لئون حرفه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Persia (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۱:
| توزیع‌کننده= [[کلمبیا پیکچرز]]{{سخ}}[[گامونت]]
| انتشار= {{پرچمک|فرانسه}} ۱۴ سپتامبر ۱۹۹۴{{سخ}}{{پرچمک|ایالات متحده}} ۱۸ نوامبر ۱۹۹۴{{سخ}}{{پرچمک|بریتانیا}} ۳ فوریه ۱۹۹۵
| اکران=
| مدت= ۱۱۰ دقیقه
| زبان= [[زبان انگلیسی|انگلیسی]]
خط ۲۳:
 
== خلاصه داستان ==
فیلم با صحنه‌ای از بالای [[شهر نیویورک]] شروع می‌شود و داخل کافه و مرکز کار تونی ([[دنی آیلو]]) می‌شود، تونی در حالی که سیگار می‌کشد در مورد کار با شخصی صحبت می‌کند که چهره‌اش چندان پیدا نیست، وی با یک عینک دودی در مقابل تونی نشسته است،نشسته‌است، کار را می‌پذیرد و لیوان شیر جلویش را سر می‌کشد. وی همان لئون ([[ژان رنو]]) آدمکشی حرفه‌ای و خطرناک است (که خودش را بعداً «پاک کننده» معرفی می‌کند.) او در محله [[ایتالیای کوچک]] از [[شهر نیویورک]] زندگی می‌کند. کار سپرده شده را که تهدید و ترساندن یک قاچاقچی مواد مخدر است انجام می‌دهد. او که به خاطر شغلش مجبور است مرتباً مکان زندگیش را تغییر دهد؛ در صحنه‌ای از پله‌ها بالا می‌آید که دختر بچه‌ای دوازده ساله، در راهروی پله‌ها نشسته و مشغول سیگار کشیدن است که ماتیلدا لاندو ([[ناتالی پورتمن]]) یکی از نقش‌های اصلی فیلم می‌باشد. لئون و ماتیلدا آشنایی مختصری با یکدیگر پیدا می‌کنند. در صحنه بعد شاهد درگیری لفظی یکی از مأموران دی. ای. اِی با پدر ماتیلدا هستیم که به خاطر کسری در مواد مخدری است که توسط وی نگه داری می‌شده‌اند.
 
مأمور که از کلنجار رفتن با او به نتیجه‌ای نمی‌رسد موضوع را به اطلاع رئیس خود می‌رساند. در اینجا با نورمن «استن» استنفیلد ([[گری اولدمن]]) یکی دیگر از نقش‌های اصلی فیلم آشنا می‌شویم. وی که از رؤسای دی. ای. اِی است، خود در کار قاچاق مواد و مصرف آن نقش دارد. به پدر ماتیلدا توصیه می‌کند که تا فردا ظهر مواد را تحویل دهد. فردا ظهر استنفیلد به همراه چندین مأمور و همکار خود با اسلحه به منزلشان حمله می‌کنند و تمام اعضای خانواده را به غیر از ماتیلدا که به منظور خرید بیرون رفته، از جمله پسر چهار ساله خانواده را به قتل می‌رسانند. ماتیلدا از خرید بازگشته و متوجه قضیه می‌شود و برای نجات یافتن خود به در منزل لئون رفته و زنگ می‌زند. لئون که مردد در بازکردن در است بر اثر اصرار و التماس ماتیلدا در را باز می‌کند.
فیلم با صحنه‌ای از بالای [[شهر نیویورک]] شروع می‌شود و داخل کافه و مرکز کار تونی ([[دنی آیلو]]) می‌شود، تونی در حالی که سیگار می‌کشد در مورد کار با شخصی صحبت می‌کند که چهره‌اش چندان پیدا نیست، وی با یک عینک دودی در مقابل تونی نشسته است، کار را می‌پذیرد و لیوان شیر جلویش را سر می‌کشد. وی همان لئون ([[ژان رنو]]) آدمکشی حرفه‌ای و خطرناک است (که خودش را بعداً «پاک کننده» معرفی می‌کند.) او در محله [[ایتالیای کوچک]] از [[شهر نیویورک]] زندگی می‌کند. کار سپرده شده را که تهدید و ترساندن یک قاچاقچی مواد مخدر است انجام می‌دهد. او که به خاطر شغلش مجبور است مرتباً مکان زندگیش را تغییر دهد؛ در صحنه‌ای از پله‌ها بالا می‌آید که دختر بچه‌ای دوازده ساله، در راهروی پله‌ها نشسته و مشغول سیگار کشیدن است که ماتیلدا لاندو ([[ناتالی پورتمن]]) یکی از نقش‌های اصلی فیلم می‌باشد. لئون و ماتیلدا آشنایی مختصری با یکدیگر پیدا می‌کنند. در صحنه بعد شاهد درگیری لفظی یکی از مأموران دی. ای. اِی با پدر ماتیلدا هستیم که به خاطر کسری در مواد مخدری است که توسط وی نگه داری می‌شده‌اند.
 
