زیاریان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶:
 
== امیران ==
{{تاریخ ایرانطبرستان بزرگو دیلمان}}
[[پرونده:Gonbad-e Qabus tower2017.jpg|بندانگشتی|چپ|250px220px|[[گنبد قابوس]]، ساخته شده در دوران زیاریان]]
 
=== مرد آویجمردآویج ===
{{اصلی|مرداویج}}
مسئله [[طبرستان]] از همان اوایل طلوع آن‌ها برای [[سامانیان]] حل‌نشده باقی‌مانده بود. [[اسفار پسر شیرویه]]، هرچند ابتدا با [[سامانیان]] همراه بود، اما در آخر کار بر آنان شورید. او چندین جنگ با [[ماکان بن کاکی]] کرد و اورا شکست داد. [[اسفار بن شیرویه|اسفار]] مردی خونریز و غیر مسلمان بود. او به تدریج [[گرگان]]، [[طبرستان]]، [[قزوین]]، [[ری]]، [[قم]]، [[کاشان]] و [[خراسان]] را به تصرف خود درآورد. [[اسفار بن شیرویه|اسفار]] فرماندهی سپاه خود را به یکی از بزرگان ولایت، یعنی [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]] پسر [[زیار]]، سپرد،سپرد ولی خود با طغیان سربازان روبه‌رو گردید و در [[طالقان]] به قتل رسید (۳۱۶ ه‍. ق).

قلمرو حکومت [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]] علاوه بر [[مازندران]] و قسمتی از [[گیلان]]، به شهرهای [[ری]]، [[قم]] و [[کرج]] و [[ابهر]] و بالاخره [[همدان]] رسید. حتی سپاه خود را به حدود [[دینور]] نیز فرستاد (۳۱۹ ه‍. ق). [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]]، [[اصفهان]] را فتح کرد و خیال حمله به [[بغداد]] را داشت. وی به زبان آورده بود که من [[شاهنشاهی ساسانی]] را برمی‌گردانم" ([[سیوطی|تاریخ الخلفاء سیوطی]]، ص ۲۵۹) و قصد داشت که [[مدائن]] را پایتخت قراردهدقرار دهد. او پس از آنکهآن که مراسم [[جشن سده]] را در [[اصفهان]] بر پای داشت، به علت اختلافی که میان غلامان [[مردمان ترک|ترک]] و [[دیلم]] او پیش آمده بود، در ۳۲۳ ه‍جری به دست غلامان ترک در حمام کشته شد (۳۲۳ ه‍. ق).
[[پرونده:Gonbad-e Qabus tower2017.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|[[گنبد قابوس]]، ساخته شده در دوران زیاریان]]
 
=== وشمگیر ===
{{اصلی|وشمگیر}}
بعد از [[مرداویج زیاری|مرد آویچ]]، جمعی از یاران او برادرش «وشمگیر» را از [[مازندران]] به [[اصفهان]] و [[ری]] احضار کردند که حکومت را به او بسپارند، اما چنان‌که خواهیم دید، حکومت ولایت‌های عمده دیگر به دست [[آل بویه]] افتاد و این خانواده بعضی نواحی قلمرو حکومت خود را به حوالی مرزهای ایران در عصر [[ساسانی]] رساندند. در این مدت، [[وشمگیر]] تنها به حکومت [[گرگان]] و قسمتی از [[مازندران]] اکتفا کرد (۳۲۳ تا ۳۵۷ ه‍. ق). جنگ‌های او با [[آل بویه]]، به شکست انجامید و تقاضای کمک از [[نوح بن نصر سامانی]] نیز بی‌نتیجه ماند. [[وشمگیر]] در حالی که آماده نبرد با آل بویه می‌شد، در حین شکار، مورد حمله [[گرازی]] قرار گرفت و کشته شد (اول محرم ۳۵۷ ه‍. ق). بهستون ([[بیستون]]) پسر [[وشمگیر]]، با برادرش [[قابوس وشمگیر|قابوس]] رقابت داشت و حوزه حکومت [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] – بعد از مرگ برادر – به همان [[گرگان]] منحصر شد. در جنگی که میان او و [[آل بویه]] در حوالی [[استرآباد]] درگرفت، شکست خورد و به [[خراسان]] فرار کرد (۳۷۱ ه‍. ق). بعد از آن، [[گرگان]] در دست [[آل بویه]] باقی ماند و [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] نیز در ۴۰۳ ه‍.ق به قتل رسید. بعد از او، فرزندش [[منوچهر]] که داماد [[سلطان محمود]] نیز بود نتوانست بر قلمرو خود بیفزاید و [[نوشیروان]] پسرش و جستان نوه‌اش، تنها به صورت امرای محلی در [[گرگان]] تا حدود سال‌های ۴۳۵ ه‍.ق حکومت راندند. در تمام مدتی که [[قابوس بن وشمگیر|قابوس]] و [[منوچهر]] و سایر اولاد زیار در [[گرگان]] حکومت نیمه‌مستقلی داشتند.
 
