روانشناسی شناختی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباهیاب]]: رایانههااز⟸رایانهها از، وهدف⟸و هدف |
|||
خط ۳:
'''روانشناسی شناختی''' (به انگلیسی:cognitive psychology) انسان را موجودی [[پردازش]] کننده [[اطلاعات]] و مسئله گشا تلقی میکند. این دیدگاه در پی [[تبیین]] [[رفتار]] از راه مطالعه شیوههایی است که شخص به اطلاعات موجود توجه میکند، آنها را تفسیر میکند، و به کار میبرد.
روانشناسی شناختی همانند دیدگاه [[روانکاوی]] متوجه [[فرایندهای درونی]] است. اما در این دیدگاه بیش از آنکه بر [[امیال]]، [[نیاز]]ها، و [[انگیزش]] تأکید شود بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب و تفسیر می کندو آنها را در حل مشکلات به کار میگیرند تأکید میشود. بر خلاف [[روانکاوی]] تکیه گاه شناختی نه بر انگیزشها و احساسات و تعارضات نهفته بلکه بر فرایندهای [[ذهن|ذهنی]] است که از آنها آگاهیم یا به راحتی میتوانیم از آنها مطلع شویم. این رویکرد در تقابل با نظریههای [[یادگیری]] قرار میگیرد که محیط بیرونی را علت اساسی رفتار
روانشناسی شناختی زادهٔ روانشناسی [[گشتالت]] است که در دههٔ ۱۹۲۰ مطرح شد. وجه مشخصهٔ دیدگاهِ شناختی، توجه نسبتاً اندک به رابطهٔ [[محرک –پاسخ]] و فعالیتهای عصبی میباشد. توجه اصلیِ این رویکرد، به موضوعاتی نظیر [[ادراک]]، [[حل مسئله]] از طریقِ شهود، [[تصمیمگیری]] و فهم است. در تمامِ این فرایندها شناخت از اهمیت مرکزی برخوردار است. شناخت یک مفهومِ کلی است که تمامیِ اشکالِ آگاهی را در بر میگیرد و شاملِ ادراک، تفکر، تصور، استدلال، و قضاوت و غیره میباشد. انقلابِ شناختی شاملِ تمامِ دیدگاههایی میشود که به این مباحث اهمیتِ زیادی میدهند.<ref>نقل با اندکی تغییر از یادگیری و کنترلِ حرکتی از دیدگاهِ روانشناسی عصب شناختی اثرِ جورج سیچ ترجمهٔ حسن مرتضوی نشر سنبله – صفحهٔ 14</ref>
خط ۹:
موضوعاتی ازاین قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از [[حواس]] (مانند بینایی یا شنوایی) را درک میکند یا اینکه [[حافظه (جانداران)|حافظه]] انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته میباشد. محققین [[روانشناسی]] شناختی به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات مینگرند و رویکرد آنان به مطالعه [[مغز]] و ذهن برپایه تشابه عملکرد مغز با [[رایانه]] است. روانشناسی شناختی از دو جنبه با مکاتب روانشناسی قبلی تفاوت اساسی دارد:
▲۲- برخلاف روانشناسی [[رفتارگرایی]]، فرایندها و پدیدههای ذهنی، چون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته، مورد مطالعه قرار میدهد.
از زیر مجموعههای روانشناسی شناختی میتوان رشتههای [[نوروسایکولوژی]]، [[روانشناسی بالینی]]، [[روانشناسی تربیتی]]، [[روانشناسی قانونی]]، [[روانشناسی سازمانی]] و [[صنعتی]] با گرایشهای شناختی را نام برد.
== فرایند حل مسئله ==
حل مسئله عبارت است از پردازش شناختی برای تبدیل موقعیت مفروض به موقعیت مطلوب در حالی که شخص حل کننده برای حل آن
* حل مسئله یک امر شناختی است یعنی در درون ذهن یا دستگاه شناختی حل کننده روی میدهد پس وجود آن را میتوان تنها
* حل مسئله یک فرایند است یعنی متضمن دستکاری معلومات در دستگاه شناختی یا ذهن حل کنندهاست (یعنی اجرای عملیات شناختی روی بازنماییهای نمادی درونی).
* حل مسئله جهت دار است یعنی غرض از آن حل کردن یک مسئلهاست. ایده چهارم و آخر اینکه حل مسئله امری شخصی است یعنی دشواری تبدیل یک حالت مفروض از یک مسئله به یک حالت مطلوب بستگی به دانش کنونی حل کننده مسئله دارد. یک مسئله وقتی موجودیت مییابد که وضعیتی مفروض در ابتدا وجود دارد و حل کننده میخواهد آن وضعیت به صورت مطلوب تغییر یابد.
سطر ۳۸ ⟵ ۳۶:
'''توضیح'''
▲۳- کار به سمت عقب: حل کننده مسئله از آخر شروع و سعی میکند از آنجا به سمت عقب حرکت کند.
▲۴- تولید و آزمون: حل کننده مسئله صرفاً گزینهای از اقدامات مختلف را نه الزاماً به شیوهای نظام مند انجام میدهد و سپس توجه میکند که کدام یک از آن اقدامات عمل خواهد کرد.
شاید آنچه به عنوان '''تروی''' از ان یاد میشود همین باشد.
|