درگاه:شاهنامه/شخصیتها
آرش کمانگیر نام یکی از اسطورههای کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطورهاست. اسطوره آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده است.ابوریحان بیرونی به هنگام توصیف جشن تیرگان، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن رااز روز حماسه آفرینی آرش میداند.بسیاری آرش را از نمونههای بیهمتا در اسطورههای جهان دانستهاند؛ وی نماد جانفشانی در راه میهن است.
«چو آرش که بردی به فرسنگ تیر/چو پیروزگر قارن شیرگیر»
شاهنامه
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۲ فریدون یکی از شخصیتهای اساطیری ایران است. او پادشاه پیشدادی بود که بر پایه شاهنامه فردوسی پسر آبتین و از تبار جمشید بود و با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد. سپس خود پادشاه جهان گشت. فریدون در پایان خسروانی جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج بخشید. او ایران را به ایرج داد، ولی سلم و تور نیرنگ کردند و ایرج را به کشتند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج داد.
سیمرغ پرندهای افسانهای است با دم طاووس،سر و بدن عقاب و پنجههای شیر و پرندهای بی مانند در اساطیر ایرانی است.او نقش مهمی در داستانهای شاهنامه دارد. کنامش کوه اسطورهای قاف است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. زال را میپرورد و همواره او را زیر بال خویش پشتیبانی میکند. به رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن یاری میرساند.دیگر شاعران پارسی گوی نیز مانند عطار در منطق الطیر سیمرغ را چهرهٔ داستان خود قرار دادهاند.
«من زبان و نطق مرغان سر بسر/با تو گفتم فهم کن ای بیخبر»
«در میان عاشقان مرغان درند/کز قفس پیش از عجل در میپرند»
«جمله را شرح و پیانی دیگر است/زانکه مرغان را زبانی دیگر است»
«پیش سیمرغ آنکسی اکسیر ساخت/کو زبان جملهٔ مرغان شناخت»
عطار نیشابوری
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۴ رستم نام آورترین چهرهٔ اسطورهای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطورهای ادبیات ایران است. او فرزند زال و رودابه است و تبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطورهای و چهرهٔ برتر اوستا) و از طریق گرشاسپ به جمشید میرسد. و تبار مادری او به مهراب کابلی و ضحاک میرسد. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد.
«همان پر سیمرغش آمد به یاد/بخندید و سیندخت را مژده داد»
«یکی مجمر آورد و آتش فروخت/وزآن پر سیمرغ لختی بسوخت»
«هم اندر زمان تیره گون شد هوا/پدید آمد آن مرغ فرمانروا»
«چو ابری که بارانش مرجان بود/چه مرجان که آرایش جان بود»
«ستودش فراوان و بردش نماز/بر او کرد زال آفرین دراز»
«چنین گفت با زال سیمرغ کاین غم چراست/به چشم هژبر اندرون نم چراست»
شاهنامه
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۵ جمشید یکی از پادشاهان اسطورهای ایرانیاست و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمدهاست. در اسطورههای ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شدهاست. در شاهنامه، جمشید، فرزند طهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام به خاطر خودبینی و غرور فره ایزدی را از دست میدهد و به دست ضحاک کشته میشود.
«بپرداخت آب میانگاه خاک/ بپرورد ماهی در آن آب پاک»
«ز جمشید ماند چنین یادگار/اگرچه برآمد بسی روزگار»
«هنرور شده خاک ایران زمین/بشد زان سپس سوی ماچین و چین»
شاهنامه
کاوه آهنگر شخصیتی اسطورهای متعلق به ایران باستان است. در شاهنامه فردوسی آمده که او قیامی مردمی علیه فرمانروایی به نام ضحاک را پی میریزد. نشان جنبش او، درفش کاویانی، پیشبند چرمیاش است که بر سر نیزهای میآویزد.
«چو کاوه برون شد ز درگاه شاه/برو انجمن گشت بازارگاه»
«همی بر خروشید و فریاد خواند/جهان را سراسر سوی دادخواند»
«از آن چرم کاهنگران پشت پای/ ببندند هنگام زخم درای»
«همی کاوه آن بر سر نیزه کرد/همانگه ز بازار برخاست گرد»
شاهنامه
هما در اسطورههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر سر هر کس بیافتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شدهاست. در افسانههای ایران مثل ققنوس در اساطیر مصر و یونان صاحب کرامت است. هما در ادبیات ایران به عنوان نماد سعادت است و برعکس جغد که نماد شوم است البته هما میتواند پرندهای افسانهای و اساطیری باشد.نقش این پرنده در کنده کاریها و برخی از سر ستون های پارسه نیز پیداست. هواپیمایی ملی ایران با بکارگیری ایهام نام هما و نیز نماد هما به بهترین شکل چه به در تعبیر پرنده سعادت و چه در استفاده از حروف کوتاه شده برای نامش این باور فرهنگ عامه را با فعالیت تجاری خود پیوند زده بود. در نشان کنونی باشگاه فوتبال پرسپولیس هم نمادی از سر این پرنده به کار گرفته شده است.
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۸
گُردآفرید یا گُردآفرین پهلوان زن ایرانی و دختر گژدهم است. در داستان رستم و سهراب گردآفرید با سهراب رزم کرد و به دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند.
«زنی بود بر سان گرد سوار/همیشه به جنگ اندرون نامدار»
«کجا نام او بود گردآفرید/که چون او به جنگ اندرون کس ندید»
شاهنامه
تَهمینه دختر شاه سمنگان (از سرزمینهای توران)، همسر جهان پهلوان رستم و مادر سهراب است. حکیم حماسه سرا، فردوسی، دربارۀ این بانو چنین می سراید، که روزی رستم برای نخجیر و شکار به نزدیک شهر سمنگان به صید می پردازد و چند گورخر شکار و کباب می نماید و پس از صرف و تناول آن، برای رفع خستگی زین از پشت رخش گرفته و رخش را به چرا در صحرا رها می کند و در همان شکارگاه به خواب می رود. عده ای از سربازان و مردم شهر سمنگان که در آن حوالی بودند برای آن که از رخش رستم کره ای به دست آورند، رخش را به هر زحمتی با کمند می گیرند و می برند. رستم که از خواب بر می خیزد به اطراف نظر می افکند، رخش را نمی بیند و از این رو بسیار دلگیر می شود. به ناچار از جای برخاسته، زین اسب بر پشت خود گذاشته و خود را به نزدیک شهر سمنگان می رساند.
ادامه...
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۱۰
سهراب فرزند رستم و از بطن تهمینه دختر شاه سمنگان است. وی در سمنگان که بخشی از توران محسوب میشد به دنیا میآید. رستم پس از بدنیا آمدن سهراب مهرهای بر بازوی وی میبندد تا شناسهای باشد برای فرزندش و سپس توران را ترک میکند.
سهراب پس از شناختن اصلیت خود و دریافتن اینکه فرزند رستم است تصمیم میگیرد که ابتدا ایران و سپس توران را فتح کرده و پدر خود را بر تخت شاهی هر دو کشور بنشاند.
ادامه...
سام نریمان، پدر زال و پدر بزرگ رستم است. او از تبار گرشاسپ (پهلوان)، پهلوان اسطورهای ایران می باشد. شاید در آغاز جوانی سام صاحب فرزند نمیشد این موضوع را فردوسی تلویحاً در داستان «اندر زادن زال» گزارش میکند. زمانیکه زال به دنیا آمد همهٔ موهای تنش سفید بود و کسی از شبستان جرئت نکرد این خبر را به سام برساند و یک هفته خبر مسکوت ماند. عاقبت دایهای شیردل پیش سام آمد خبر تولّد را به سام گفت و وی فوراً به شبستان آمده و کودک را سپید موی دید بسیار برآشفت.
درگاه:شاهنامه/شخصیتها/۱۲ بهآفرید (بِهْآفَریٓد) دختر گشتاسپ، شخصیتی اسطورهای نیمهتاریخی در اساطیر ایران است. نام او در شاهنامه به صورت بهآفرید و در تاریخ طبری به صورت باذافره و فاذافره آمدهاست. وی به همراه خواهرش، همای، به دست خیونان اسیر میشود و سرانجام برادرش اسفندیار ایشان را میرهاند.
به خواری ورا زار برداشتند/برو باره و تاج نگذاشتند
کیومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.
گیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سی سال شهریاری جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شدهاست:
زال از قهرمانان اسطورهای ایرانی است که نامش در شاهنامه رفتهاست. زال در پارسی به معنای سپیدمو است. وی پسر
سام و پدر رستم است. سام از آن که پسرش با موی سپید و در شکل پری یا دیو به دنیا آمده بود ناخرسند بود. از این رو او را در پای کوهی که سیمرغ بر آن آشیان داشت رها کرد. سیمرغ نوزاد را یافت و به آشیانه خود برد و بزرگ کرد. از این پس سیمرغ تا پایان زندگی یاور زال و پسرش رستم است.
ادامه...