوده است.
- از آنجا که در بخش سفرها، به موضوع سفر هند اشاره کرده اید و پادشاه هند نامه نگاری هایی با سعدی برای دعوت او داشته، بد نیست به ویژگی های حکومت هند در آن دوران نیز اشاراتی شود. گویا از قرن هفتم (شاید حتی قبل از آن) شاهان هند به شعر فارسی علاقه مند بودند.
- تیتر «زبان و ادب فارسی در زمان حافظ» را می توان خلاصه تر «زبان و ادب فارسی» نوشت.
- در زیر فصل زبان و ادب فارسی، از آنچه نوشته اید، (اگر درست برداشت کرده باشم) سه جریان را استنباط کردم: الف- شکوفایی شعر و سخنوری در کل کشور و به خصوص در شیراز، ب- به حاشیه رفتن تصوف و تمایلات زهدگرایانه و به متن کشیده شدن فقه اشعری و ج- ادامه سیر تکاملی غزل و به اوج رسیدن آن.
- بند الف به نظر من خوب است که در ابتدای این زیرفصل بیاید. مثلا چه خوب است که این زیرفصل را اینطور شروع کنید: «بهباور ادوارد بِراوْن، سدهٔ هشتم هجری، پربارترینِ روزگارِ ادبیِ ایران بود...» (یک نکته کوچک: کسره بِراون گمانم درست نباشد چون در انگلیسی ب و ر پشت سر هم تلفظ می شوند؛ طوری که انگار ب ساکن است)
- «حدود سال 751 هجری» را متوجه نمی شوم. اگر شماره سال دقیق گفته شده، چه نیازی به قید «حدود» است و اگر تقریبی است چرا از عبارتی نظیر «حدود 750 هجری» یا «در میانه قرن هشتم هجری» استفاده نشود؟
- با توجه به تاریخ تولد و مرگ خواجوی کرمان، پیشنهاد می کنم از ماضی بعید استفاده شود: «خواجوی کرمانی که در شیراز اقامت گزیده بود، همانجا درگذشت.»
- «شیراز و دیگر شهرهای ایران از شاعران تهی نبود» بار مفهومی «کم بودن تعداد شاعران» را القا می کند. اما منظور این پاراگراف خلاف این است و می خواهد بگوید شاعران و ادبا در این دوران بسیار زیاد بودند.
- بند ب به نظر من خیلی سطحی به آن اشاره شده و جای توسعه دارد. اصولا فهم عبارتهایی مانند «دورهٔ زُهدِ ابن خفیف»، «تجربههای عرفانی روزبِهان بَقْلی» و «روش مذهبیِ متکلم اَشعَری، عَضُدُالدّین ایجی» برای مخاطب عام دشوار است. اگر داریم به اینها می پردازیم، باید منظورمان را شفافتر بیان کنیم. به کتاب مواقف اشاره شده و خوب است موضوع آن نیز بیشتر شفاف شود.
- در مورد بند ج که پاراگراف دوم این زیرفصل تقریبا به طور کامل به آن پرداخته است، موضوع به خوبی پرورش پیدا کرده است؛ اما برخی گزاره های آن در ظاهر با گزاره های دیگرش منافات دارد؛ مثلا «با وجود این رنگ باختن شعر درباری، قصیده و شعرِ مدحگونه از بین نرفت» و در ادامه به چند قصیده سرای قرن هفتم و هشتم اشاره شده و بلافاصله گفته شده: «ا افول قصیده در سدههای هفتم و هشتم هجری، غزل راهِ اوج میپیمود». من متوجهم که منظور این است: «قصیده افول کرد؛ هرچند از بین نرفت و این افول باعث اوج گیری غزل شد...» ولی مخاطب عام ممکن است گیج شود. خوب است منظور شفافتر بیان شود.
- آنچه در زیرفصل زبان و ادب فارسی مغفول مانده، به نظرم تکامل سبک عراقی است که در قرن ششم و هفتم رشد کرد و در قرن هشتم دیگر به جریان ادبی غالب آن دوران تبدیل شده بود.
٪ مرتضا (بحث) ۲۵ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۸ (UTC)
- @مرتضا: سلام و دم شما گرم. :) خیلی عالی. چشم، به مرور اصلاح خواهد شد. فقط چند نکته:
- راستش را بخواهید، در کلیات ساختار و عنوانهای این مقاله، به فردوسی چشم داشتم. شاید به قول شما عطف را که برداریم، بیمعنا شود. درمجموع منظور زمینهٔ تاریخی است. حالا بازهم بیشتر برای این عنوان گفتگو میکنیم. :)
- برای عنوان این بخش، چون دقیقاً بر اساس نظام کل به جزء یا همان هرم وارونه پیش رفتیم، گفتیم شاید عنوانی برای مطلب اولیه — که توصیف روزگار سیاسی و اجتماعی است — نیاز نباشد. چشم، این را هم انجام خواهیم داد.
- ویرایشهای نگارشی انجام شد. علیالحساب اگر موافق باشید، ویرایشهای نگارشی را بگذاریم در آخر کار، مثل بررسی لید که جزو آخرین کارهاست. بعد از ویرایش محتوا، یک ویرایش نگارشی اساسی نیاز است. شاید مزاحم شما شدیم. ممنونیم. :)
- تحقیق و افزوده خواهد شد.
- زدوده شد.
