'''عدالت اجتماعی''' یکی از دلالتهای مفهوم [[عدالت]] است که منظور از آن تخصیص «منصفانه ی» منابع در یک جامعه است. به این معنا قانون باید به سطح قابل قبولی از [[برابری]] واقعی و رسمی دست یابد و باید توزیع منصفانهٔ منابع و برابر فرصتها را تضمین کند.<ref>Routledge Encyclopedia of International Political Economy: Entries G-O, P. 858</ref>
امروزه در جریان اصلی سیاسی سه نظریهنظریهٔ ی فلسفه یفلسفهٔ سیاسی سه مکتب اصلی عدالت وجود دارد:
# آثار ارسطو در خصوص عدالت که بسیار تأثیر گذار و مجادله برانگیزند که مبنای نظریه هاینظریههای مدرن نو ارسطویی و فردگرایانه برای عدالت هستند، نظیر فلسفه یفلسفهٔ عینیت گرای نیچهای آین رند. مهمترین کار روش شناسانه یشناسانهٔ ارسطو تمایز قراردادن او بین عدالت اصلاحی و توزیعی بود.▼
#نظریههاینظریههای قرارداد اجتماعی که آموزه هایآموزههای لیبرال کلاسیک خود را با فرضیه یفرضیهٔ معروف قرارداد اجتماعی توجیه می کندمیکند: فرض می شود جامعهمیشود یجامعهٔ لیبرال و دمکراتیک مبتنی بر انتخاب آزاد عوامل عاقل و خودمختار است▼
# [[فایده گرایی]]، فلسفه ایفلسفهای که هدف آن حداکثرسازی رفاه جامعه است: نفوذ و قدرت فایده گرایی نیروی اصلی پشتیبان استحکام و قوی کردن فلسفه یفلسفهٔ سیاسی بوده است، خصوصاً پس از پذیرش فایده گرایی توسط [[اقتصاد نئوکلاسیک|علم اقتصاد نئو کلاسیک]]. اغلب نظریات معاصر با واکنش (معمولاً منتقدانه) نسبت به ایده هایایدههای فایده گرایانه شروع می شوندمیشوند.▼
▲# آثار ارسطو در خصوص عدالت که بسیار تأثیر گذار و مجادله برانگیزند که مبنای نظریه های مدرن نو ارسطویی و فردگرایانه برای عدالت هستند، نظیر فلسفه ی عینیت گرای نیچهای آین رند. مهمترین کار روش شناسانه ی ارسطو تمایز قراردادن او بین عدالت اصلاحی و توزیعی بود.
▲#نظریه های قرارداد اجتماعی که آموزه های لیبرال کلاسیک خود را با فرضیه ی معروف قرارداد اجتماعی توجیه می کند: فرض می شود جامعه ی لیبرال و دمکراتیک مبتنی بر انتخاب آزاد عوامل عاقل و خودمختار است
▲#[[فایده گرایی]]، فلسفه ای که هدف آن حداکثرسازی رفاه جامعه است: نفوذ و قدرت فایده گرایی نیروی اصلی پشتیبان استحکام و قوی کردن فلسفه ی سیاسی بوده است، خصوصاً پس از پذیرش فایده گرایی توسط [[اقتصاد نئوکلاسیک|علم اقتصاد نئو کلاسیک]]. اغلب نظریات معاصر با واکنش (معمولاً منتقدانه) نسبت به ایده های فایده گرایانه شروع می شوند.
== نظریه عدالت جان رالز ==
جان رالز سعی کرد با ارائهارائهٔ ی نظریه اینظریهای جایگزین که بدون این که در خصوص رفاه جامعه سازش کند فردگرایانه باشد، بر قدرت فایده گرایی فائق آید. این او را به برساخته ایبرساختهای نظری رهنمون کرد که دهه هادههها مباحثه در خصوص این موضوع را به خود معظوف کرد. در نظر رالز، هر شخص از حقوق اولیه یاولیهٔ تخطی ناپذیری برخوردار است که بنیان آن عدالت است و حتی رفاه جامعه در کلیتش نمی تواندنمیتواند آن را نقض کند. نابرابری اجتماعی باید (از طریق مداخله حکومت) تا حدی کاهش یابد که (الف) هسته یهستهٔ اصلی حقوق دست نخورده بماند و (ب) بازدهی اقتصادی که برای رفاه جامعه لازم است، شدیداً ضربه نخورد.
== حملات لیبرترین بر عدالت اجتماعی ==
رابرت نازیک از مخالفان سرسخت فایده گرایی بود، به مراتب بیشتر از رالز. بر این اساس او اساساً با هرگونه مداخله یمداخلهٔ حکومت بر اساس مقایسه هایمقایسههای فایده و رفاه مخالف بود. در نظر نازیک، یک دولت حداقلی و فقط برای حفاطت از حقوق فردی تخطی ناپذیر (خصوصاً حقوق مالکیت) لازم است. همچون رالز، او معتقد بود حکومت نباید در حقوق و آزادی هایآزادیهای اساسی فردی مداخله کند. به هر روی، او ایده یایدهٔ فرصت برابر را در دستگاه عدالت خود نمی پذیردنمیپذیرد. بنا بر اعتقاد او، صرفاً مالکیت که مبتنی بر [[حق ذهنی]] مشتق شده از اکتساب اموال بی مالک، مبادلهمبادلهٔ ی آزادانه یآزادانهٔ منابع یا انتقال قانونمند توجیه پذیر است. هر درک دیگری از عدالت، آنتی تز نظریه ینظریهٔ عدالت به عنوان یک حق ذهنی است. بنابراین، هیچ توزیع منصفانه ایمنصفانهای از حقوق ذهنی وجود ندارد، و صرفاً فرایند هاییفرایندهایی برای ایجاد و انتقال حقوق ذهنی وجود دارد. این مشکل نظریه ینظریهٔ نازیک هم هست. او حق ذهنی را بیرونی می داند و با مساله یمسالهٔ گسترده تر بی عدالتی هایعدالتیهای گذشته سرسری مواجه می شودمیشود.
فریدریش هایک عدالت اجتماعی را یک سراب می داند، مفهومی دست نیافتنی مبتنی بر دیدگاهی معیوب از بازار. در نظر هایک، بازار را نمی تواننمیتوان منصفانه یا غیرمنصفانه توصیف کرد، زیرا بازار شبیه یک پدیده یپدیدهٔ طبیعیست. توضیف نتایج یک فرایند در بازار (مخصوصاً نابرابری) به عنوان منصفانه یا غیر منصفانه بی معنی است. بازار نوع اعلای سازمان اقتصادی بر حسب بازدهی و نتیجتاً رفاه است. توزیع نابرابر ثروت در یک نظام بازار، بهترین توزیع است حتی برای کسی که کمتر از همه منتفع می شود،میشود، همو در دراز مدت با هر توزیع دیگری غیر از بازار، وضعیت بدتری خواهد داشت. نزدیکی هایک به فایده گرایی روشن است، اما او به فرض هایفرضهای رالز هم بسیار نزدیک است. به هر روی مشکل اساسی تز او دریافتش از بازار به عنوان موجودی فراتر از اصلاح است که بی شک ناشی از اقتصاد اتریشی اوست.