ماتیلدا متوجه شغل لئون می‌شود و تصمیم می‌گیرد از لئون بخواهد تا انتقام خون برادرش را بگیرد، لئون نمی‌پذیرد ولی بعد از اصرارهای فراوان ماتیلدا و گذشت زمان لئون می‌پذیرد تا به ماتیلدا اصول و شیوه «تمیز کردن» یا همان آدمکشی را یاد بدهد. ماتیلدا همچنان مصمم است تا انتقام خون برادرش را بگیرد. یک روز به منزل خودشان باز می‌گرددبازمی‌گردد تا پول مخفی شده‌ای که در حدود دو هزار دلار است را بردارد که تصادفاً همان موقع استنفیلد و چند مأمور دیگر از راه می‌رسند و مأمورین ارشد از استنفیلد در مورد قتل‌عام خانواده بازجویی می‌کنند که استنفیلد پاسخگوی عملکرد خود نشده و با پاسخ مختصر و فریاد اینکه برای سؤال و جواب به دفتر من بیایید از آنجا خارج می‌شود. ماتیلدا وی را تعقیب می‌کند و نام و محل کارش را یاد می‌گیردیادمی‌گیرد.
مأمور که از کلنجار رفتن با او به نتیجه‌ای نمی‌رسد موضوع را به اطلاع رئیس خود می‌رساند. در اینجا با نورمن «استن» استنفیلد ([[گری اولدمن]]) یکی دیگر از نقش‌های اصلی فیلم آشنا می‌شویم. وی که از رؤسای دی. ای. اِی است، خود در کار قاچاق مواد و مصرف آن نقش دارد. به پدر ماتیلدا توصیه می‌کند که تا فردا ظهر مواد را تحویل دهد. فردا ظهر استنفیلد به همراه چندین مأمور و همکار خود با اسلحه به منزلشان حمله می‌کنند و تمام اعضای خانواده را به غیر از ماتیلدا که به منظور خرید بیرون رفته، از جمله پسر چهار ساله خانواده را به قتل می‌رسانند. ماتیلدا از خرید بازگشته و متوجه قضیه می‌شود و برای نجات یافتن خود به در منزل لئون رفته و زنگ می‌زند. لئون که مردد در بازکردن در است بر اثر اصرار و التماس ماتیلدا در را باز می‌کند.
 
سرانجام در یک گفتگو بین لئون و ماتیلدا، ماتیلدا در ازای رفتارها سرد و خشک لئون تصمیم می‌گیرد تا خودش را بکشد، اسلحه‌ای را پر می‌کند و آن را روی شقیقه‌اش می‌گذارد و خود را آماده کشتن می‌کند که لئون اسلحه را کنار می‌زند و مانع از خودکشی‌اش می‌شود. از اینجا به بعد لئون گرم‌تر از قبل می‌شود و به ماتیلدا علاقه بیشتری پیدا می‌کند.می‌کند؛ و در جریان گفتگویی ماجرای زندگی خویش را بازگو می‌کند که در جوانی دختری را دوست داشته اما پدر دختر به او اجازه ملاقات با لئون را نمی‌داده و در نهایت دختر را با گلوله به قتل می‌رساند و لئون برای انتقام با یک اسلحه دوربین دار پدر دختر را می‌کشد و سپس فرار می‌کند و به پیش پدرش که نزد تونی کار می‌کند می‌آید و از آن به بعد وارد حرفه و شغل آدمکشی می‌شود.
ماتیلدا متوجه شغل لئون می‌شود و تصمیم می‌گیرد از لئون بخواهد تا انتقام خون برادرش را بگیرد، لئون نمی‌پذیرد ولی بعد از اصرارهای فراوان ماتیلدا و گذشت زمان لئون می‌پذیرد تا به ماتیلدا اصول و شیوه «تمیز کردن» یا همان آدمکشی را یاد بدهد. ماتیلدا همچنان مصمم است تا انتقام خون برادرش را بگیرد. یک روز به منزل خودشان باز می‌گردد تا پول مخفی شده‌ای که در حدود دو هزار دلار است را بردارد که تصادفاً همان موقع استنفیلد و چند مأمور دیگر از راه می‌رسند و مأمورین ارشد از استنفیلد در مورد قتل‌عام خانواده بازجویی می‌کنند که استنفیلد پاسخگوی عملکرد خود نشده و با پاسخ مختصر و فریاد اینکه برای سؤال و جواب به دفتر من بیایید از آنجا خارج می‌شود. ماتیلدا وی را تعقیب می‌کند و نام و محل کارش را یاد می‌گیرد.
 