- راستش در توجه به علت تبدیل شیراز به مرکز شاعران و نویسندگان و دانشمندان، شاید نیاز باشد به همان بخش پیشین که زدوده شد، اشاره شود؛ یعنی اینکه مشی سیاسی حکومتها این کانون بودن یا نبودن را رقم میزد.
- در بخش زندگی به درگیریهای آن دوران بهاختصار اشاره شده است. اگر نیاز است میتوان به اینجا منتقل کرد یا دوباره در اینجا مفصلتر بیاوریم. نمیدانم. تا نظر دوستان چه باشد؟
- تحقیق و افزوده خواهد شد.
- کمی گنگ نمیشود؟ یعنی «زبان و ادب فارسی» در چه محدودهٔ زمانی و مکانی؟
- بله، درست است.
- اصلاح شد. البته کسرهٔ براون را نمیدانم و باید از دوستان متخصص پرسید.
- اصلاح شد.
- اصلاح شد.
- اصلاح شد.
- تحقیق و افزوده خواهد شد.
- درست است. اتفاقاً هنگامی که مینوشتم به همین موضوع فکر میکردم که کمی دقت در مطالعه میخواهد که به قول شما شاید مخاطب عام را گیج کند. در آن هنگام چیدمان بهتری به ذهنم نرسید. :) چشم، اصلاح خواهد شد.
- بله، سبک عراقی هم لازم است. تحقیق و افزوده خواهد شد.
- بسیار ممنونیم. منتظر بخش بعدی هستیم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۰۶ (ایران) ۲۵ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)
- اصلاح شد.
- با توجه به ویرایش اعمال شده، مناسب شده است و فکر نمیکنم احتیاج به تغییر باشد.
- موافق با جناب کامران. باشد برای انتهای کار.
- ...
- جناب کامران زحمتش را کشیدهاند.
- به نظرم کافیست.
- در حد نیاز اضافه میشود.
- از موضوع فاصله میگیرد. شاید در حد اشارهای کوتاه.
- تیتر فعلی را بیشتر میپسندم.
- ...
- زحمتش را کشیدهاند.
- زحمتش را کشیدهاند.
- زحمتش را کشیدهاند.
- زحمتش را کشیدهاند.
- شاید کمی مبسوطتر. خیلی نه.
- این هم در انتها
- موافق با جناب کامران.
- نظرات مرتضا (بخش دوم- داستانهای زندگی)
با توجه به توضیحی که دادید از بیان موارد انشایی و نگارشی خودداری می شود:
- چرا «داستانهای زندگی» و نه «زندگی نامه»؟
- این عنوان داستان مفصلی دارد. راستش در بازنگریای که مدتی پس از برگزیدگی فردوسی از سوی @Salarabdolmohamadian: عزیز انجام شد، ایشان بخش افسانهها را به چنین عنوانی در مقالهٔ فردوسی منتقل کردند و بعد در زیربخش «در روزگار نو» مختصری از کوششهای فردوسیپژوهی را آوردند. من ابتدا نظر مثبتی نداشتم، چون راستش متوجه ماجرا نبودم. اما بعد که دقیق شدم، دیدم حق با ایشان است. به عبارتی یا به گونهای دیگر، دربارهٔ شخصیتهای تاریخی هر آنچه پژوهیده شود، بازهم از تردید تهی نیست و ایقان کامل ندارد. ازاینرو پژوهشگران معاصر هم با توجه به پژوهیدههای خویش که از لابهلای افسانهها بیرون کشیدهاند (چون ندیدند حقیقت)، داستانی نوین برپایهٔ این پژوهیدهها نوشتهاند (ره افسانه زدند) که آن هم ممکن است در آینده دگرگون شود. با این نگرش، تمام پژوهیدههای حتی آکادمیک امروزی را باید در زمرهٔ داستانهای زندگی این شخصیتها آورد.
- احتمالا هر زمان که بخش منبع شناسی را ایجاد کنید، بخشی از توضیحات ابتدایی این فصل را به آنجا خواهید برد، چون به نظرم با منبع شناسی سنخیت بیشتری دارد تا داستانهای زندگی. در این بخش به نظرم در حد دو سه جمله بگوییم که اطلاعات زیادی در دست نیست و بیشتر اطلاعات ما از سروده های شاعر و مقدمه دیوان است، کفایت می کند.
- احتمالاً.
- متوجه حکمت تیتر «در روزگار نو» در این بخش نشدم.
- توضیح این عنوان هم، همان توضیح عنوان داستانهای زندگی است.
- به نظرم زیرفصلها همپوشانی دارند و این تفکیک مناسب این مقاله نیست. به طور مثال این که حافظ شاگرد نانوایی بوده و همزمان در مکتب درس می خوانده، دست کم سه بار در این بخش بیان شده. یا مثلا در زیرفصل «نام و نشان» اطلاعات زیادی در مورد خانواده حافظ نوشته شده، حال آن که یک زیرفصل «خانواده» در این بخش موجود است. اگر نظر من را بخواهید همه را در این زیرفصلها ادغام کنید: «تولد و کودکی»، «بالندگی و شهرت»، «سفرها»، «روایتهای تاییدنشده» و «مرگ».
- بله، بازبینی خواهد شد.
- همونطور که در بند قبلی تلویحا اشاره کردم، به نظرم در مورد مرگ حافظ هم در همین بخش باید بنویسیم. حافظیه را هم می توان به عنوان بخش مستقل آورد یا می توان در بخش بزرگداشت ادغام کرد.
