برای درختی به این نام به پده نگاه کنید.

کبوده در شاهنامه چوپان افراسیاب بود. چون ایرانیان به سرداری طوس از کاسه‌رود گذشتند و خبر رسیدن لشکریان ایران انتشار یافت. تژاو کبوده را شب‌هنگام به جاسوسی به اردوگاه سپاه ایران فرستاد. اما اسب کبوده در تاریکی شیهه زد و بهرام که طلایه‌دار سپاه ایران بود به جانب صدا آمد و در تاریکی تیری بر کمربند کبوده زد و او را از اسب فرو افکند.

کبوده
اطلاعات کلی
نامکبوده
شغلچوپان
نژادتــرکان
آئیندیویسنا
ملیتتـــوران

کبوده در شاهنامه

ویرایش

بهرام نزد کبوده رفت و از او پرسید که چه کسی او را به جاسوسی فرستاده است. کبوده امان خواست و گفت که تژاو او را فرستاده‌است و اگر در امان باشد او را به محل تژاو رهنمون خواهد ساخت. اما بهرام سر او را با خنجر از تن جدا کرد و به پای لشکریان افکند [۱]. سپاه ایران به سپهسالاری طوس پس از عبور از مرز فرود به مرزبانی پلاشان رسید آنجا نیز با خاک یکسان کرد و پس از عبور از تنگه‌ای صعب‌العبور و برفی به مرز گروگرد رسید. ویژگی این سرزمین کوهستانی بودن و دارای مراتع و چراگاهای سرسبز است برای دام‌ها و گله‌های اسب و گوسفند. سکنهٔ این سرزمین احتمالاً به شغل دام و چرا و شکار اشتغال داشتند. هنگام یورش سپاه ایران به گروگرد مرزبانی آن تژاو بود [۲].

گروگرد بودی نشست تژاوسواری که بودیش با شیر تاو
فسیله بدان جایگه داشتیچنان کوه تا کوه بگذاشتی
خبر شد که آمد ز ایران سپاهگله برد بباید به یکسو ز راه
فرستاد گردی هم اندار شتاببه نزدیک چوپان افراسیاب
کبوده بدش نام و شایسته بودبه شایستگی نیز بایسته بود [۳]

جستارهای وابسته

ویرایش

پانویس

ویرایش
  1. شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی، ۱۱۵۳.
  2. گروگرد ممکن است معرب بروجرد باشد یا بالعکس بروجرد معرب گروگرد است، نام اصلی بروجرد، بروگرد بود و بروگرد ممکن است همسان گروگرد باشد
  3. شاهنامه. جلدچهارم. فرود سیاوش، ص ۱۹۱

منابع

ویرایش
  • شریفی، محمد (۱۳۸۷). محمدرضا جعفری، ویراستار. فرهنگ ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.
  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.