لئون تصمیم می‌گیرد قاتلین خانواده ماتیلدا را از بین ببرد و برای این کار از کشتن مالکی، دستیار استنفیلد شروع می‌کند. از طرفی ماتیلدا برای کشتن استنفیلد شخصاً عمل می‌کند و چند اسلحه بر می‌داردبرمی‌دارد و به سمت دفتر کاریش روانه می‌شود و با بهانه آوردن غذا تصمیم به وارد شدن به ساختمان دی. ای. اِی می‌گیرد. استنفیلد به توالت مردان می‌رود و ماتیلدا به دنبال وی می‌رود اما اثری از وی پیدا نمی‌کند تا اینکه در توالت عمومی بسته می‌شود و استنفیلد از پشت در نمایان می‌گردد و کم‌کم جلو می‌آید. وی که فرد زرنگی می‌باشد حدس می‌زند که ماتیلدا برای کشتن وی آمده اما فکر می‌کند کسی او را فرستاده ولی بعد با گفته خود ماتیلدا متوجه می‌شود که قضیه شخصی است. در همین حال یکی از مأمورینش خبر کشته شدن مالکی را می‌آورد که باعث ناراحتیش می‌شود، ماتیلدا را توسط مأمور به اتاقش می‌فرستد. لئون باز می‌گرددبازمی‌گردد و متوجه نبود ماتیلدا و نامه وی می‌شود که در آن گفته که خودش به سراغ استنفیلد رفته استرفته‌است. لئون به سمت ساختمان مذکور می‌رود و ماتیلدا را از دست مأمورین آزاد می‌کند. استنفیلد برای پیدا کردن لئون به کافه و محل کار تونی مراجعه می‌کند و اظهار می‌دارد که در منطقه تونی آدمکشی با تیپ ایتالیایی‌ها دست به قتل مأمورین وی زده استزده‌است. استنفیلد بعد از گرفتن پاسخ خود و شناسایی لئون با تعداد زیادی مأمور راهی آپارتمانی که لئون در آن زندگی می‌کند می‌شود. ماتیلدا طبق معمول به خرید شیر رفته و باز می‌گرددبازمی‌گردد که در جلوی درب منزل مأمورین از پشت وی را می‌گیرند و از او اطلاعاتی در مورد لئون می‌خواهند و کلید منزل را از او می‌گیرند.
سرانجام در یک گفتگو بین لئون و ماتیلدا، ماتیلدا در ازای رفتارها سرد و خشک لئون تصمیم می‌گیرد تا خودش را بکشد، اسلحه‌ای را پر می‌کند و آن را روی شقیقه‌اش می‌گذارد و خود را آماده کشتن می‌کند که لئون اسلحه را کنار می‌زند و مانع از خودکشی‌اش می‌شود. از اینجا به بعد لئون گرم‌تر از قبل می‌شود و به ماتیلدا علاقه بیشتری پیدا می‌کند. و در جریان گفتگویی ماجرای زندگی خویش را بازگو می‌کند که در جوانی دختری را دوست داشته اما پدر دختر به او اجازه ملاقات با لئون را نمی‌داده و در نهایت دختر را با گلوله به قتل می‌رساند و لئون برای انتقام با یک اسلحه دوربین دار پدر دختر را می‌کشد و سپس فرار می‌کند و به پیش پدرش که نزد تونی کار می‌کند می‌آید و از آن به بعد وارد حرفه و شغل آدمکشی می‌شود.
 
لئون تصمیم می‌گیرد قاتلین خانواده ماتیلدا را از بین ببرد و برای این کار از کشتن مالکی، دستیار استنفیلد شروع می‌کند. از طرفی ماتیلدا برای کشتن استنفیلد شخصاً عمل می‌کند و چند اسلحه بر می‌دارد و به سمت دفتر کاریش روانه می‌شود و با بهانه آوردن غذا تصمیم به وارد شدن به ساختمان دی. ای. اِی می‌گیرد. استنفیلد به توالت مردان می‌رود و ماتیلدا به دنبال وی می‌رود اما اثری از وی پیدا نمی‌کند تا اینکه در توالت عمومی بسته می‌شود و استنفیلد از پشت در نمایان می‌گردد و کم‌کم جلو می‌آید. وی که فرد زرنگی می‌باشد حدس می‌زند که ماتیلدا برای کشتن وی آمده اما فکر می‌کند کسی او را فرستاده ولی بعد با گفته خود ماتیلدا متوجه می‌شود که قضیه شخصی است. در همین حال یکی از مأمورینش خبر کشته شدن مالکی را می‌آورد که باعث ناراحتیش می‌شود، ماتیلدا را توسط مأمور به اتاقش می‌فرستد. لئون باز می‌گردد و متوجه نبود ماتیلدا و نامه وی می‌شود که در آن گفته که خودش به سراغ استنفیلد رفته است. لئون به سمت ساختمان مذکور می‌رود و ماتیلدا را از دست مأمورین آزاد می‌کند. استنفیلد برای پیدا کردن لئون به کافه و محل کار تونی مراجعه می‌کند و اظهار می‌دارد که در منطقه تونی آدمکشی با تیپ ایتالیایی‌ها دست به قتل مأمورین وی زده است. استنفیلد بعد از گرفتن پاسخ خود و شناسایی لئون با تعداد زیادی مأمور راهی آپارتمانی که لئون در آن زندگی می‌کند می‌شود. ماتیلدا طبق معمول به خرید شیر رفته و باز می‌گردد که در جلوی درب منزل مأمورین از پشت وی را می‌گیرند و از او اطلاعاتی در مورد لئون می‌خواهند و کلید منزل را از او می‌گیرند.
 
مأمورین در را باز می‌کنند و وارد می‌شوند. در نمای دوربین، دستی دیده می‌شود که از بالا، در را می‌بندد و پی آمد آن شنیده شدن صدای شلیک چند گلوله است و با بازشدن در معلوم می‌شود که تمام نیروهای اعزامی کشته شده‌اند. با اعلام این خبر به استنفیلد، وی به یکی از مأموران خود دستور می‌دهد که هر چه نیرو وجود دارد فرستاده شود. باز هم تعدادی نیرو راهی منزل می‌شوند که لئون از بالای در یکی از آن‌ها را که داخل شده و سپس با آویزان شدن مابقی را که پشت در هستند می‌کشد. سپس پائین آمده و با تهدید یکی از نیروها ماتیلدا را آزاد می‌کند. بعد از داخل شدن به منزل، لئون گلدانش را که خیلی دوست دارد و همیشه مراقب آن است از طریق کانال هوا کش پائین می‌اندازد و ماتیلدا را نیز فراری می‌دهد.
 
بعد از انفجار جلوی منزل توسط نیروهای پلیس لئون با ماسک خود را قاطی پلیس‌ها می‌کند. استنفیلد متوجه موضوع می‌شود و حدس می‌زند که وی همان لئون و فرد مورد نظر اوست. همه نیروهای خود را بیرون می‌کند تا لئون را تنها گیر بیاورد. لئون در حالی که از در عقبی بیرون می‌رود می‌تواند فرار کند اما باز می‌گرددبازمی‌گردد و از پله‌ها پائین می‌آید تا بعد از گذر از راهرو از در اصلی بیرون برود که استنفیلد وی را از پشت مورد اصابت گلوله قرار می‌دهد. لئون در هنگام مرگ دست استنفیلد را می‌گیرد و در آن چیزی قرار می‌دهد و اضافه می‌کند «این از طرف ماتیلداست» وقتی استنفیلد دست خود را باز می‌کند یک ضامن را می‌بیند که بعد از بازکردن لباس لئون متوجه می‌شود ضامن متعلق به بمبی است که لئون به خودش بسته استبسته‌است. بمب با قدرت زیادی منفجر می‌شود. ماتیلدا بعد از گرفتن پول اندکی که تونی به وصیت لئون به او می‌دهد و صحبت‌های تونی در کافه‌اش به مدرسه‌اش باز می‌گرددبازمی‌گردد و گیاه گلدان لئون را در حیاط مدرسه خاک می‌کند تا به گفته قبلی‌اش «ریشه دار شود».
 
== جوایز ==
سطر ۴۵ ⟵ ۴۴:
! | نتیجه
|-
|rowspan=7|[[بیستمین جایزه سزار]] <ref name="test">[//[:en.wikipedia.org/wiki/20th_César_Awards:20th César Awards|بیستمین مراسم سزار]]، اسکار فرانسه</ref>
|[[جایزه بهترین فیلم|بهترین فیلم]]
|{{نامزد}}
سطر ۵۲ ⟵ ۵۱:
|{{نامزد}}
|-
| جایزه بهترین کارگردانی |بهترین کارگردانی
|{{نامزد}}
|-
|جایزه بهترین فیلم برداریفیلم‌برداری |بهترین فیلم برداری فیلم‌برداری
|{{نامزد}}
|-
|جایزه بهترین ویرایش |بهترین ویرایش
|{{نامزد}}
|-
|جایزه بهترین صدا |بهترین صدا
|{{نامزد}}
|-
|جایزه بهترین موسیقی |بهترین موسیقی
|{{نامزد}}
|--->
|}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
== پیوند به بیرون ==
* {{imdb title|نام=لئون|شناسه=۰۱۱۰۴۱۳}}