- درگذشت و آرامگاه آخرین بخش داستانهای زندگی است. البته اشاره به آرامگاه مختصر است. چون مقالهٔ خود را دارد که @AnuJuno: عزیز زحمتش را میکشند.
- بحث در مورد سال تولد و گمانه زنی های مختلفی که وجود دارد، کمی خسته کننده و ملال آور است. از طرفی به علت این که ملاحظه کرده اید که مقاله از موضوع اصلی خود خارج نشود، تا جای ممکن موجز و فشرده گفته اید که بر پیچیدگی این بحث می افزاید. در مقاله سعدی، تکنیک ما این بود که یک یا دو نظریه غالب را آوردیم و مابقی گمانه زنی ها و چگونگی استدلال آنها برای تخمین را در مقاله جداگانه ای با نام سال تولد سعدی آوردیم. اینجا هم اگر صلاح بدانید می توانید از چنین تکنیکی استفاده کنید.
- خب مسئله این است که مطالب برای این موضوع شاید در حد یک مقالهٔ جدا نباشد. بااینحال، چشم، بررسی خواهیم کرد.
- خیلی جاها به تاسی از برخی از منابع در این زمینه، از عبارت جامع دیوان استفاده کرده اید که به نظر من گیج کننده است. اگر از همان نام وی محمد گلندام استفاده کنید و این عبارت عجیب «جامع دیوان» را کلا بزدایید، شایسته تر است. هرچند که سلیقه شخصی من است و اگر نظر دیگری دارید بر همان مبنا عمل کنید.
- عبارت «جامع دیوان»، عبارت رسمیای است که در میان عموم پژوهشگران برای اشاره به محمد گلندام استفاده میشود. البته ما سعی کردیم در طول مقاله در چند جا این دو نام و عبارت را در کنار یکدیگر بیاوریم تا برای مخاطب عام آشناسازی شود.
- در زیربخش «نام و نشان»، مهمترین مساله ای که می شد به آن پرداخت، نیامده؛ این که نام حافظ، محمد است.
- اشاره خواهد شد.
- در زیربخش «پرورش و بالندگی»، پاراگراف اول، منظور از «سختگیری سنی» را متوجه نشدم.
- منظور سختگیری برای مذهب اهل سنت است که از سوی مبارزالدین صورت میگرفت. بازنویسی میشود.
- یکی از مواردی که به گمانم بیشتر باید به آن پرداخته شود، «مکاشفه» حافظ است. البته اشاره ای گذرا به آن کرده اید که شبی خوابی می بیند اما به نظر من کافی نیست؛ چون بسیار به آن اشاره شده و مشهورترین لقب حافظ، «لسان الغیب»، هم احتمالا از همینجا آمده. گفته اند که حافظ پس از مکاشفه غزل مشهور «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...» را سروده و زبان شعرش روحانی و عرفانی شده. البته این جریان را در زیربخش «روایتهای تاییدنشده» (اگر صلاح دیدید چنین زیربخشی را اضافه کنید) می توانید بیاورید چون چنین رخدادی را به لحاظ تاریخی نمی توان تایید کرد.
- بله، همانطور که گفتید، اینها از سوی پژوهشگران تأیید نمیشوند و حتی بسیاری از ایشان به این ماجراها نمیپردازند. اینها اگر بخواهند ذکر شوند، در همان بخش ابتدایی داستانهای زندگی — که به افسانهها میپردازند — قرار میگیرند.
- یکی دیگر از روایتهای تایید نشده، روایت دیدار حافظ با تیمور لنگ است که در دو یا سه جای مقاله به آن اشاره شده، اما در هیچ جا گفته نشده که حکایت این دیدار چه بوده (البته من هم در منبعی ندیدم، ولی گویا کَل کَلی در مورد حفظ قرآن بوده).
- این دیدار کاملاً تأیید نشده. من متن را خلاصه کردم، چون احساس کردم بیان کل داستان، اطاله است. ماجرای حفظ قرآن نبوده، دربارهٔ بیت «اگر آن ترک شیرازی...» و بخشش سمرقند و بخارا از سوی حافظ و اعتراض تیمور به این ماجرا بوده است. اصولاً بیشتر جنبهٔ طنز و کنایهآمیز دارد، مثل حکایتهای گلستان است.
- پیشنهاد می کنم هرآنچه از اشعار را که به عنوان شاهد و مصداق گفتار در متن آورده اید، به بخش یادداشتها اضافه کنید.
- همین را مدنظر داشتیم. البته تا جایی که بتوانیم همین کار را میکنیم. گاهی امکانپذیر نیست.
- در زیربخش تحصیل و تدریس، در مورد انتساب حافظ به متصوفه صحبت کردید که جای آن به نظرم اینجا نیست و در بخش جهان بینی باید به تفصیل در این مورد پرداخت.
- بررسی میشود.
- در سفرها، اطلاعات خیلی درهم است. پیشنهاد می کنم برای هر یک از دو سفر مهم حافظ یعنی سفر به یزد و سفر به جزیره هرمز یک پاراگراف جداگانه بنویسید. علاوه بر این سفرهای دیگری نیز به حافظ نسبت داده می شود (مانند اصفهان و حجاز و نجف) که برای همه آنها نیز سرجمع می شود یک پاراگراف اختصاص داد. ضمنا پیوندی که به «زندان سکندر» داده اید درست نیست. این پیوند به «مدرسه ضیایه» می رسد که امروزه به زندان سکندر معروف است. اما حافظ در سفر به یزد چون احساس غربت کرد، در شعری از تعبیر زندان سکندر برای یزد استفاده نمود و منظورش یک بنای خاص مانند مدرسه ضیاییه نبوده است.