 
=== بیستون و قابوس ===
{{اصلی|بیستون پسر وشمگیر|قابوس زیاری}}
بهستون ([[بیستون]]) با برادرش [[قابوس وشمگیر|قابوس]] بر سر جانشینی وشمگیر رقابت داشت و نهایتاً در این رقابت پیروز شد ولی مدتی بعد در 366 هجری درگذشت و تعداد زیادی از فرماندهان و لشکریان زیاری، قابوس را به پادشاهی برگزیدند. قابوس دو دوره حکومت کرد. دورهٔ نخست به آرامی گذشت، اما بعد از مرگ رکن‌الدوله، فرمانروای آل‌بویه، سرزمین‌های تحت حکومت او میان سه پسرش عضدالدوله، مویدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد. فخرالدوله در رقابت شکست خورده و به قابوس پناه برد. قابوس از تسلیم فخرالدوله به برادرانش امتناع کرد و میان آن‌ها جنگی درگرفت که قابوس و فخرالدوله شکست خوردند و به خراسان پناه بردند.
 
قابوس قریب ۱۸ سال از حکومت محروم بود و در پناه دربار دیگر شاهان می‌زیست؛ اما با مرگ عضدالدوله و تضعیف آل‌بویه، وی با کمک یاران طبری و دیلمی خود، توانست مجدد بر تخت بنشیند. قابوس تا سال ۴۰۳ هجری حکومت کرد و بر دامنهٔ متصرفات خود از سوی مغرب افزود و گرگان، چالوس و رویان و دیلم را ضمیمهٔ قلمرو خود کرد و برخی قلاع قومس را فتح نمود. وی مردی ادیب و شاعر و خوشنویس بود و اشعاری را به فارسی و عربی می‌سرود و دربارش به مرکزی برای حمایت از دانشمندان بدل شده‌بود. بعد از قابوس، فرزندش [[منوچهر زیاری|منوچهر]] به حکومت رسید و کسانی که برای قتل پدرش توطئه کرده‌بودند، را اسیر کرد و آن‌ها را کشت. آرامگاه قابوس در [[برج گنبد قابوس]] است، که در زمان حیات، به دستور خودش ساخته شده‌بود.
 
=== منوچهر ===
{{اصلی|منوچهر زیاری}}
بعد از قابوس، فرزندش منوچهر، که داماد [[سلطان محمود]] شد، نتوانست بر قلمرو خود بیفزاید و [[نوشیروان]] پسرش و جستان نوه‌اش، تنها به صورت امرای محلی در [[گرگان]] تا حدود سال‌های ۴۳۵ ه‍.ق حکومت راندند. در تمام این مدت [[منوچهر]] و سایر اولاد زیار در [[گرگان]] و [[طبرستان]] حکومت نیمه‌مستقلی داشتند.
 
== تبارنامه ==