هجو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: بوزینه‌ماده⟸بوزینۀ ماده، حسدد⟸حسد، قاقم‌ماده⟸قاقم‌ ماده، مدخ⟸مدح، پیشنه‌ای⟸پیشینه‌ای، قطعه...
خط ۲۷:
 
== ساختار ==
هجو معمولاً کوتاه بیان می‌شود (ایجاز)، زیرا کوتاه بودن سبب می‌شود بهتر در ذهن بماند. هجوها به دودستهٔ کلی مستقیم یا شخصی، غیرمستقیم یا سیاسی-اجتماعی بخش‌بندی می‌شود. هجو مستقیم آن است که شاعر به سبب فردی برای تهدید، تحقیر، انتقام، تخریب، کینه و حسددحسد دشنام دهد؛ رذایل اخلاقی مخاطبش را یادآوری کند و با گستاخی به او حمله کند. در این حالت هجو در تقابل با مدح است. مدخمدح شعری است که براای تمجید و تملق سروده می‌شود. در برخی موارد، انگیزهٔ هجوسرایی تلافی شاعر برای ناکامی از دریافت صله بود.
هجو غیرمستقیم، دومین نوع هجو است که نزاهت هم نامیده می‌شود. این نوع هجو از غرض‌های فردی فراتر می‌رود و جنبه‌های سیاسی اجتماعی به خود می‌گیرد. این نوع هجو، نسبت به نوع اول، تأثیر بیشتری دارد، کمتر دشنام می‌دهد، مضمونی مؤثر دارد و سرودن آن مهارت ادبی بسیاری می‌خواهد.<ref name="اصلانی" />
 
== در ادبیات گوناگون ==
=== فارسی ===
هجوسرایی در [[ادبیات فارسی]] در قالب [[قطعه (شعر)|قطعه]] و [[قصیده]] برای اغراض شخصی یا سیاسی-اجتماعی به کار رفته‌است. [[محمدجعفر محجوب]] در کتاب ''سبک خراسانی در شعر فارسی''، دیدگاهی دربارهٔ خاستگاه هجو فارسی بیان کرده‌است.{{سخ}}[[منجیک ترمذی]] از نخستین شاعرانی است که عمدهٔ اشعارش در هجو است. در ''مجمع الفضحا'' دربارهٔ او نوشته شده که «مردی تیززبان، هزل‌آیین، تندطبع، زبان‌آور، بلیغ و نکته‌دان بود که کسی از تیر طعنش نرستی و از کمند هجوش نجستی، سینهٔ اهل کینه را به خدنگ هجا خستی و دست اهل زمان را به کمند هزل بستی.»
''عزیرالله کاسب'' در کتاب ''چشم‌انداز تاریخی هجو'' در فصل انگیزه‌ها در سیر هجا، ضمن شرح کاملی از هجویات و هجوسرایان فارسی در هر دورهٔ تاریخ ادبیات، شعری را که مردم خراسان در هجو اسد بن عبدالله می‌خواندند، از نخستین هجوهای شعر دری می‌داند.<ref name="اصلانی" /> [[مکرم اصفهانی]] هجوسرایی معروفی بود که شعرهای خود را با لهجهٔ اصفهانی در روزنامهٔ صدای اصفهان چاپ می‌کرد. «او با طنز خاص خود برای بیداری می‌کوشید و به جنگ خرافات می‌رفت». معروفترین شعر او هارون و لات نام دارد.<ref name="اصلانی" />
 
=== عربی ===
هجو در ادبیات عربی پیشنه‌ایپیشینه‌ای غنی دارد و به عصر جاهلی برمی‌گردد. می‌گویند شاعری به نام [[حطیئه]] ابتدا مردم زمان خود را هجو گفت. سپس زبان به هجو اعضای خانوادهٔ خود گشود و سرانجام آنگاه کسی را نیافت بهجاید، خود را هجو گفت. [[زن]]، از موضوعات هجو جاهلی بود. شاعران جاهلی، زنان را به چیزهای ساده، پست و گاه بی‌معنا تشبیه می‌کردند.
هجوسرایی و مفاخره، پس از پیدایی [[اسلام]]، میان شاعران همچنان کم‌وبیش رواج داشت؛ در سده‌های اولیهٔ قمری، [[اخطل]]، [[فرزدق]]، [[جریر]]، [[بشار بن برد]]، [[ابن رومی]]، [[ابوتمام]]، [[متنبی]] و [[ابن بسام]] از هجوگویان مشهور بودند.<ref name="اصلانی" />
«قِتال» هجوهای جنگی ادبیات عربی بود. در دورهٔ جاهلی، هر قبیله با گزنده‌ترین زبان، شعر می‌سرود. این شاعران به هنگام جنگ، پیشاپیش، جنگجویان خودی را به شور و شوق می‌آوردند.<ref name="اصلانی" />
خط ۴۴:
در [[سده هفتم پیش از میلاد]]، [[آرخیلوخوس]] خطاب به [[لیکامبس]]، هجوی چنان قوی سرود که او و دخترانش خود را به دار آویختند. منظومهٔ [[مرگیتس]] هجویی نقدآمیز بود که اندازهٔ کمی از آن مانده‌است. ظاهراً موضوعش، سرگذشت‌نامهٔ فردی بیچاره به نام مرگوس بود که دانش بسیار اما نادرست داشت.<ref name="اصلانی" />
[[ارسطو]] در کتان ''[[فن شعر]]'' وقتی به خاستگاه طنز در کمدی کهن یونان می‌پردازد، از شعرپاره‌های نکوهش‌بار جادوگران یاد می‌کند که در آیینگان اقوام گوناگون یونان خطاب به ارواح خبیث خوانده می‌شد تا روح خبیثی که شخص، قبیله یا قومی را نفرین کرده بود از مکانی براند و باروری و زایندگی را بازگرداند.<ref name="اصلانی" />
[[سیمونیدس]] نیز از شاعران هجوسرای یونان باستان بود. تنها اثر مانده از او، شعری هجوآمیز است. «جوهر وجود زنان را از جانوران گوناگونی مانند ماده‌خوک و ماده‌روباه و ماده‌سگ و ماده‌الاغ و قاقم‌مادهقاقم‌ ماده و مادیان و بوزینه‌مادهبوزینۀ ماده سرشته‌اند، وجود برخی از ایشان خاک و آبِ دریاست و تنها نوع خوب این جنس، آن است که از طبیعت زنبور سرشته شده باشد.»<ref name="اصلانی" />
 
== پانویس ==
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/هجو»