- بررسی میشود.
سپاس از توجه شما ٪ مرتضا (بحث) ۲۶ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)
- نظرات مرتضا (بخش سوم- سایر سرفصلها)
- در مورد بخش سروده ها:
- حافظ به جز آنچه در دیوان گرد آمده، سروده دیگری ندارد. بنابراین اختصاص یک بخش به سروده های حافظ و اختصاص تنها یک زیربخش به دیوان حافظ، به عقیده من جالب نیست. بخش و زیربخش را می توان ادغام کرد. پیشنهاد من این است که عنوان فصل بشود دیوان حافظ و زیرفصلهای جدید به این شکل سامان دهی شود: گردآوری، نسخه برداری، شرح و تحشیه، تصحیح و چاپ، و در نهایت ترجمه.
- عنوان اصلاح میشود. اما مطالب برای دیوان، همگی در مقالهٔ خود دیوان پرداخته خواهد شد. مطالبش مفصل است و این مقاله گنجایش ندارد.
- بر خلاف بعضی از عنوانهای قبلی، این بخش هرم وارونه شروع نشده است. به نظرم ابتدا بگوییم که اشعار حافظ فلان طور در دیوان گردآوری شده و این دیوان مشتمل است بر غزلیات و قصیده ها و ... و در آن فلان ترتیب رعایت شده (نگفته ایم و باید بگوییم که غزلیات بر مبنای حرف آخر دومین مصراع هر غزل به ترتیب حروف الفبا آمده اند) بعد برسیم به جمله اول شما که شواهد تاریخی نشان می دهد اشعار حافظ از بین نرفته و ...
- بازبینی خواهد شد.
- در پاراگراف دوم گفته اید «افسانه بیان می کند...». متوجه منظور نمی شوم. منظورتان یک روایت تایید نشده و غیر قابل استناد است؟ در این صورت اصطلاح افسانه باید اصلاح شود.
- بازبینی خواهد شد.
- اختصاص یک بخش به «ممدوحان حافظ» اگرچه در بعضی از منابع معتبر سنتی (مانند تاریخ ادبیات صفا) معمولا می آید، اما به عقیده من برای دانشنامه خیلی مناسب نیست. این که شاعری از فلان شخصی سله ای ستانده و مدحی برایش گفته، فی نفسه اهمیتی ندارد مگر آن که آن مدح به دلیل دیگری از نظر دانشنامه ای مهم باشد. در مدح افراد مشهورتر یا افرادی که شاعر حشر و نشری با آنها داشته (مثلا در مورد حافظ: شاه شجاع یا قوام الدین حسن یا ابواسحاق)، بهتر است در بخش زندگینامه بیاید. در مورد افراد حاشیه ای و غیر مشهور (مثلا در مورد حافظ: حاکم هرمز یا فلان حاکم لرستان و...) می توان به کلی از موضوع صرف نظر کرد. این افراد اگر سرشناسی دارند، می توان در مقاله مربوط به خودشان به مدح شدنشان توسط یک شاعر مشهور اشاره کرد. پیشنهادم این است که بخش عمده ای از این بخش در زندگی نامه ادغام شود و بخش های کم اهمیت به کل حذف شوند. البته این هم از آن نظرهای شخصی است که ممکن است شما نپسندید و اصراری هم نمی کنم.
- البته همهٔ شخصیتهای این بخش ممدوح نبودهاند، شماری تنها معاصر حافظ بودهاند. فعلاً این بخش باشد.
- در خصوص معاصران هم همین عقیده را دارم. اگر شخصی که معاصر حافظ بوده و با او حشر و نشری داشته، دیداری کرده، تمجیدی کرده، بر اندیشه او اثری گذاشته، شاگرد یا استادش بوده و از این قبیل، خب باید در زندگی نامه بیاید و اختصاص یک بخش به معاصران فرد چندان جالب نیست؛ به هر حال همه افراد سرشناسی که در بازه زمانی 720 تا 790 هجری زنده بوده اند، معصران وی بوده اند.
- خب دو مطلب است، یکی اینکه از لحاظ گزارشهای تاریخی مثلاً میان حافظ و شاه شجاع چه گذشته و چه رخ داده است؛ و دوم اینکه جایگاه مثلاُ شاه شجاع نزد حافظ چگونه بوده است. این دو موضوع باید تفکیک شوند و اگر در همان بخش زندگینامه به بخش دوم هم اشاره شود، کمی باعث از دست رفتن انسجام مطلب میشود.
- در مورد آرامگاه، قبل از این پیشنهاد کردم که از مرگ جدا شود و مرگ به زندگی نامه منتقل شود و آرامگاه یا به بزرگداشت برود و یا بخش مستقلی شود. آنچه به لحاظ محتوا در این بخش کم است، تجدید بنای آرامگاه در دوران معاصر است. در مورد این که آیا قبر حافظ در دوران های قبلی به دستور حاکمان یا پادشاهان تخریب شده یا نه اطلاعی ندارم (می دانم که شاه اسماعیل که بسیاری از آرامگاههای بزرگان اهل سنت را تخریب کرد با مزار حافظ کاری نداشت) اگر چنین اطلاعاتی در منابع موجود باشد به کامل شدن موضوع کمک می کند.
- برای این بخش هم که بالاتر عرض کردم.
