جنگ ذوقار: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) : + رده:آسیا در ۶۰۹ (میلادی) |
جز ویکیسازی رباتیک(۶.۸) >ایران در زمان ساسانیان، پیامبر اسلام، تاریخ طبری، مردم ایران، رسول خدا، بنی لخم... |
||
خط ۱:
'''جنگ ذوقار''' {{به عربی|یوم ذی قار}} به جنگی گفته میشود که بین سپاه [[خسرو پرویز]] و قبایل [[بکر بن وائل]]، در جنوب [[عراق]] در گرفت. در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت [[لخمیها]]، [[حیره]] که امروزه شهر [[کوفه]] نامیده میشود، از چند طایفهٔ عربی شکست خوردند. در مورد زمان این جنگ نقل قولهای متفاوتی وجود دارد اما به احتمال قوی این جنگ پیش از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام]] رخ دادهاست. علت رخداد جنگ ذوقار کشته شدن [[نعمان بن منذر]]، آخرین امیر [[ملوک لخمی]] به دست [[خسرو پرویز]] و حوادث متعاقب آن بود. [[ملوک لخمی]] دست نشاندهٔ [[ساسانیان]] و مدافع منافع ایران در بین اعراب محسوب میشدند.<ref>پورداود، ص ۳۶۲</ref> کشتن و برانداختن [[نعمان بن منذر]] که در تمام بادیه حسن شهرت داشت و جایگزینی او با یک والی ایرانی نژاد، ناخوشنودی اعراب را در پی داشت <ref>تقی زاده، ص ۱۴۹</ref> و در اثر آن دوستی دیرین مردم آن سرزمین با ایرانیان به دشمنی گرائید و همچنین از نظر سیاسی دولت حائل بین ایران و اعراب از بین رفت و مداخلهٔ مستقیم ایران در امور عرب، ناخوشنودی اعراب را قویتر کرد. از سوی دیگر داستان شکست ایران در نزدیکی پایتخت از قبایل عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام [[عربستان]] پیدا کرد که نقل تمام مجالس شد. این شکست از نظر روحی موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید و تأثیر زیادی در فتوحات بعدی اعراب داشت.<ref>تقی زاده، ص ۱۴۷</ref>
{{جعبه جنگ
خط ۲۵:
== علل کشته شدن نعمان از نظر طبری ==
[[طبری]] مینویسد {{نقل قول بزرگ}}پس از مرگ [[منذر بن منذر]] (منذر پنجم) (مرگ در سال ۵۸۲ میلادی، هشت سال قبل از بپادشاهی رسیدن خسرو) خسرو مردی میجست که او را پادشاه عربان کند. مترجم عربی دربار خسرو [[عدی بن زید عبادی]] که کار تربیت و پرورش نعمان از کودکی به او سپرده شده بود، ترتیبی فراهم کرد که از بین یازده پسر بر جای مانده، از منذر، نعمان، به پادشاهی برسد. بعد از پادشاهی نعمان، به سبب فتنه و بدگویی اطرافیان نعمان که با عدی دشمنی داشتند و میگفتند «عدی بر نعمان منت میگذارد و میگوید که او بوده که نعمان را پادشاه کرده» با این سخن چینیها کینهٔ عدی کمکم به دل نعمان افتاد و او را به [[حیره]] فراخواند. [[عدی بن زید عبادی]] که در خدمت خسرو بود از وی اجازه خواسته و پیش نعمان رسید. [[وی بی]] درنگ عدی را زندانی کرد تا هنگامی که خسرو فرستادهای برای جویا شدن از وضع عدی به حیره فرستاد. نعمان که از شکایت عدی در نزد خسرو و خشم آتی خسرو بیمناک بود، دستور قتل عدی را صادر کرد.
چندی نگذشت که نعمان از مرگ عدی پشیمان شده و پسر او، [[زید بن عدی]] را همراه نامهای، به خدمت خسرو، بجای پدر فرستاد. از این پس کار ترجمهٔ نامههایی که به سرزمین عرب و به سوی نعمان میرفت، با زید شد. چنان بود که ملوک پارسیان از ولایتها طلب زنانی میکردند که وصف آن نوشته شده بود ولی از دیار عرب چیزی نمیجستند و نمیخواستند. [[زید بن عدی]] که کینهٔ قتل پدر، بدست نعمان را بر دل داشت و مورد علاقه و اعتماد خسرو بود، به او خبر داد که «وصف زنانی که شما میجویید را خواندهام و دانم که در پیش بندهٔ تو [[نعمان بن منذر]] از دختران وی و عمانش و کسانش بیشتر از بیست زن بر این صفت هست.»
