یورگن هابرماس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات فیلسوف
|عنوان= یورگن هابرماس
|سرشناسی=
|تصویر= [[پرونده:JuergenHabermas_retouched.jpg|247px]]
|نام کامل=
|لقب=
|نسب= هابرماس، سال ۲۰۰۷ در [[دانشگاه فلسفه مونیخ]]
|حیطه= [[نظریه اجتماعی]]
|دوره= [[فلسفه غربی]]
|مکتب= [[فلسفه قارهای]]
خط ۱۸:
|نام همسر=
|فرزندان=
|دین=
|مذهب=
|تأثیرگرفته از=[[وبر]]، [[دورکیم]]، [[جورج هربرت مید|مید]]، [[مارکس]]،
|تأثیرگذار بر=
|استادان=
|شاگردان=
|تالیفات=
|امضا=
}}
{{مکتب فرانکفورت}}
'''یورگن هابرماس''' {{آلمانی|Jürgen Habermas}} (زاده [[۱۸ ژوئن]] [[۱۹۲۹ (میلادی)|۱۹۲۹]] در [[دوسلدورف]] [[آلمان]]) از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی معاصر و وارث [[مکتب فرانکفورت]] است که در چارچوب سنت [[نظریه انتقادی]] و [[پراگماتیسم آمریکایی]] کار میکند. او در اردیبهشتماه ۱۳۸۱ سفری به ایران داشت.
تمرکز پژوهشهای او بر روی [[شناختشناسی]]، مدرنیته و تجزیه و تحلیل تحولات اجتماعی جوامع پیشرفته صنعتی [[سرمایهداری]] و سیاست روز آلمان به ویژه با توجه به نقش رسانههای همگانی است. شهرت او بیشتر به ابداع اصطلاح و تز گستره همگانی یا فضای عمومی است که فضایی فکری و اجتماعی را مدنظردارد که در آن، فعالیتهای آگاهی بخش رسانهای به ایجاد زمینه برای بحثهای اجتماعی و انتقادی و ظهور چیزی که او آن را برای دموکراسی بنیادی میداند، میانجامد.
به نظر وی اطلاعات (اکسیژن دموکراسی) در این گستره فرآوری میشود و هرچه فرایندها و روندهای این تولید، آزادتر و خردورزانه تر و با مشارکت حداکثری همه نیروهای اجتماعی باشد، مزایای دموکراسی واقعی تر و تأثیرگذارتر میشود. گستره همگانی فضای اجتماعی ای است که در آن مردم آزادانه شرایط اجتماعی خودرا نقد کرده و مشکلات را برشمرده و بر جریان
== زندگینامه ==
'''هابرماس''' از بزرگترین فلاسفه و عالمان اجتماعی زنده دنیا و وارث مکتب فکری بانفوذِ فرانکفورت است؛ مکتبی که تأثیری بسیار ژرف بر تحول فکری او گذاشتهاست. تا آنجا که پیش از هر چیز نام او، [[مکتب فرانکفورت]] را تداعی میکند. شاید به دلیل رفتار رسمی هابرماس باشد که اطلاع چندانی از زندگی شخصی و خانوادگی او در دست نیست؛ جز اینکه ازدواج کرده و سه فرزند دارد؛ در دوران آلمان نازی بزرگ شده و همین، نقطه آغاز بسیاری از تحولات فکریاش میباشد. به این معنا که او هم مانند بسیاری از روشنفکرانی که [[نازیسم]] را تجربه کردهاند، در آغاز کار روشنفکرانهاش سخت کنجکاو شد تا بداند چطور میتوان ظهور نازیسم را در آلمان – کشوری با این همه اندیشه فلسفی درخشان و رهاییبخش – تبیین کرد و توضیح داد؟ او هم، مانند سایر روشنفکران معاصر خود، به صرافت بازاندیشی و تعیین دوباره جایگاهِ دقیقِ سنت تفکر آلمانی که اینچنین تحقیر شده بود، افتاد.
هابرماس، در [[۱۹۲۹]] در [[دوسلدورف]] آلمان، به دنیا آمد. پدرش،
در دهه ۱۹۵۰، هابرماس آثار [[لوکاچ]] را خواند و بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت. بعد به مطالعه نوشتههای دیگر متقدمان مکتب فرانکفورت روی آورد. بین سالهای [[۱۹۵۶ (میلادی)|۱۹۵۶]] تا [[۱۹۵۹ (میلادی)|۱۹۵۹]] دستیار [[آدورنو]] شد و به این ترتیب از استادش بسیار آموخت و مجموعاً همه اینها باعث گردید تا اولین اثرش یعنی ''دگرگونی ساختاری حوزه عمومی'' را در [[۱۹۶۲ (میلادی)|۱۹۶۲]] بنویسد. مجموعه تأییدها، کاربستها و نقدهای بسیار، این کتاب را – که البته با تأخیر زیاد در سال [[۱۹۸۹ (میلادی)|۱۹۸۹]] به انگلیسی ترجمه شد – به اثری همچنان زنده و پرخواننده بدل ساختهاست.