- در مورد اثر پذیری حافظ از پیشینیان و معاصران:
- چرا «اثرپذیری حافظ از پیشینیان و معاصران» و نه مختصرا «اثرپذیری»؟
- احساس کردیم گویاتر است.
- آنچه در ذیل اندیشه خیامی آمده، بیشتر باید در جهان بینی حافظ مطرح شود. خیلی مستقیم گفته نشده که حافظ از خیام تاثیر پذیرفته بلکه بیشتر به اندیشه های مشترک خیام و حافظ اشاره شده.
- دقیق این مطلب الان در خاطرم نیست. بررسی میکنم.
- اثرپذیری حافظ از خواجو، ظهیر و سعدی (و شاید یکی دو شاعر دیگر) به نظرم جا دارد مفصل تر پخته شود و حتی یک زیربخش به آنها اختصاص داد. در این زیرفصلها نظرات منتقدان برجسته، مصداقهای لفظی یا مضمونی، تضمینها و استقبالها و مواردی از این دست پرداخته شود.
- خیلی مفصل میشود. درنظر داشته باشید که حجم فعلی مقاله ۱۹۵ کیلو است و با توجه به حجم دیگر مطالبی که باید بیایند، محدودیت فضا داریم. اصولاً ما حجم مطالب را خیلی خلاصه کردیم، بهویژه از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی که مدخلی ۱۸۷ صفحهای برای حافظ دارد. ولی بازهم چشم، اگر جا داشته باشد سعی میکنیم بیشتر بپردازیم.
- این که گفته شود شعر فلانی از فلانی برتر است را چندان دانشنامه ای نمی بینم. به فرض یک منتقد یا ادیبی بگوید شعر حافظ مثلا از شعر خواجو برتر است. این عبارت نه دقیق است، نه محکم است و نه پایایی دارد. این قسمتها را به نظرم یا تعدیل کنید یا بزدایید یا ببرید در بخش نقدها و نظرها.
- بررسی میشود.
- وقتی از زندگی نامه عبور کردیم و به بحث تاثیرپذیری رسیدیم، دیگر باید ذره بین را از شغل و تحصیلات و زمینه اجتماعی شاعر برداریم و بر آثار او تمرکز کنیم. بخش عمده ای از آنچه در ذیل زیربخش علوم نقلی و عقلی آمده، تکراری است از آنچه در زندگی نامه آمده: حافظ در علوم نقلی و عقلی تحصیل کرده، تدریس کرده، شاگرد نویسنده کتاب مواقف بوده، فلان کتابها را خوانده، پس از علوم عقلی و نقلی تاثیر پذیرفته. نخیر. اگر در بخش تاثیر پذیری ها هستیم باید بگوییم ردپای فلان اندیشه در شعر او دیده شده، از فلان تکنیک استفاده کرده، فلان استقبال را انجام داده، فلان مضامین را آورده پس از علوم عقلی و نقلی تاثیر پذیرفته.
- بررسی میشود.
- به نظر من اگر به جای تقسیم بندی اثرپذیری ها به عرفان، ادب فارسی، ادب عربی، آیین های ایران باستان، تقسیم بندی را بر اساس تک تک بزرگانی که از آنها تاثیر گرفته (مثلا فردوسی، سعدی، خواجو، عطار، عین القضات همدانی، امروالقیس و ...) انجام دهیم چند حسن دارد. اول این که از تکرار پرهیز می شود. مثلا الان دست کم در دو جا از مولوی و دو جا از عطار اسم برده ایم. ثانیا مطالب به صورت متراکم تر به خواننده منتقل شده است و ثالثا خودمان مجبور می شویم که افراد را گزیده تر بیاوریم. الان برخی از افرادی که به عنوان تاثیرگذار بر حافظ مطرح شده اند، بدون هیچ حجت و دلیلی از آنها اسم برده ایم. مثلا تا جایی که می دانم همام تبریزی و نزاری قهستانی اصلا شاعران صاحب سبکی نیستند و مقلدان صِرفِ سعدی اند. اما گفته شده که حافظ از اینها متاثر بوده. این که حافظ مضمونی از آنها را به کار برده یا مثلا تذکره نویس و شاعری در 5 قرن پیش کسی را متاثر از کسی می دانسته، به تنهایی، دلیل بر تاثیرگذاری نیست. اگر از تاثیر عطار، خواجو، ظهیر و سعدی بخواهیم بگوییم، شاید برای هر کدام بتوانیم یک مقاله بنویسیم اما از خیلی از اسامی که در اینجا ردیف شده اند شاید یک خط هم نتوانیم بگوییم. پیشنهاد: از این بیست و اندی شاعر، پنج شش مورد مهمتر را به زیربخش ارتقا دهیم و یک یا دو پاراگراف در موردشان بنویسیم. یک زیربخش سایرین هم داشته باشیم و بگوییم که فلانی حافظ را متاثر از اینها نیز می دانسته (مثلا جامی حافظ را متاثر از نزاری قهستانی می دانسته)
- بررسی میکنیم. البته من شخصاً نظرم بر اندیشهها و جریانهاست و نه اشخاص. ببینیم نظر دیگر دوستان چیست.
- در زیربخش اندیشه خیامی، در خط اول گفته شده اثرپذیری حافظ از خیام منفعلانه است. در جمله بعدی گفته شده منفعلانه نیست.
- لطفاً دوباره مطالعه کنید.
