نضر بن حارث
نَضر بن حارث یکی از بزرگان عرب مکه در دورهٔ صدر اسلام و از معدود اعراب باسواد بود، که با منطقهٔ حیره در جنوب عراق ارتباط داشت و گویا به ابله و خوزیه (اهواز) نیز سفری داشتهاست و با خواندن داستانهای شاهان ایرانی، مردم را از گرد آمدن به دور پیامبر اسلام برحذر میداشت و میگفت داستانهایی که من میگویم از قصههای پیامبر بهتر است.
ابن هشام روایت کرده که هنگامی که محمد میخواست تا پیروانش را با یاد خوشی هایی که برای درستکاران اندوخته شدهاست متأثر سازد (و شاید برای مقابله با رقیبش نضر بن حارث در مکه، که داستانهایی دربارهٔ پهلوان های ایرانی چون رستم و اسفندیار میگفت و شنوندگان سخنان محمد را به سوی خود میکشاند) بارها از اصطلاحات فارسی استفاده کرده، زیرا شکوه و تجملات زندگی درباری ایران از دیرباز در میان عرب ها مشهور بوده و به آن مثال میزدند.[۱]
فعالیت تبلیغاتی نضربن حارث در بُعد قصهگویی و نقّالی همراه با آوازخوانی در وسعتی گسترده، مدتها استمرار داشت. تا آنجا که ابنعباس میگوید: هشت آیه از آیات قرآن کریم در مذمت و نکوهش او نازل شده است؛ بهویژه آیاتی که به اساطیر الاولین اشاره دارد، خطابش را قصهگویی مزبور ذکر کردهاند. برخی مفسّران، آیهٔ ۹۳ سوره انعام را که در آن آمدهاست: «کسی گفت من هم همانند آنچه خدا فرو فرستاده نازل خواهم کرد»، اشاره به او و ادعاهایش میدانند. به قولی ۸ آیه از سوره قلم و نیز آیات ۳ و ۴ سورهٔ حج یا ۵ و ۶ سورهٔ فرقان در مذمت نضربن حارث نازل گردیدهاست:[۲] َوَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ (لقمان ۶): از مقاتل و کلبی روایت شده است که: نضربن حارث به طریق تجارت به جانب ملک عجم (پارس) رفته بود و قصه رستم و اسفندیار و بهرام گور خریده در مجامع قریش به نوعی بهگوش ایشان میرسانید که شیفته و فریفته میشدند و به جهت سرگرم شدن به آن، قرآن را فرو میگذاشتند و نضربن حارث بر وجه عناد و انکار میگفت که اگر محمد از قصه عاد و ثمود و عظمت ملک سلیمان و داوود نبی خبر میدهد، من از وسعت مملکت و وفور ابهت ملوک عجم و اکاسره (کسریها) و قیاصره (قیصرها) سخن میگویم. در جنگ بدر اکبر، ابن حارث اسیر شد، محمّد تا او را دید دستور قتل داد، و علی بن ابیطالب گردن او را زد.
پانویس
ویرایش- ↑ BOSWORTH، IRAN AND THE ARABS BEFORE ISLAM، 610-611.
- ↑ منهاج الصادقین ج ۷ ص ۲۱۶۲. / منﮫج الصادقین ج ۷ ص ۲۲۰صفحهٔ ۳۷۲
منابع
ویرایش- [۱]
- [۲][پیوند مرده]
- ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ هـ، ۱۹۹۳ م، الجزء الاول، ص-۲۶۷–۲۶۴ / ابن اثیر، تاریخ کامل، ترجمه محمدحسین روحانی، تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۴ ش، ج دوم، ص ۸۸۰
- ابن سعد، طبقات، ترجمه محمد مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۹، ج اول، ص ۱۹۸ / ابن هشام، پیشین، ص ۲۶۷–۲۶۶
- عباس زریاب، سیرت رسول الله، تهران، سروش، ۱۳۷۰، بخش اول، ص ۱۴۸–۱۳۷ / محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶، ص ۱۲۶
- ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، مرکزنشر انتشارات، علمی و فرهنگی، ج اول، ص ۴۲
- سبب نزول الآیة۶ لقمان:
کان بعض الکفار (نضربن حارث) إذا سمع النبی صلی الله علیه وسلم یقرأ القرآن یأخذ غیره من الناس ویقول لهم: تعالوا، أنا أحدثکم أحسن من هذا الحدیث. وکان منهم رجل من کبار المجرمین من الکفار یقال له: النظر بن الحارث، وقد أنزلت فیه آیات فی کتاب الله عز وجل تتوعده علی ما کان یصنعه مع النبی صلوات الله وسلامه علیه، وکان قد اشتری کتباً للأعاجم (عجمها) فیها قصص رستم و اسفندیار من ملوک الأعاجم، فکان یجمع المشرکین ویحدثهم ویقول: حدیثی خیر أم حدیث محمد -صلی الله علیه وسلم-؟ فکان یزعم أن حدیثه خیر من حدیث النبی صلی الله علیه وسلم،
- BOSWORTH, C.E (2006). "IRAN AND THE ARABS BEFORE ISLAM". Cambridge History of Iran (به انگلیسی). Vol. III/۱. New York: Cambridge University Press.