خط ۵۷:
۲. دسیسهها و دروغهای مترجم عربی دربار خسرو.<ref>طبری، ص ۷۵۷</ref>
۳. حس بینیازی دولت ایران از [[ملوک لخمی]]، بواسطهٔ انعقاد صلح ممتد، بین خسرو و [[پدر زن]] او [[موریکیوس]]. این قرارداد صلح، در سال [[۶۰۲ (میلادی)|۶۰۲ میلادی]]، بعلت قتل [[موریکیوس]] ملغی شد. طبق این نظریه قتل نعمان باید پیش از این تاریخ بودهباشد.<ref> زرین کوب، ص ۱۴۵</ref>
۴. اختلاف و رقابت مذهبی، بین نعمان که مسیحی [[نسطوری]] و [[شیرین]] زن خسرو، که مسیحی [[یعقوبی]] (مونو فیزیت) بود. دسائس این دو فرقه مسیحی بر ضد یکدیگر، در عهد خسرو، بسیار شدت گرفته بود. شاید خسرو تحت نفوذ زن محبوب خویش [[شیرین]] و طبیب مخصوصش گابریل و یا یکی از قدیسین پرنفوذ مسیحی بنام سرجیوس که خسرو او را حامی خود میدانست و هر سه یعقوبی مذهب بودند، با نعمان که دین [[نسطوری]] داشت، بیمهر شده باشد.<ref>تقی زاده، ص ۱۴۵ و ۱۴۶</ref>
=== زمان احتمالی کشته شدن نعمان و جنگ ذوقار ===
در تاریخ [[مردم ایران]] قبل از اسلام، نوشتهٔ [[عبدالحسین زرین کوب]]، تاریخ وقوع جنگ ذوقار سال [[۶۰۴ (میلادی)]] ذکرشدهاست.<ref> زرین کوب، ص ۵۱۲ </ref>
کریستین سن، در کتاب [[ایران در زمان ساسانیان]] نوشتهاست، در فاصلهٔ سالهای [[۵۹۵ (میلادی)]] تا [[۶۰۴ (میلادی)]] خسرو پرویز، نعمان را به زندان انداخت.<ref> کریستین سن، ص ۴۷۳ </ref>
[[حسن تقی زاده]] حدود سال [[۶۰۴ (میلادی)]] و قبل از [[۶۱۱ (میلادی)]] را سال احتمالی وقوع جنگ میداند.<ref> تقی زاده، ص ۱۴۷ </ref>
خط ۷۳:
== حدیثی از پیامبر اسلام دربارهٔ جنگ ذوقار ==
حدیثی از پیامبر اسلام هم در کتاب [[ابن خلدون]] نقل شدهاست که [[رسول خدا]] در ایام جنگ ذوقار در [[مدینه]] بود، فرمودند «امروز عرب از عجم، داد خویش گرفتند و پیروز شدند.» آن روز را بخاطر سپردند، روز نبرد ذوقار بود. هجرت از مکه به مدینه در سال [[۶۲۳ (میلادی)]] صورت گرفتهاست. <ref>ابن خلدون، جلد اول ص ۳۰۸ </ref>
در [[تاریخ بلعمی]] آمدهاست در هنگام جنگ ذوقار، مصطفی (ص) به مدینه آمده بود و هجرت کرده و با مشرکان [[جنگ بدر]] جنگ کرده و ظفر و نصرت او را بود. پیامبر حدیث جنگ بشنید و گفت این اول روز بود که عرب داد از عجم ستانیدند. در اینجا بلعمی، تاریخ وقوع جنگ ذوقار و تاریخ این حدیث را بعد از جنگ بدر یعنی بعد از [[۶۲۴ (میلادی)]] دانستهاست. <ref>بلعمی، ص ۱۱۳۲ و ص ۱۱۳۵</ref>
در [[تاریخ طبری]] تاریخ این حدیث همزمان با جنگ ذوقار و بعد از مبعث [[۶۱۰ (میلادی)]] ذکر شدهاست.<ref>طبری، ص ۷۵۹</ref>
'''هر چند لازم به ذکر است که این حدیث ضعیفالإسناد میباشد.'''
خط ۱۰۸:
== نتایج شکست ایرانیان در جنگ ذوقار ==
در حالی که اردوهای ایران، همانوقت در داخل خاک [[روم شرقی]] فتوحات شایانی کردهبودند، شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شدهباشد و در بادی نظر، خطیر بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام [[عربستان]] پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسهها و افتخارات عرب شد و یوم [[ذی قار]] از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع خبط سیاسی خسرو پرویز، در برانداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولتهای قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بیتأثیر نبود.<ref>تقی زاده، ص ۱۴۶</ref> از سوی دیگر برکنار شدن خاندان باستانی بنیلخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به [[حیره]] هیچگونه پایداری از آنان دیده نشد و بیچون و چرا خود را به عربها سپردند. اگر باز خاندان [[بنی لخم]] سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود به این آسانی دشمن در آنجا رخنه نمیکرد و به [[تیسفون]] راه نمییافت.<ref>پنجاه گفتار پورداود، ص ۳۶۶</ref>
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
== منابع ==
خط ۱۴۱:
[[رده:جنگهای ایران و اعراب در دوران ساسانیان|ذوقار، جنگ]]
[[رده:ملوک لخمی]]
[[رده:ویکیسازی رباتیک]]
|