- در بخش سبک و هنر شعری مباحث خوبی آمده؛ عدم استقلال ابیات در غزل، ایهام و صور خیال و مبارزه طلبی با استفاده از اقتباس. ولی این بخش خیلی خیلی حشو و اضافات دارد. پاراگراف اول که به نظر من اصلا ارتباطی به حافظ ندارد، در برخی قسمتها دوباره وارد مبحث تاثیرپذیری شده و یک جاهایی هم مضمون اشعار مورد بررسی قرار گرفته که جایشان اینجا نیست. در مقابل، توضیحات عالیی که در مورد موسیقی شعر حافظ آمده است می تواند در این بخش بیاید.
- پاراگراف اول را بازبینی میکنیم. موسیقی در شعر حافظ معمولاً بهخاطر اهمیت و گستردگی مطلبش در میان پژوهشگران، مستقل پرداخته میشود. اما بازهم شاید بتوان جمع زد. ببینیم نظر دیگر دوستان چیست.
- بخش اثرگذاری به وضوح ناقص و پراکنده است. دست کم یک یا دو پاراگراف باید در مورد اثرپذیری گوته از حافظ نوشت. اثرگذاری حافظ در غرب خیلی بیش از اینهاست. جا دارد به اقبال لاهوری هم که در بخش بعدی به اقتباسهای او از حافظ اشاره شده اما جایش اینجاست، اشاره شود.
- بله، این بخش هنوز نلقص است و در حال تحقیق.
- در بخش دیدگاهها، من ایراد جدی دارم به این که دیدگاهها را به دو بخش موافق و مخالف تقسیم کنیم؛ به دو علت: اول این که یک دیدگاه ممکن است لزوما موافق یا مخالف نباشد؛ بلکه صرفا نقد باشد. دوم این که وقتی دیدگاهها را به مخالف و موافق تقسیم کنیم، خواه ناخواه توجهمان به جای سخن، به گوینده سخن جلب می شود. آنچه در ذیل موافقان نوشته شده (شاهان بابری به حافظ علاقه داشتند و فال حافظ می گرفتند) هم دیدگاه نیست. بنابراین پیشنهاد می کنم از اصطلاح موافق یا مخالف پرهیز کنیم و اگر لازم است تقسیم بندی صورت گیرد، تفکیک بر اساس دسته بندی نظرات صورت پذیرد: از دیدگاه مذهبی، از دیدگاه هنری و ادبی، از دیدگاه اجتماعی، از دیدگاه سیاسی و امثالهم.
- من هم خودم موافقم که کلاً تفکیکپذیری صورت نگیرد. موقتی است. ابتدا باید وزن این بخش را تعدیل کنیم. درحالحاضر کفهٔ مخالفان سنگین است.
- جایگاه جهانی حافظ نیز به نظر من عنوان خوبی برای یک بخش نیست. پیشنهاد: عنوان بخش را «شناخت و بزرگداشت حافظ» بگذارید و موضوعاتی مانند حافظ پژوهی، مرکز حافظ شناسی، روز بزرگداشت، آرامگاه، کنگره های بین المللی، نامگذاری اماکن، پول ملی در ایران و احیانا برخی کشورهای دیگر و امثالهم را در این بخش تجمیع کنید.
- بررسی میشود. البته به نظر من، بحث آرامگاه جداست و در همان بخش درگذشت بهتر است پرداخته شود.
سپاس از توجه شما ٪ مرتضا (بحث) ۲۷ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۷ (UTC)
- نظرات مرتضا (بخش چهارم و پایانی- آنچه نیست)
- به نظرم بیش از اندازه به نظرات اصغر دادبه توجه شده. ایشان تحصیلاتی در ادبیات فارسی ندارد و دکترای الهیات دارد. از دیگر سو منابعی از سوی متفکران برجسته که در مورد حافظ صاحبنظرند مغفول مانده است. البته منظور این نیست که باید از همه این منابع مستقیما استفاده شود. اما این همه نظریات و تحلیلها که استادان مسلم ادبیات و تاریخ در مورد حافظ دارند، حیف است که ما در این مقاله مستقیما یا غیرمستقیم به آنها نپردازیم. برخی از این منابع عبارتند از:
- از کوچه رندان: عبدالحسین زرینکوب
- کاخ ابداع: علی دشتی
- در پیرامون اشعار و احوال حافظ: سعید نفیسی
- حافظ شیرین سخن: محمد معین
- حافظ: بهاءالدین خرمشاهی
- چارده روایت: بهاءالدین خرمشاهی
- حافظ به گفته حافظ: محمد استعلامی
- شرح سه غزل حافظ: بدیع الزمان فروزانفر
- این کیمیای هستی: محمدرضا شفیعی کدکنی
- معشوق حافظ کیست: محمد اسلامی ندوشن
- چهار سخنگوی وجدان ایران: محمد اسلامی ندوشن
- عرفان حافظ (یا تماشاگه راز): مرتضی مطهری
- تاریخ ادبیات ایران (جلد سوم): ادوارد براون
- حافظ شناخت: عبدالعلی دستغیب
- حافظ شناسی: سعید نیاز کرمانی که مجموعه ای چند جلدی از مقالات صاحبنظران مختلف درباره حافظ است و متن آن در کتابخانه دیجیتال نور در دسترس است.
- شاملو و حافظ: علی شریعت کاشانی
- حافظ چه می گوید: احمد کسروی
- حافظ: خنیاگری، می و شادی: هما ناطق
- و...
