محمد میرزاوندی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴:
| سازهای_برجسته =
}}
'''محمد میرزاوندی'''(زاده ۱۳۳۳در [[خرمآباد]]) [[خواننده]]،چهره ماندگار [[موسیقی لری]] است. او از برگزیدگان [[جشنواره موسیقی فجر]] در بخش موسیقی [[فولکلور|فولکلوریک]] است. وی دارای مدرک لیسانس موسیقی از تالار وحدت تهران است. میرزاوند سالهای ۶۴-۶۵-۶۶ به عنوان خواننده برتر در جشنواره موسیقی فجر انتخاب شد. او کارمند بازنشسته اداره جهانگردی ایران است.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی= میرزاوندی|نام=محمد |عنوان=مراسم نکوداشت محمد میرزاوندی با حضور مسوولین کشوری برگزار شد…4 بهمن 1394|نشانی=http://yaftenews.ir/gallerypic/art-culture/12114-mohamad-mirzavand.html}}</ref><ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
== زندگینامه ==
محمد میرزاوند در سال 1330ه.ش بدنیا آمد. در همان سنین پایین علاقه و استعداد خاص به ترانه و موسیقی در وجود او دیده می شد و همواره ترانه های خوانندگانی مثل [[غلامحسین بنان]]-[[مرضیه]] و [[دلکش]] را می شنید و آنها را در مغز و سینه خود فرو برده و زمزمه می کرد و می خواند. او تحصیلات دبستان را در دبستان پانزدهم بهمن گذراند و مقطی از دبیرستان را در مدرسه پهلوی((امام خمینی امروزی)) گذراند. در آنجا با گروه تئاتر دبیرستان به سرپرستی حسین شیدایی-[[مسعود رایگان]] و محمد یگانه کار کرد و به عنوان خواننده گروه تئاتر فعالیت کرد. به دلیل علاقه او به رشته فنی وارد هنرستان شهر دورود شد و در رشته مکانیک در هنرستان دیپلم گرفت. به دلیل عدم رضایت خانواده به دلایل مذهبی بودن در دوران پهلوی در زمینه خوانندگی بطور حرفه ای فعالیت نکرد بعد از گذراندن خدمت سربازی لیسانس هنرش را از تالار وحدت تهران اخذ نمود. در سال 1355 و در دوران پهلوی با شرکت در آزمون استخدامی برای کار در اداره اطلاعات و جهانگردی استخدام شد با پیروزی انقلاب و در اوایل انقلاب وارد گروه های موسیقی و سرود شد و فعالیت هنری خودش در این زمینه را شروع کرد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
== فعالیت ==
میرزاوند به گفته خودش از سال ۱۳۵۶ خوانندگی را به صورت غیر حرفهای آغاز کرد و مدتی نزد [[هنگامه اخوان]] کار کرد و استاد او در فراگیری ردیف موسیقی [[درویش رضا منظمی]] بود در آغاز کار مجموعه ای به نام ای رفیق را خواند در سالهای [[جنگ ایران و عراق|جنگ میان ایران و عراق]] تصنیفهایی همچون «تا نفس دارم میجنگم»، «سوار»، «کم بُو دیره»، «میمانم»، «دایه دایه وقته جنگه» و «شوق جبهه» را اجرا کرد. ترانه «دایه دایه وقت جنگه» بارها از طریق رادیو و [[سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران|تلویزیون دولتی ایران]] پخش شد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
یکی از ترانههای او به اسم سنگر رزم بسیج در مورد آزادسازی شهر خرمشهر از دست عراقی هاست. آهنگساز و تنظیم کننده این اثر [[هادی منتظری]] بود.