هابرماس، از [[۱۹۶۱ (میلادی)|۱۹۶۱]] تا [[۱۹۶۴ (میلادی)|۱۹۶۴]] در دانشگاه [[هایدلبرگ]] به تدریس [[فلسفه]] پرداخت و نیز از [[۱۹۶۴]] تا [[۱۹۷۱ (میلادی)|۱۹۷۱]] در دانشگاه [[فرایبورگ]] [[جامعهشناسی]] و فلسفه تدریس کرد. از [[۱۹۷۲ (میلادی)|۱۹۷۲]] تا [[۱۹۸۱ (میلادی)|۱۹۸۱]] مدیریت مؤسسه تحقیقات [[ماکس پلانک]] در [[استارنبرگ]] را بر عهده گرفت. پس از بازگشت به [[فرانکفورت]] در [[۱۹۸۱]]، بزرگترین اثر خود، ''نظریه کنش ارتباطی'' را منتشر ساخت. از [[۱۹۸۲ (میلادی)|۱۹۸۲]] تا [[۱۹۹۸ (میلادی)|۱۹۹۸]] نیز در [[دانشگاه گوته فرانکفورت]] به تدریس اشتغال داشت و اکنون بازنشسته شده. جز اینها، مطالعه [[پراگماتیسم|پراگماتیسمِ]] آمریکایی و اندیشهورزی در حوزههای متنوع فلسفی – که مغفولِ دانشجویان همنسلش بود – او را از سایر اندیشمندان همترازش متمایز ساختهاست.
خط ۴۹:
مطالعه آثار هابرماس، خواننده را پیشاروی جامعهشناسی قرار میدهد که بنمایههای قوی فلسفی دارد و این موضوع، یکی از تفاوتهای او با فرانکفورتیهای قدیمیتر است. هابرماس گرچه هم دانشآموخته و هم اینروزها نمایندهٔ زنده – و به بیانی، آخرین بازمانده – مکتب فرانفکورت است؛ اما در مواردی با آنها همرأی نیست. از جمله اینکه زیربنا و بنمایه کارهای هابرماس فلسفیست؛ در حالیکه مثلاً در اندیشههای آدورنو و [[هورکهایمر]] – شاید جز در مقاله ''نظریه انتقادی و نظریه سنتی'' و در ''مانیفست [[۱۹۳۷]]'' و همینطور در نطق افتتاحیه هورکهایمر – تأکید زیادی بر فلسفه وجود ندارد. در یک کلام، هابرماس از پیشینه فلسفی آلمان، بسیار پرمایهتر از دیگر فرانکفورتیها بهره بردهاست و این، خود را در نقد هابرماس به آدورنو و دیگر فرانکفورتیها نشان میدهد، آنجا که سرزنشوار از عدمِ توجه آنها به [[هایدگر]] میگوید. باز به همین شکل، با اینکه بسیاری از فرانکفورتیهای نسل اول برای رهایی از نازیسم، مدتی کم و بیش طولانی را در [[آمریکا]] گذراندند، هابرماس در نقد آنها از کمتوجهیشان به جامعهشناسی آمریکایی میگوید. در حالیکه خود، کاملاً از جامعهشناسی آمریکایی در نظریهپردازی سود بردهاست.
نیز، هابرماس، اشکالِ نمادین تعامل اجتماعی را به نظریه انتقادی فرانکفورت افزودهاست و بههیچوجه، بدبینی فرانکفورتیها را نسبت به ''خِرَد ابزاری'' ندارد. او، به خرد رهاییبخش و بهترشدن زندگی مردم معتقد است. بنمایههای فلسفی کار هابرماس و تعلقش به مکتب انتقادی باعث میشود که برای جامعهشناسی به جز تحلیل و تبیین، وظیفه ارائه راه حل و یاری رساندن به دیگران را نیز قایل باشد و همه اینها، مجموعاً او را به اندیشمندی بزرگ و متفاوت بدل نمودهاست. این تفاوت را ''پیوزی''، به خلاصهترین وجه، اینطور بیان میکند:
هابرماس، از توجه زیادی که به او شده در شگفت است. برای او، زندگی فکری، بازی، شغل و پرورش هوش و استعداد نیست؛ بلکه قبل از هر چیز، احساس انجامِ وظیفهاست و همین احساسِ انجامِ وظیفه از طریقِ جدیت اخلاقی، بر تمام کارهای او سایه افکندهاست. تنها هدفِ تحقیقاتی هابرماس، پیشبینی و توجیهِ جامعه بهتر جهانیست که فرصتهای بیشتری را برای نیکبختی و صلح و وحدت ممکن سازد. جامعهای عقلانیتر و منطبق با نیازهای جمعی و نه منطبق با قدرتهای خودکامه.
هابرماس پس از فاجعه [[۱۱ سپتامبر]] در گفتگویی مسئله ناهمزمانی تفکر و ابزار را مطرح میکند که در جوامع پیش و در حال گذار موجب خشونت و در نهایت تروریسم میشود. هابرماس از حمله نظامی آمریکا علیه صربها در جنگ کوزوو حمایت کرد که با انتقادهای زیادی مواجه شد.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.wsws.org/en/articles/2014/06/18/habe-j18.html |عنوان=Jürgen Habermas—Germany's state philosopher turns 85 | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref>
=== هابرماس و رسانه ===
از نگاه هابرماسی، [[سرشت]] همه جایی و همه شمول [[رسانه]]ها، هیچ راهی برای شکل گیری و بالیدن [[تفکر انتقادی]] یا [[کنش انتقادی]] برای افراد
(swingewood,1997: 77)
خط ۷۱:
{{ویکیگفتاورد}}
{{ویکیانبار-رده|Jürgen Habermas}}
* نوذری، حسینعلی (۱۳۸۱)؛ بازخوانی هابرماس؛ چاپ اول؛ تهران: نشر چشمه
* وایت، استیون (۱۳۸۰)؛ خرد، عدالت و نوگرایی: نوشتههای اخیر یورگن هابرماس؛ ترجمه محمد حریری اکبری؛ چاپ اول؛ تهران: نشر قطره
* پیوزی، مایکل (۱۳۷۹)؛ یورگن هابرماس؛ ترجمه احمد تدین؛ چاپ اول؛ تهران: نشر هرمس
خط ۸۵:
{{ترتیبپیشفرض:هابرماس}}
[[رده:یورگن هابرماس]]
[[رده:اعضای خارجی فرهنگستان علوم روسیه]]
|