- این همان ایراد نخستی است که در لید گمخ عرض کردیم. در فاز دوم تحقیق، ما به دنبال منابع متنوع و معتبری هستیم تا پراکندگی دیدگاهها را برآورده کند. ممنون از منابع. منابع دیگری هم هست که درحال یافتن مسیری برای دسترسیشان هستیم.
- در مورد تصحیح های معتبر دیوان حافظ کمتر گفته شده.
- هر آنچه برای دیوان است، در مقالهٔ خودش پرداخته خواهد شد.
- در مورد حضور حافظ در زندگی اجتماعی مردم مانند ضرب المثلها، نگهداری دیوان حافظ در خانه ها، تدریس حافظ در مکتبخانه ها و مدرسه ها، مشاعره و به خصوص در مورد تفال از حافظ چیزی گفته نشده.
- اینها هم در زمرهٔ دیوان قرار میگیرند، جز اشارهای به تفأل که درحال تحقیق برایش هستیم.
- جای یک بخش با عنوان اقتباس و بازآفرینی خالی است. ایرج پزشکزاد رمانی دارد با نام «حافظ ناشنیده پند» که شخصیتهای اصلی آن حافظ و محمد گلندام هستند. شاید اقتباسهای دیگری نیز باشد. کیارستمی نیز در کتابی، روایتی مدرن از اشعار حافظ دارد. همچنین آثار تجسمی مانند مجسمه ها و نقاشی ها (گویا فرشچیان نقاشی هایی برای یک دیوان حافظ کشیده) می تواند در این بخش اشاره شود. فیلم حافظ (فیلم) و تئاتر از کوچه رندان هم قابل ذکر هستند.
- اگر عنوان بخش «جایگاه جهانی حافظ» همان بماند، این مطالب هم میتواند در زیر همان بخش کار شوند. ببینیم چه میشود.
- در این مقاله 8 عکس مختلف از حافظیه کار شده. بهتر است تنوع بیشتری در انتخاب عکس ها داشته باشیم.
- درست میگویید. اما متأسفانه من هرچه زیرورو کردم، تصاویر مناسب و زیبا و باکیفیتی — چه در انبار و چه در نت و جاهای دیگر — پیدا نکردم که بتوانیم استفاده کنیم؛ ما حتی تصویر یا تندیسی رسمی و زیبا و باکیفیت از حافظ نداریم که بتوانیم در جعبه اطلاعات بیاوریم و بهناچار بازهم به تصویر آرامگاه بسنده کردیم. تصاویر فعلی، بهترین تصاویر موجودند و البته سعی شده با بخش مربوط پیوند محتوایی داشته باشند. اگر تصویری سراغ دارید لطف میکنید معرفی کنید.
تشکر از توجه شما ٪ مرتضا (بحث) ۲۷ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)
- @مرتضا: سلام و دم شما گرم. :) بابت تأخیر در پاسخ پوزش میخواهم. گرفتاری است دیگر. :) برای خوانش راحتتر پاسخها، در زیر هم مورد پاسخ دادم. امیدوارم دیگر دوستان هم سریعتر بررسی بفرمایند تا فاز دوم تحقیق را آغاز کنیم. ممنونیم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۴ (ایران) ۲۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)
- نظرات سالار محمدیان
@Salarabdolmohamadian: سلام، چشمانتظار شماییم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۶ (ایران) ۲۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
- حافظ پژوهی گسترش یابد و بخش بندی شود . . . بخشی به تصحیحات . . . بخشی به شرح ها (شرح شوق هم هست) . . . بخشی به موسیقی حافظ . . . مفصل ترین بخش به تفسیر حافظ . . . ولی نه! غلط گفتم! «حافظ پژوهی» تبدیل شود به «تصحیحات معتبر» . . . و آن دیگرها که گفتم، چنان که همین حالا هم هست، در بخش های گوناگون مقاله مصطحلک شود. خیلی خوب است. «حافظ پژوهی» زیاده جعلی است.
- چند تا کتاب برجسته در حافظ شناسی می شناسم: آئینه جام عباس زریاب خویی . . . عرفان و رندی در شعر حافظ داریوش آشوری . . . این کیمیای هستی شفیعی کدکنی . . . مکتب حافظ منوچهر مرتضوی . . . این ها کتاب هایی است که سرشناسی دارد تا مقاله مستقل در ویکی پدیا داشته باشد. در نتیجه یک رده می خواهد مثل «کتاب ها درباره حافظ» یا چنین چیزی . . . که شاید هم وجود دارد و من خبر ندارم . . . وقتی این رده درست شد، قابل تصور است که در یک جعبه ناوبری لینک شود و فهرستکی بسازد . . . جعبه ناوبری حافظ یا جعبه ناوبری دیوان حافظ؟ . . . اوَلی. دوَمی باید غزل ها و دستنویس ها را فهرست کند، مثل جعبه ناوبری شاهنامه.Salarabdolmohamadian (بحث) ۲۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)
- @Salarabdolmohamadian: سلام و دم شما گرم :) چشم، انجام خواهد شد. با مهر -- |کامران آزاد| ۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۵ (ایران) ۲۹ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۵ (UTC)
- لید:«اما خودش هرگز در هیچ از این گروهها قرار نگرفت. کنایههای تلخ و تندی که در دیوانش به صوفیان فریبکار و سلاطین متظاهر به دینداری زده است، اثباتی بر این ادعا هستند.» ممکن است حافظ جزو هیچ طریقتی نبوده باشد، اما کنایههای تلخ و تندی که در دیوانش به صوفیان فریبکار و سلاطین متظاهر به دینداری زده اثبات چنین چیزی نیست. مثلا همزمان وی به طور کنایی در شعر آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ، شاه نعمتالله ولی را ستوده است. یک نکته مهم این است که در آن زمان تصوف فرهنگ عمومی بوده و به این قاطعیت نمی شود گفت که حافظ جزو هیچ طریقتی نبوده است.