محمد میرزاوند در سال ۱۳۶۷ و در اثر سکته مغزی و عوارض آن که باعث ایجاد لکنت در گفتارش شد و نمیتوانست به درستی صحبت و تکلم کند از خوانندگی دور شد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
میرزاوند بعد از سکته تا مدتها نمیتوانست صحبت کند و زبانش بهطور کامل بند آمده بود و بدنش بهطور کامل فلج شده بود اما با پیگیریها و معالجات که در کشورهای آلمان و انگلیس و فرانسه روی او صورت گرفت سلامت جسمی خودش را به مرور بهدستآورد اما در تکلم و صحبت کردن دچار مشکل شد که پزشکان توانایی معالجه آن را نداشتند و همین امر باعث شد توانایی خواندن را از دست دهد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
== سبک خواندن و آلبومها ==
سطر ۴۳ ⟵ ۴۵:
او در طی فعالیت خودش سه آلبوم سوار-تکسوار و تا نفس دارم میجنگم رو به جای نهاد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
آلبوم سوار که با آهنگسازی [[درویش رضا منظمی]] و تنظیم [[فریدون شهبازیان]] در سال ۶۶ روانه بازار شد آخرین آلبوم او بود آلبوم سوار در آن
آلبوم تا نفس دارم میجنگم در سال ۶۷ مقام نخست بخش فولکلوریک جشنواره موسیقی فجر را کسب کرد و او غائب بزرگ این جشنواره از آن سال به بعد بود و [[شهرام ناظری]] در آن سال مقام نخست بخش موسیقی ایرانی را کسب کرد.<ref>{{یادکرد وب |عنوان=تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی |نشانی=http://ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2021496}}</ref>
== اشعار ترانهها ==
'''کم بُو دیره'''
کم بُو دیره کم بُو دیره هَنی هم مِه جوونم مِه میتونم یه عمری هَنی واتو بَمونم
«نگو دیره من هنوز جوانم من میتونم یه عمری هنوز با تو زندگی کنم»
ای دلم که چنینه، سه کو پر آوِ خینه بیا نرو بی تو داره اَفتاو عمرم می شینه
«این دلم رو نگاه کن که پر از آب و خونه تو بیا نرو که بدون تو آفتاب عمرم غروب میکنه»
کم بو دیره میهام تا نفس آخر بجنگم سی تقاص برارونم مِه چی زخمی پلنگم
«نگو دیر است من میخواهم تا آخرین نفس در سینه بجنگم و برای تقاص برادرانم مثل یک پلنگ زخمیم»
ای دلم که چنینه، سه کو پر آوِ خینه بیا نرو بی تو داره اَفتاو عمرم می شینه
«این دلم رو نگاه کن که پر از آب و خونه تو بیا نرو که بدون تو آفتاب عمرم غروب میکنه»
کم بو دیره وِلا تازه عروسم یه شو میهام وِجا لویات لویای خاکت ببوسم
«نگو دیر است من پیش تازه عروسم یک شب میخواهم به جای لبانت لبای آستان خاکت را ببوسم»
ای دلم که چنینه، سه کو پر
«این دلم رو نگاه کن که پر از
کم بو دیره میهام تا نفس آخر بجنگم سی تقاص برارونم مِه چی زخمی پلنگم
«نگو دیر است من میخواهم تا آخرین نفس در سینه بجنگم و برای تقاص برادرانم مثل یک پلنگ زخمیم»
ای دلم که چنینه، سه کو پر آوِ خینه بیا نرو بی تو داره اَفتاو عمرم می شینه
«این دلم رو نگاه کن که پر از آب و خونه تو بیا نرو که بدون تو آفتاب عمرم غروب میکنه»
'''کم بُو دیره'''
کم بُو دیره کم بُو دیره هَنی هم هِه وِجوونم مِه می تونم یه عمری دِ سنگرم بمونم
((نگو دیر است هنوز من جان در بدن دارم من میتوانم هنوز در سنگرم بمانم))
ای دِلم که چنینه دِ دسه دُشمه خینه می زنم تیر که تا دِ قلب دشمنم بشینه
((این دلم که اینطور شده از دست دشمن پر از خون است و تیر تفنگم را می اندازم تا در قلب دشمنم بنشیند))
کم بُو دیره میهام تا نفس آخر بجنگم سی تقاص برارونم مِه چی زخمی پلنگم
((نگو دیر است من میخواهم تا آخرین نفس در سینه بجنگم و برای تقاص برادرانم مثل یک پلنگ زخمیم))
ای سینم که چنینه دِ دسه دُشمه خینه می زنم تیر که تا دِ قلب دشمنم بشینه
((این سینه من که اینطور شده از دست دشمن پر از خون است و تیر تفنگم را می اندازم تا در قلب دشمنم بنشیند))
ای دُشمه تو خیال نکن ترس مرگ ها دِ جونم جنازم هم سنگر بوه سی رزم برارونم
((ای دشمن تو خیال نکن که ترس مرگ در وجودم است جنازه من هم سنگری می شود برای رزم و نبرد برادرانم))
ای دُشمه تو خیال نکن ترس مرگ ها دِ جونم جنازم هم سنگر بوه سی شیران ایرانم
((ای دشمن تو خیال نکن که ترس مرگ در وجودم است جنازه من هم سنگری می شود برای نبرد شیران ایرانم))
'''سنگر رزم بسیج'''
سطر ۷۲ ⟵ ۱۲۱:
«سنگر رزم بسیج مثل سنگر آزادی است و روز جنگ با دشمنان برایمان روز شادی و نشاط است»
