خسرو پرویز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
در نمای موبایل مشکل دارد
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خط ۷۳:
 
== زندگی سیاسی خسرو ==
{{سال‌شمار زندگانی خسرو پرویز}}
=== عاقبت کار هرمزد و به تخت نشستن خسرو دوم (دور اول سلطنت؛ ۵۹۰ م) ===
بهرام از قسمت علیای زاب در حوالی [[موصل]] روانهٔ تیسفون شد. لشکری از پایتخت برای دفع او بیرون آمد، اما همین لشکر هم سر به طغیان برداشت و خسرو پسر هرمزد را که از تیسفون و در واقع از ترس خشم و سوءظن پدر گریخته بود، پادشاه خواند. وقتی این خبر به تیسفون رسید، مردم شوریدند و سررشتهٔ امور از دست خارج شد. [[وستهم]] ([[ویستهم]]؛ گستهم،<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، ص ۵۰۸}}</ref> بیستام،<ref>{{پک|قدیانی|۱۳۸۷|ک=تاریخ کامل ایران زمین|ص=۸۳۸}}</ref> ویستاخم،<ref>{{پک|قدیانی|۱۳۸۷|ک=تاریخ کامل ایران زمین|ص=۸۳۸}}</ref> بسطام<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، ص ۵۰۸}}</ref>)، برادرزن هرمزد که از دودمان بزرگ و اشرافی اسپهبدان و دایی خسرو دوم بود، توانست برادرش وُندوی (بُندوی؛<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، ص ۵۰۸}}</ref> وُندویَه،<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، ص ۵۰۸}}</ref> [[بندویه|بُندویَه]]) را که در اثر سوءظن شاه در تیسفون زندانی شده بود، از زندان بیرون بیاورد. این دو برادر به کمک عده‌ای دیگر از نجبا درصدد ایجاد بلوای بزرگی برآمدند. هرمزد که از این وقایع باخبر شد، شتابان به پایتخت بازگشت، اما شورشیان که وستهم و بندوی در رأسشان قرار داشتند، به کاخ سلطنتی رفتند و هرمزد را از سلطنت خلع کردند و به زندان انداختند و پسر او خسروی دوم را که بعدها به اَبرویز (اَپرویز؛ در [[فارسی امروزی]] به صورت پرویز، یعنی پیروز و مظفر) ملقب شد، به سلطنت برداشتند. خسرو که در این زمان در آذربایجان بود، شتابان به تیسفون رفت و در سال ۵۹۰ م. تاج بر سر نهاد.<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، صص ۵۰۹–۵۰۸}}</ref><ref>{{پک|قدیانی|۱۳۸۷|ک=تاریخ کامل ایران زمین|ص=۸۳۸}}</ref>{{efn|لازم است ذکر شود که از احوال و اعمال و زندگانی خسرو دوم پیش از رسیدن او به سلطنت، اطلاع چندانی در دست نداریم.}} بلافاصله به چشمان هرمزد میل کشیدند و او را کور کردند. پس از مدتی نیز هواخواهان خسرو او را به قتل رساندند.<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۹۶|ک=تاریخ مردم ایران|ص=ج ۱، ص ۵۰۹}}</ref>{{efn|البته طبق یک روایت از طبری (۹۹۸/۲)، هرمزد بلافاصله بعد از توقیف به قتل نرسید؛ بلکه در زندان ماند، و وقتی خسرو در اثر شکست از نیروهای بهرام چوبین به بیزانس پناهنده شد، بندویه و ویستهم از نیمهٔ راه بازگشتند و هرمزد را کشتند. نیز این روایت که گفته شده قتل هرمزد توسط شورشیان به این خاطر بوده که احتمال داشته بهرام با آمدن به پایتخت و مسلط شدن بر اوضاع، او را به تخت بنشاند، ظاهراً برای توجیه کشتن هرمزد جعل و ساخته شده؛ چون بسیار دور از ذهن است که بهرام خواسته باشد دیگر بار همان فردی را به پادشاهی برساند که خود علیه او شورش کرده بود.}}