تَهمینه دختر شاه سمنگان (از سرزمین‌های توران)، همسر جهان پهلوان رستم و مادر سهراب است. حکیم حماسه سرا، فردوسی، دربارۀ این بانو چنین می سراید، که روزی رستم برای نخجیر و شکار به نزدیک شهر سمنگان به صید می پردازد و چند گورخر شکار و کباب می نماید و پس از صرف و تناول آن، برای رفع خستگی زین از پشت رخش گرفته و رخش را به چرا در صحرا رها می کند و در همان شکارگاه به خواب می رود. عده ای از سربازان و مردم شهر سمنگان که در آن حوالی بودند برای آن که از رخش رستم کره ای به دست آورند، رخش را به هر زحمتی با کمند می گیرند و می برند. رستم که از خواب بر می خیزد به اطراف نظر می افکند، رخش را نمی بیند و از این رو بسیار دلگیر می شود. به ناچار از جای برخاسته، زین اسب بر پشت خود گذاشته و خود را به نزدیک شهر سمنگان می رساند.
ادامه...