وا قطار پُر دِ شنگ براره شیرم شو و روز جنگ میکنه او نَره شیرم
«با تفنگ پر از فشنگ و قطار به کمر بسته برادر شیرم شب و روز مثل یک شیر نَر جنگ و مبارزه میکند»
سنگر رزم بسیج سنگر آزادیه روز جنگ وا دشمنو سیمو روز شادیه
«سنگر رزم بسیج مثل سنگر آزادی است و روز جنگ با دشمنان برایمان روز شادی و نشاط است»
سنگر او دشمنو یک دِ یک بیه ویران دالکه افتخار کن تو وِ رزم دلیرو
«سنگر دشمنان یک به یک ویران و نابود شده دایه تو به رزم و جنگ رزمندگان
وا قطار پُر دِ شنگ براره شیرم شو و روز جنگ میکنه او نَره شیرم
سطر ۹۱ ⟵ ۱۴۸:
«دست حق خدا یار و یاورش باشد و زنده باشه که از دشمناش تقاص بگیرد»
'''تا نفس دارم میجنگم'''
ای خَبرن بورِتو سی دُشمنونم عشق ایران
«این خبر را برای دشمنانم ببرید که عشق میهنم ایران سرتا پای وجودم را فرا گرفته»
سطر ۱۰۲ ⟵ ۱۶۰:
«با تفنگ و قطار پُر از فشنگم تا نفس در سینه دارم میجنگم»
رِت
«برید به دایه
وا قطار پُر دِ شنگم تا نفس دارم میجنگم
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۷۲:
«ای مسلسل تو خودت میدانی که دلم چقدر تنگ شده چون دشمنم شادی میکند و این برایم مایه ننگ است»
'''شوق جبهه(خوشحال و کوری)'''
خوشحال وِ کوری تو جبهه جنگه تفنگ قطارش هه پُر دِ شنگه سرگرم ناله توپ و تفنگه
« خوش به حاله پسری که در جبهه جنگ با دشمنان است و تفنگ و قطارش پر از فشنگه و سرگرم صدای ناله توپ و تانک و تفنگ است»
بیایید برارو همتو بَکد حلالم که مِه شو و روزِ خدا پریشو حالم
«بیایید ای برادرانم همتون حلالم کنید که من شب و روز به خدا حالم پریشان است»
سطر ۱۳۶ ⟵ ۱۹۵:
«بی کسی و بی یاری و تنهایی مرا کشتهای پدر نه آتش گلوله تفنگ دشمنان ای پدر اگر برادرت بمیرد شمشیرت تیز و برنده نیست»
بیاید ای قومو همتو بَکد حلالم که مِه شو و
«بیاید ای قوم و خویشانم همتون حلالم کنید که من شب و روز به خدا حالم پریشان است»
سطر ۱۴۷ ⟵ ۲۰۶:
«خوش به حاله پسری که در جبهه جنگ با دشمنان است و تفنگ و قطارش پر از فشنگه»
'''سوار'''
تو چِنو داری میای،وا اسب چار نالِ میایی
((تو طوری می آیی و ره میسپاری که انگار با یک است چهار نعل می آیی))
دِ سینه آسمو میایی مِنی که وا بالِ میایی
(( از دل آسمان طوری می آیی انگار با دوبال می آیی))
دَسِکته بِ وِ دَسم تا که اَفتاو بَزنه
((دستت را به من بده تا آفتاب طلوع کند))
عشقِ پاکه دَس براری دشمنه دِ جا می کنه
((عشق پاک برادری دشمن را نابود می کند))
اِ سواره اِ سواره اِ سواره اِ سوار
((ای سوار ای سوار ای سوار ای سوار))
مَنمه دِ انتظارت دِ زمسو تا بهار
((از فصل زمستان تا بهار در انتظارت ایستاده ام))
دسکت ها و لگام تو بکو پاته دِ رکاب
((دست در لگام و پا در رکاب اسب کن))
یه برارم یه برارم یه برارم یه برار
((ای تنها برادرم ای تنها برادرم ای تنها برادرم ای تنها برادر))
زخمِ الماسِ دلم درد بی درمونه برار
((زخم دلم چون زخم الماس بی درمان است ای برادر))
دَسِ تو دَسِ منه دَسِ مه بی جونه برار
((دست تو دست من است که دست من بی جان گشته برادر))
غمِ دنیانِ بکش ایسه که اُفتامه وِ خاک
((غم دنیا را بکش اکنون که من به خاک افتاده ام))
کشتنِ دشمن وِ دسیاکه تو آسونه برار
((کشتن دشمن با دستان تو آسان و شدنی است))
زِلِ روز وقتی دِرومای،وعدهَ مو دِ لوِ آو
((طلوع آفتاب وقتی که آمد وعده گاهمون در کنار جوی))
وقتی سرخ موَ گِلال دِ خینِ مه مثل شراو
((وقتی جوی، از خون من چون شراب سرخ می شود))
تو چی ماهی دِل وِ دریا بَزه دریانه بیین
((تو چون ماهی دل به دریا بزن و دریا رو ببین))
نُونی مُرده چه سخته دِ سیاهی گُلم آوُ
((نمی دانی که مردن چقدر در سیاهی جوی سخت و دردناک است))
تو چِنو داری میای،وا اسب چار نالِ میایی
((تو طوری می آیی و ره میسپاری که انگار با یک است چهار نعل می آیی))
دِ سینه آسمو میایی مِنی که وا بالِ میایی
(( از دل آسمان طوری می آیی انگار با دوبال می آیی))
اِ سواره اِ سواره اِ سواره اِ سوار
((ای سوار ای سوار ای سوار ای سوار))
مَنمه دِ انتظارت دِ زمسو تا بهار
((از فصل زمستان تا بهار در انتظارت ایستاده ام))
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
[[رده:خوانندگان موسیقی محلی ایرانی اهل ایران]]
[[رده:زادگان ۱۳۳۳]]
[[رده:اهالی خرمآباد]]
== منابع ==
|