حکمت متعالیه

مکتبی فلسفی در جهان اسلام

حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است. در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است. فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست، بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. [نیازمند منبع]

چیستی

ویرایش

پیش از ملاصدرا چند فیلسوف مسلمان از جمله ابوعلی سینا و قیصری نیز از واژه حکمت متعالیه استفاده کرده‌اند. اولین بار ابوعلی سینا این واژه را در کتاب الاشارات و التنبیهات به کار برده است و از آن به عنوان اسراری یاد می‌کند که جز برای راسخان در حکمت متعالیه آشکار نیست. جالب توجه این که ملاصدرا فلسفه خود را با عنوان حکمت متعالیه نام ننهاده است، این واژه صرفاً در عنوان یکی از مهمترین آثار ملاصدرا به نام «الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه» به کار رفته است که این اثر با عنوان «اسفار» یا «اسفار اربعه» نزد متخصصین امر مشهور است. اما بعد از ملاصدرا، به مرور زمان، واژه «حکمت متعالیه» در نزد اهل فن برای اشاره به نظام فلسفی ملاصدرا رایج شده است[۲].

بنا بر دیدگاه او بدیهی‌ترین مسئلهٔ جهان، مسئلهٔ وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آن را درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. اما ماهیت یا سرشت آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیده‌ها می‌شود و به هر موجود قالبی ویژه می‌بخشد. همهٔ پدیده‌های جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانه است، زیرا از هستی‌بخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگی‌های هر یک از این پدیده‌ها از تفاوت میان ذات و ماهیت آن‌ها حکایت دارد. بنا بر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیاء است و ماهیت معلول وجود به‌شمار می‌آید.

ملاصدرا در مخالفت با استادش میرداماد که خود پیرو سهروردی بود، مدعی شد که «وجود» امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری. صدرا دربارهٔ حرکت نیز نظریه جدیدی عرضه کرد که به حرکت جوهری مشهور است. تا قبل از آن تمامی فلاسفه مسلمان معتقد به وجود حرکت در مقولات نه‌گانه عرض بودند و حرکت را در جوهر محال می‌دانستند. اما صدرا معتقد به حرکت در جوهر نیز بود و موفق شد چهار جریان فکری اسلامی یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی به وجود آورد.[۳]

مسائل مورد بحث حکمت متعالیه عبارتند از:

فلسفهٔ هستی، فلسفهٔ نفس، فلسفهٔ اخلاق، فلسفهٔ معرفت، فلسفهٔ عرفان، فلسفهٔ دین، فلسفهٔ سیاست، فلسفهٔ هنر[۲].

پانویس

ویرایش
  1. منطق و فلسفه،مرتضی مطهری.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ پناهی آزاد، حسن، فلسفه حکمت متعالیه، قبسات ۱۳۸۵، ش ۳۹ و ۴۰.
  3. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، بایگانی‌شده در ۲۳ فوریه ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۴۷

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش