ناصر الدین بجه‌ای که به ناصر الدین شیرازی و ناصر بجه‌ای هم شهرت دارد، از شاعران پارسی‌گوی سده هفتم و اوایل سده هشتم هجری بود. تخلّص شعری او «ناصر» بود.

ناصر بجه‌ای
نام اصلی
ناصر الدین بجه‌ای، ناصر الدین شیرازی
زادهسده هفتم هجری
روستای بجه، رامجرد، استان فارس، ایران
محل زندگیشیراز
درگذشتهاوایل سده هشتم هجری
آرامگاهمصلّای شیراز
تخلصناصر
پیشهشاعر
زمینه کاریشعر فارسی
ملیتایرانی
دورهاتابکان فارس

اصل او از «بجه» روستایی از قصبات رامجرد میان استان فارس و اصفهان بود و چون در شیراز سکونت داشت به شیرازی شهرت یافته‌است.

ناصر بجه‌ای از معاصران سعدی بوده‌است[۱] یعنی ظاهراً نزدیک به سی الی چهل سال از اواخر عمر سعدی در دوران حیات او بوده‌است و بنابراین دوران حیاتش مصادف بوده‌است با اواخر دوره اتابکان فارس یا سَلغُریان، و بعد از آنان در دوران استیلای حاکمان مغول بر آن سامان.

با آنکه ناصر از شاعران مشهور دوران خود بوده و دیوانش در قرن هشتم و نهم شهرت داشته و از آن منتخباتی در سفاین اشعار و جُنگ‌ها نقل شده، با این حال اطلاع ما از زندگی او کم است.

قدیمترین مأخذی که در آن از او یاد شده تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی در ۷۳۰ هجری قمری است. حمد اللّه می‌نویسد: «ناصر بجه، بجه دهی است از ولایت رامجرد فارس، و او معاصر شیخ سعدی شیرازی بود، اشعار نیک دارد»

امین احمد رازی نیز نوشته‌است که او معاصر سعدی بوده و با این حال مدعی است که وی «از منتسبان اتابک مظفرالدّین زنگی بوده»[۲] و چنان‌که می‌دانیم این اتابک یعنی «مظفّر الدین زنگی بن مودود» از سال ۵۵۸ تا ۵۷۱ بر فارس حکومت می‌کرد و در این مدت نه سعدی شیرازی بدنیا آمده بود و نه ناصر بجه‌ای. به‌هرحال امین احمد دربارهٔ ناصر گوید که «شعر کم از وی شهرت گرفته … و شعرش حدّ متوسط بوده» است.

مأخذ دیگری که در آن کمابیش با تفصیل بیشتر از ناصر بجه‌ای سخن رفته تذکره صحف ابراهیم اثر ابراهیم خلیل است. در این تذکره نام ناصر بجه‌ای در ردیف حرف نون بدین شرح آمده‌است:

«ناصر الدین بجه معاصر شیخ مصلح الدّین سعدیست. از فنون علوم بهره تمام داشته و با وجود کمالات ظاهری درویشی اختیار نموده در فقر و تجرید از بلندنامان شد و در طریق شاعری به‌مذاق تصوّف بیانی فصیح دارد. گویند در ابتدای حال که در شیراز به‌کسب علوم اشتغال داشت بر طبیب پسری منصور نام عاشق گردید و مدتی درین شغل بسر برد اما بعد از استکمال مرتبه عشق مجازی در وسط جوانی بطریق صوفیه میل نمود. در علم تصوّف و ضبط مسائل توحید چند رساله متین دارد. وفاتش در سال هفتصد و پانزده (۷۱۵ ه) بوده، در شیراز به‌مصلا مدفونست».

سعید نفیسی شرح مختصری دربارهٔ ناصر بجه‌ای آورده.[۳] و پس از اسم و شهرت او و تأیید معاصر بودنش با سعدی و غزلسرایی وی و اقامتش در شیراز گفته‌است که «از احوال وی جزین چیزی بدست نیست» و «از غزلیات او جز اندکی چیزی نمانده‌است» ولی بعد در شرح شاعری بنام «ناصر» از شعرای قرن هفتم نوشته‌است که: «تنها اثری که ازو هست فتوت‌نامه منظومی‌ست تقریباً در ۷۰۰ بیت بر وزن شیرین و فرهاد وحشی که در ۶۸۹ بپایان رسانیده‌است و شاید وی همان ناصر بجه‌ای سابق‌الذکر باشد.[۴]

اشعار ویرایش

هر چند از اشعار ناصر بجه‌ای نمونه‌های چندانی باقی نمانده و دیوانش در دست نیست، اما خوشبختانه مقداری موجود است که می‌توان دیوانچه‌ای از آن ترتیب داد.

در هفت اقلیم، اثر امین احمد رازی، غزلی از او نقل شده[۲] و در مونس الاحرار[۵] نه غزل و در جنگی مورّخ به تاریخ هشتصد و بیست و اندی، گرد آورده عبد الحیّ نامی در ماردین، و محتوی مطالب متنوّع گوناگون که در کتابخانه مرکزی دانشگاه به‌شماره (ف ۱۶۱۲) محفوظست یک غزل و یک رباعی، و در مجموعه‌ای متعلق به کتابخانه ایا صوفیا که میکرو فیلم آن به‌شماره (ف ۱۰۸) در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.[۶] یک ترجیع‌بند در هشت برگ شامل یکصد و هفتاد و شش بیت، و در یک جنگ اشعار فارسی که حاوی سخنان منتخب متعددی از شعرای معروف است[۷] نیز اشعاری از او دیده می‌شود.

شیوه ویرایش

سخن ناصر بجه‌ای در همه اشعار به‌جا مانده بسیار روان و به‌ویژه در غزل‌های به‌شیوه‌ای ساده و با لطافت بسیار و حاوی مضمون‌های دلپذیر است. لحن گفتار او بیشتر به‌شاعران مشرق ایران پیش از قرن هفتم هجری متمایل است. در غزل‌های وی علاوه بر مضامین عشقی گاه به‌معانی عرفانی برمی‌خوریم و برخی از غزل‌های او در جواب غزل‌های مولوی ساخته شده‌است.

نمونه اشعار ویرایش

گر در دل بی‌مهرش یک ذره وفا بودیانصاف درین عالم همتاش کجا بودی
گر چشم کَرَم گَه‌گَه بر حال منش بودیجان در قدمش کردن حقّا که روا بودی
گر طالع سعد ما ما را مددی دادیآن شمع بتان دایم در مجلس ما بودی
گر تَرکِ خطا کردی ای تُرکِ خطا چشمتجز مهر تو ورزیدن حقّا که خطا بودی
گر نرگس سرمستت در من نظری کردیچون زلف تو حال من آشفته چرا بودی
گر ز اشک نگشتی سرخ این روی زراندودمبر عشق خَطِ سبزت زَردیش گُوا بودی
گر ز آنکِ شبی دادی سلطان خیالت باراین درد مرا الحق امیدِ دوا بودی
جز من بوصال تو پیروز نگشتی کسگر عاشق بی‌دل را تأثیر دعا بودی
گر هیچ طلب کردی وصل تو بها از مامحصول دو کَون آنرا یک نیم بها بودی
گر معتزلی دیدی نور رخ چون ماهتدر مذهب او بی‌شک اثبات روا بودی
ور ز آنکه زدی لعلت بر هر دو جهان عکسیبنیاد دو عالم را امکان بقا بودی
بر چون تو جهانسوزی عاشق نشدی ناصرگر عاشقی ای دلبر نَز حکمِ خدا بودی

تخلّص ویرایش

وی تخلّص خود را در همه اشعارش «ناصر» آورده و در یکی از ابیات بنام خویش یعنی «ناصر الدین» اشاره کرده‌است[۸]

پانویس ویرایش

  1. مستوفی، حمدالله (۷۳۰). تاریخ گزیده. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۰۰۰۶۰۹۲.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ رازی، امین احمد. محمدرضا طاهری، ویراستار. تذکره هفت اقلیم. سروش. ص. ۲۰۸.
  3. نفیسی، سعید (۱۳۴۴). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. فروغی. ص. ۱۷۶.
  4. نفیسی، سعید (۱۳۴۴). تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی. فروغی. ص.  ۱۷۷.
  5. جاجرمی، محمد بن بدرالدین. مونس الاحرار فی دقائق الاشعار. تهران: انجمن آثار ملی. صص. ۹۸۹–۹۹۴.
  6. فهرست میکرو فیلم‌های کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ص 615 به بعد.
  7. فهرست میکرو فیلم‌های کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران صص 409- 410.
  8. مستوفی، حمدالله (۷۳۰). تاریخ گزیده. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۰۰۰۶۰۹۲. ص ۷۵۵

منابع ویرایش

  • صفا، ذبیح‌الله (آبان ۱۳۹۲). تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی: از پایان قرن هشتم تا اوایل قرن دهم هجری. تهران: انتشارات فردوس. صص. ۶۴۶–۶۴۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۰-۳۱۱-۵. تاریخ بازبینی: ۱۳ آبان ۱۴۰۱