- «رندی در نگاه حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است؛ و رند متفکر روشنفکر» روشنفکر امروز یک معنای اصطلاحی دارد که در زمانه حافظ اصلا مطرح نبوده است. این تحمیل اندیشه های امروزی به تاریخ است.
- به نظرم این همه جزئیات که هر یک دیدگاه خاص است در پاراگراف سوم لید آن هم به صورت فکت اصلا قابل قبول نیست. حتی در متن هم اینها باید به صورت دیدگاه نوشته شود و جایش اصلا لید نیست.
- «بهخاطر غیرفارسیزبان بودنِ حکومت اصلی و مرکزی ایران» منظور کدام حکومت است؟
- مطالب مندرج در ابتدای بخش «داستانهای زندگی» باید در بخش جداگانه «منبع شناسی» بیاید.
- یک نکته که جایش در بخش «زمینهٔ تاریخی» خالی است، و البته می تواند هنگام برگزیدگی افزوده شود، وضعیت فرهنگی و علمی شیراز در آن دوره است. به دلایلی از جمله گزند ندیدن شیراز از مغولان ، زمانه حافظ مقارن بود با اوج گیری علمی و فرهنگی این شهر. از جمله دو مدرسه کلامی-فلسفی با محوریت جلالالدین دوانی و صدرالدین دشتکی را می توان نام برد. پیشتر از آنها نیز میر سید شریف جرجانی می زیسته است.
- مقاله درباره مذهب کلامی و فقهی حافظ نیز ساکت است. از یک سو وی ممکن است متاثر از کشاف زمخشری معتزلی بوده باشد، اما در عین حال اشعری یا ماتریدی بودنش با توجه به اشعارش بعید نیست. همچنین برخی او را متشیع می دانند. به لحاظ فقهی هم گویا شافعی بوده است. به هر حال جایش خالی است. یک منبع دم دستی که سرخط منابع دیگر را می دهد. [۱] --سید (بحث) ۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۰۱ (UTC)
- یک بحث هم درباره عرفان حافظ است. منابعی نظیر مرتضی مطهری به این موضوع پرداخته اند.--سید (بحث) ۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۰۱ (UTC)
- @Sa.vakilian: سلام سیدجان و ممنونیم. :) چشم، حتماً بررسی خواهیم کرد. متأسفانه کار کمی عقب افتاده که انشاءالله جبران خواهد شد. با مهر -- |کامران آزاد| ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۲ (ایران) ۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
@Kamranazad: اگر کار مقاله تکمیل شده است درخواست جمع بندی بدهید.--سید (بحث) ۳۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۰ (UTC)
- @Sa.vakilian: نه، هنوز خیلی کار دارد. دوستان هم معطل من شدند که درگیر گمب امام حسین بودم. انشاءالله بهمحض اتمام آن گمب، با قدرت این را از سر میگیریم. ممنونم. :) با مهر -- |کامران آزاد| ۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۴۰ (ایران) ۳۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)
- @Kamranazad: آیا فکر می کنید می شود در مدت زمان کوتاهی کار را به اتمام رساند؟ ٪ مرتضا (بحث) ۱ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)
- @مرتضا: سلام، در مدتِ کوتاهی که نه؛ اما اگر اجازه دهید، این گمخ باز باشد، چون درحال کار هستیم؛ بالاخره کارْ گروهی است و آنهم پژوهشی، و نیاز به ذهن و روانِ آرام و دسترسی به منابع و... دارد. با دوستان درحالِ کار بر روی حافظیه هم هستیم و انشاءالله بهزودی آن را هم راهیِ گمخ میکنیم. حافظیه زمانبر نیست و اتمامِ آن، کار را برای حافظ راحتتر میکند. ممنونم. با مهر -- |کامران آزاد| ۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۸ (ایران) ۱ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)
- @Kamranazad: آیا فکر می کنید می شود در مدت زمان کوتاهی کار را به اتمام رساند؟ ٪ مرتضا (بحث) ۱ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)
@Kamranazad و AnuJuno: سلام. اوضاع چطوره؟--سید (بحث) ۱۰ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۳ (UTC)
- @Sa.vakilian: سلام. فعلا راکد ولی کمی زمان دهید راهی پیدا میکنیم که دستکم خوبیدگی را با موفقیت به پایان ببریم. ▬ AnuJuno (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)
- @AnuJuno: چه مقدار زمان مد نظرتان است؟ ٪ مرتضا (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)
- @مرتضا: در حد بررسی مواردی که در بالا مطرح شد. قرار بود من روی حافظیه کار کنم ولی فعلا به اتمام رساندن این نظرخواهی اولویت بالاتری دارد. نظرخواهی بلندی است و کمی وقت میطلبد نظرات را بررسی کنم. مواردی با هم همپوشانی دارند که آن هم مورد توجه است. ▬ AnuJuno (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۱ (UTC)
- @AnuJuno: چه مقدار زمان مد نظرتان است؟ ٪ مرتضا (بحث) ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)
- بحث بسته شده است. لطفاً آن را تغییر ندهید. ادامهٔ دیدگاهها باید در صفحهٔ بحث مناسب ثبت شوند. نباید ویرایش دیگری در این ریسه انجام شود.